سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


پرونده/ تحول در علوم انسانی؛ رؤیایی از یاد رفته

محمد دهداری، شنبه، ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۲۳ ب.ظ، ۲ نظر

این صفحه حاوی کلیه مقالاتی است که بنده در خصوص یکی از مهمترین مسائل فعلی جامعه دانشگاهی نگاشته ام. تحول در علوم انسانی راهی است که اگر بخواهیم به سوی تمدن اسلامی گام برداریم دانشگاه های ما ناگزیر از طی آن خواهند بود و همگی موظفیم جهت تحقق آن طی طریق نماییم. حقیر نیز به نوبه خود مطالبی در این خصوص نوشته ام و باز نیز خواهم نوشت. مطالب این صفحه به یاری خدا در حال تکمیل است.

پرونده علوم انسانی
در مقالات ذیل به موضوعی پرداخته ام که شاید مهمترین مسئله فعلی جامعه دانشگاهی اعم از استاد و دانشجوی ما باشد. مسئله تحول در علوم انسانی...
در نوشته ها و نظراتی که اخیرا در خصوص تحول در علوم انسانی طرح می شود غالبا "لزوم تمایز گذاشتن میان علوم انسانی بومی و علوم انسانی غربی" به عنوان موضوع بحث مطرح می گردد. نتایج این قبیل مباحث هم آن می شود که اگر ما بتوانیم علومی بر مبنای فرهنگ بومی خود تهیه و تولید نماییم؛ همه مشکلاتمان در این حوزه حل خواهد شد!! بر این اساس به عنوان مثال فلسفه قاره ای برای اروپا همانقدر بازتاب حقیقت است و به قولی جواب می دهد که فلسفه انگلیسی برای آمریکا و فلسفه اسلامی برای ایران و ... .  اصولا این سخن تکثرگرایانه، خود از محصولات مسموم علوم انسانی غربی است.حال سوال اینجاست که آیا بواقع مشکل اساسی علوم انسانی غربی که آنرا برای جامعه ما ناکارا، بلامصرف و حتی مضر کرده و فصل افتراقی که از نظر رهبری معظم، تمایز دهنده این علوم با آنچه باید باشد است، صرفا غیر بومی بودن آن است؟! نوشته حاضر به این موضوع پرداخته است.
در این یادداشت به موضوع لزوم مدیریت علوم انسانی برای رسیدن به وضعیت مطلوب پرداخته شده است. که معمولا توسط نظریه پردازان این حوزه که حتی بعضا متدین و مذهبی نیز هستند، به شدت از آن پرهیز داده می شود. البته این آقایان معمولا ضرورت مدیریت در این عرصه را به طور کلی رد نمی کنند ولی آن را در برنامه هایی شدیدا حداقلی، مطلقا غیر دستوری، خنثی و در نهایت بی نتیجه محدود می نمایند. چنانکه به شدت از بکار بردن لفظ انقلاب برای تحولی که مورد نیاز این حوزه است انذار می دهند و حتی بعضا این تئوری را مطرح می کنند که علوم انسانی باید در فرآیندی طبیعی به سمت و سوی مطلوب سوق یابد و در این حوزه ابدا نمی توان کار فرمایشی و دستوری کرد که البته آن سمت و سوی مطلوب را هم خود قبلا "بومی شدن" یا "بروز شدن" و مانند آن معین کرده اند. آنچه غالبا به عنوان توجیه اینگونه نظرات مطرح می شود نیز اجتناب از هرگونه برخورد حذفی و سلبی با علوم انسانی و عالمان غرب زده و غرب گراست. ولی آیا واقعا این توجیه صحیح است؟!
موضوع تحول در علوم انسانی تاکنون بازتابهای مختلفی را در پی داشته است. برخی موافق این امر بوده اند، برخی مخالف، برخی اصلا آنرا نفهمیده اند و برخی به درستی درکش کرده اند. برخی هم تجاهلا قصد تحریف این موضوع را داشته اند. از جمله تحریف هایی که در این خصوص صورت گرفته این است که می گویند اسلامی کردن علوم انسانی به معنی استخراج کلیه این علوم از آیات و روایات اسلامی است! حال آیا واقعا مراد از اسلامی کردن علوم انسانی همین است؟ اصولا پیش فرض های دینی و مذهبی آیا تاثیری در علوم انسانی اسلامی موعود دارند و اگر دارند این تاثیر چگونه و در چه شاخه هایی از شجره نامه این علوم است؟ از این سؤالات گذشته اصلا آیا می توان علم بدون پیش فرض داشت؟ دغدغه پاسخ به این سؤالات انگیزه ای برای نگارش این مقاله گردید.
بخش عمده ای از مشکلات رشته های علوم انسانی در ناهنجاری های فکری و علمی اساتید این رشته ها ریشه دارد. متأسفانه در کلاس های این رشته ها که اتفاقا با پول بیت المال نیز اداره می شوند اعتقادات خلاف ارزش های انقلابی و اسلامی برخی اساتید دگر اندیش‌ و شبهه پراکنی برخی دیگر به طور روزانه به دانشجوهای مبتدی تزریق و تحمیل می گردد!! در این نوشتار در مقام آسیب شناسی این قبیل نابهنجاری های سیاسی و اعتقادی اساتید علوم انسانی برآمده و ده علت برای آن شمرده ایم. لازم به توضیح اینکه غیر از سه دلیل آخر که در واقع انتقادهایی حاکمیتی به حساب می آیند و به تبع راه حل هایی حاکمیتی نیز خواهند داشت؛ ما بقی دلایل متوجه اساتید و دانشجویان این رشته ها بوده و در صورت آگاهی و بصیرت فکری و عملی اهالی این قبیل رشته ها قابل اصلاح می باشند.
از جمله تحریفات و شبهاتی که در خصوص تحول در علوم انسانی در رسانه ها، علی الخصوص رسانه های نوشتاری مطرح شده است، ادعای حذف کامل علوم انسانی غربی و اساتید آن از دانشکده های علوم انسانی تحت تأثیر تحول در علوم انسانی و مدیریت حاکمیتی آن می باشد.مسلماً اسلامی نمودن علوم انسانی به معنی حذف علوم انسانی و عالمان غربی از دانشگاه ها نخواهد بود. بلکه ما حتماً نیازمند شناخت نظریات غربی در این حوزه حتی بهتر از خودشان هستیم لیکن نحوه ارائه علوم مذکور در دانشگاه ها باید تغییر یابد. بدین معنی که بایستی میان طرح این علوم در مقام تدریس، پژوهش و الگوبرداری تمایز قائل شد. ذیلاً به این سه نگرش در خصوص برخورد با علوم انسانی غربی در دانشگاه ها خواهیم پرداخت.

نظرات (۲)

آقا ما اوضاعمون خراب تر از اینه که بتونیم جواب کامنت بدیم :دی
شرمنده خلاصه (((:
بلاگ خیلی خوبه به نظر من حتا در مقایسه با وردپرس و جوملا این سرور برای وبلاگ نویسی فارسی خیلی بهتره
خلاصه خیلی مبارک باشه [گل]
معیار...........

م.ق

ا.ر.م

هاشمی

.

.

.

.

باز این ذهن عاشق من با دل دیوانه ام روی هم ریخته اند

و دستم را مجبور به نوشتن کردن

 

شما هم یاری کنید بخونید

منتظرتون هستم

 

راستی...........سلام

 

شاید...........


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی