سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


خواب زمستانی

محمد دهداری، دوشنبه، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۷:۳۰ ب.ظ، ۰ نظر

بسم الله
سلام. من برگشتم.
واسه اون دوستایی که از غم فراق ما داشتن بال بال می زدند و ای میلها و آف لاینهاشون پدر ما رو در آورده بود باید بگم دلیل وقفه ای که در برزو شدنهای تقریبا منظم سابق وبلاگ(یعنی همون دوهفته ای یه بار) بوجود اومد یه اتفاق جالب بود: قبولی در آزمون کارشناسی ارشد*.
آره این دلیل غیبت بلند مدت من بود ولی دلیل اینکه چرا دارم این موضوع رو وبلاگیش می کنم٬ یکم توضیحش سخته. شاید دلیلش توهم فانتزی هنوز مخاطب داشتن٬ اونم بعد از اینهمه غیبت باشه٬ یا اینکه اگه یاران قدیم ما یه وقت ناپرهیزی کرده و اشتباهی دستشون روی لینک کهنه هنوز از روی رودرواسی دلیت نشده ما رفت٬ یه چیزی واسه خالی نبودن عریضه اینجا باشه که بدونن ما هنوز زنده ایم و نفس می کشیم٬ یا خیلی ساده تر از این حرفا شاید دلیلش کلاس گذاشتنه٬ آخه این روزا مردم واسه کلاس همه کار می کنن. یارو از خیابون کمربندی حومه شهر رد می شده٬ رفته زیر تریلی وقتی بهش می گن چی سرت اومده میگه خدا لعنتشون کنه هی می گن زانتیا ایر بگ داره! حالا که خدا من رو به یه همچین فرصت خوبی واسه کلاس گذاشتن مستفیض کرده٬ چرا نباید استفاده کنم. ولی نه دلیلش هرچی باشه این آخری نیست٬ چرا؟! چون حقیقتش خودم هم دوست نداشتم این موضوع رو رو کنم تا ازم انتظار مطالب کلاس بالا نداشته باشن و راحت تر توی ببلاگم. اما! یه نکته ای توی این قبولی بنده هست که گفتنش رو در اینجا ضروری می کنه و اونم اینه که بنده واسه فوق لیسانس تغییر رشته دادم. اونم از چه رشته ای به چه رشته ای!!!؟؟؟ از متالورژی صنعتی به ...
متالورژی استخراجی٬ نه! متالورژی سرامیک٬ نه! مهندسی صنایع٬ نه! مهندسی مکانیک٬ نه! مهندسی شیمی٬ نه! پلیمر٬ نه! مهندسی نفت٬ نه! مهندسی عمران٬ نه! معماری، نه! فیزیک محض٬ نه! مدیریت اجرایی٬ نه! اقتصاد٬ نه! روانشناسی٬ نه! حقوق٬ نه! کارگردانی تئاتر٬ نه!دلم دیمبو(موسیقی)٬ نه! ... .
به علوم سیاسی و اینکه چرا یه مجال دیگه ای می خواد که خواهم گفت.
حالا می تونم این رو هم توضیح بدم که غیر از مشکلات فراغت از رشته قبلی و ثبت نام در رشته جدید یه مساله دیگه ای هم بود که این وقفه در نوشتن توی وبلاگ رو باعث شد و تاثیرش فکر کنم تا تموم شدن دو سال فوق مستدام باشه و اونم به رشته جدید بنده و فقر مطالعاتی من در اون مربوط میشه.
در اینباره حرف بسیار دارم که باید اینجا بنویسم ولی در این مختصر همینقدر اشاره کنم که من از وقتی میرم سر کلاسهای دانشگاه جدیدم تا به آموختن علوم سیاسی! بپردازم گویی به خط مقدم جبهه جنگ پا گذاشته باشم و هر لحظه امکان این هست که در این جنگ نابرابر میان اساتید کارکشته و تا نک دندان مسلح به انواع ایسم ها و زبان بازی ها و مغلطه گری های آنچنانی و بنده  کم اطلاعه  کم مطالعه ی  پر مدعا٬ به تیر غیب شبهه و تردید از پا دربیام و بیاد به سرم اونچه ازش می ترسیدم. فلذا صلاح دیدم یه مدت به خواب زمستانی فرو برم. البته این خواب زمستانی با خواب زمستانی خرسها دو تا فرق اساسی داره٫ اول اینکه اونا تمام سال رو ذخیره می کنن و وقتی خوابند مصرف ولی من قراره در مدت خواب زمستانی بیشتر ذخیره کنم تا مصرف٬ بیشتر بخونم تا بنویسم٬ بیشتر بشنوم تا بگم٬ بیشتر یاد بگیرم تا یاد بدم. دوم هم اینکه خواب زمستانی خرسها مدتش معلومه از آغاز تا پایان زمستان٬ ولی از اونجا که زمستان معلومات بنده حالا حالا ها به بهار نمی رسه٬ حالا حالا ها باید ذخیره کنم تا شاید یه وقتی اگه خدا توفیق داد بتونم از این معلومات بهره ببرم و شاید هم برسونم.
البته سوء تفاهم نشه. این حرفهای بنده رو با اون مغلطه ای که بعضی آدمهای ذلیل انجام می دند و می گن ما تا وقتی خودمون رو نساختیم و روی خودمون کار نکردیم نمی تونیم اصلاحی انجام بدیم و چیزی رو درست کنیم٬ اشتباه نگیرید. آقا یه فرمایش خوبی دارند٫ می فرمایند(نقل به مضمون):بچه حزب الهی باید تحلیل داشته باشه٬ حتی غلط. و من درستی این فرمایش رو الان توی کلاسهای رشته علوم سیاسی در مقطع ارشد به وضوح می بینم. چه رطب و یابسهایی که بعضی اساتید مثلا دکتر یا بعضی دانشجوهای مثلا ارشد سر کلاس نمی بافند و مگه مای بچه مسلمون چیمون از اینا کمتره که لااقل در جواب تحلیلهای سستشون از خودمون تحلیل ارائه ندیم. مگه این علوم سیاسی ای که اینا خوندن یا می خونن و این همه ایسمی که از بر کردن واقعا اصلاتی هم داره که ازشون بترسیم و حرف محکم دلمون رو حتی با تحلیلی سست در جواب اونا نگیم و از مبانیمون دفاع نکنیم. نه خواب زمستانی بنده شامل این بخشها نمی شه. من در جایی که دفاع رو لازم ببینم اعتقادم رو فریاد می زنم. ولی مطلب اینه که من٬ من قبل این اتفاق توی وبلاگ مطالبی رو مطرح می کردم که ضرورتی نداشت و کاملا هم بهشون مسلط نبودم. البته متاسفانه این موضوع در حال حاضر به یه اپیدمی بین وبلاگ نویسها تبدیل شده. منظور من از خواب زمستانی پرهیز از همین اضافاته تا وقتم برای آموختن بیشتر باز بشه. به امید اینکه این قولها و عهدهایی که با خودم بستم رو عملیشون کنم. شما هم برام دعا کنید.
در مورد تغییر رشته و علوم سیاسی بیشتر خواهم نوشت... .

پی نوشت:

* البته در دانشگاه آزاد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی