سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۳ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

«۱۲ مرد خشمگین» در دادگاه وجدان و اخلاق

محمد دهداری، دوشنبه، ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۰ ب.ظ، ۵ نظر

12 مرد خشمگین سیدنی لومت

چندی پیش به گمانم از شبکه نمایش بود که یکی از شاهکارهای سیدنی لومت را به تماشا نشستم. لومت را بیشتر با «بعد از ظهر سگی»(۱۹۷۵) و «شبکه»(۱۹۷۶) می شناختم ولی اولین ساخته این کارگردان شهیر آمریکایی یعنی فیلم «۱۲ مرد خشمگین» به واقع بهترین ساخته وی نیز هست. شاید از همین روست که در لیست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان سایت IMDB تا کنون جایگاه هشتم را از آن خود کرده است.(صفحه اختصاصی در IMDB) هرچند در سال ۱۹۵۷ ساخته شده است.

داستان فیلم برای من یادآور فیلم خاطره انگیز «حادثه اوکسبو» ویلیام ولمن با بازی هنری فوندا است. با این تفاوت بزرگ که حادثه اوکسبو یک تراژدی غمبار در نکوهش قانون لینچ بود و فیلم حاضر دقیقا در نقطه مقابل آن قرار دارد. جالب است بدانید فوندا که نقش اول آن تراژدی کذایی را نیز بر عهده داشته خود، سیدنی لومت را به ساختن «۱۲ مرد خشمگین» تشویق نمود و خود نیز یکی از دو تهیه کننده فیلم بود.

نکته فنی حائز اهمیت فیلم، لوکیشن و پرسوناژهای محدود آن است. تقریبا تمام مدت فیلم در محیط بسته محل برگزاری جلسه هیئت منصفه و با ۱۲ نفر اعضای آن می گذرد و از این حیث کارگردانی و دکوپاژ کار بسیار دشوار بوده است. تا جایی  که محدودیتهای ناشی از این امر موجب برخی گاف های تکنیکی نیز در اثر شده که بعدها توسط منتقدین ریزبین اکتشاف و اعلام گردید. اما باید توجه نمود که این قبیل کارها در دهه ۵۰ معمول نبوده و لذا به عنوان تجربه های اولیه نمی توان به کارگردان خرده گرفت.

آنچه حقیر را به نوشتن این یادداشت واداشت اما این قبیل امور فرمی و تکنیکی نبوده است. محتوا و درون مایه داستانی فیلم بسیار خوب انتخاب شده به نحوی که بعد از بیش از نیم قرن و کپی برداری های مکرر هنوز بدیع و مبتلا به جامعه به نظر می رسد.

ابتدا به خلاصه ای از داستان فیلم اشاره می کنم:

12 مرد خشمگین سیدنی لومت

فیلم داستان هیئت منصفه دادگاهی را روایت می کند که قرار است در خصوص سرنوشت جوانی اهل آمریکای لاتین تصمیم گیری نمایند. جوانی که متهم به قتل پدر خود با ضربات متعدد چاقوست. این جمعیت ۱۲ نفره از افرادی متعلق به اقشار مختلف جامعه با فرهنگ ها و خرده فرهنگ های متفاوت و سطوح اجتماعی و اقتصادی مختلف تشکیل شده و همین امر شخصیت پردازی داستان را بسیار دشوار نموده است که البته لومت و رجینالد رز نویسنده اثر به خوبی از پس آن برآمده اند.

از میان ۱۲ نفر اعضای هیئت منصفه همگی بر قاتل بودن جوان متهم اتفاق نظر دارند به جز تصمیم گیرنده شماره ۸ با بازی درخشان هنری فوندا!(بازیگران در «۱۲ مرد خشمگین» نامی ندارند و آنها را براساس شماره صدا می‌کنند.)

دو شاهد هم بر علیه فرد متهم وجود دارد. پیرمردی که صدای درگیری و تهدید به قتل متهم را شنیده و متواری شدن وی پس از صدای افتادن پدرش به کف آپارتمان را دیده است و زنی که صحنه قتل را دیده و در دادگاه روایت کرده است. همچنین آلت قتاله، چاقویی است مشابه چاقوی ضامن دار متهم که در محل وقوع حادثه یافته شده و او ادعا می‌کند آن را مدتی قبل گم کرده است.

قرائن جزئی دیگری نیز در این میان وجود دارد که همگی بر مجرمیت فرد متهم صحه می گذارند. 

اولین مرتبه که میان اعضای هیئت منصفه رأی گیری می شود همگی جز آقای شماره ۸ رأی به محکومیت متهم می دهند و به هیچ وجه نمی توان تصور کرد که پیشنهاد مذاکره حول و حوش این موضوع فایده ای داشته باشد لیکن فرد مخالف، با دلایل اولیه ای که می آورد مدعی می شود که این امر جای شک و شبهه دارد و نمی توان با یقین گفت که فرد متهم پدر خود را کشته است.

اتاق جلسه هیئت منصفه جای چندان وسیعی نیست و پنکه دیواری آن نیز از کار افتاده و همین موجب گرمای شدید محل و تعریق زیاد اعضا شده است. با پیشروی ماجرا در این اتاق و در فضایی بسیار عصبی و تحت فشار، قصه فیلم شکوفا می‌شود و به شکل بازی استادانه ای با شخصیت‌های پیچیده‌ اعضای هیئت منصفه و دلایل و براهینشان نسج می یابد.

استدلالات و استنادات اعضا بر علیه متهم در ابتدای امر خدشه ناپذیر جلوه می کند لیکن پس از گذشت مدتی از جلسه و طرح إن قلت های تصمیم گیرنده شماره ۸ سست بودن دلایل اولیه آشکار می گردد. در ادامه نفرات دیگر یکی یکی و اندک اندک نرم شده و از موضع خود کوتاه می آیند و سخنان فرد شماره ۸ که در وهله اول تمامی دیگر اعضا با وی مخالف بودند به کرسی می نشیند.

12 مرد خشمگین سیدنی لومت

استدلال های آقای شماره ۸ بسیار محکم و منطقی است اما برخی مواقع هم حرفی برای گفتن ندارد و این اعضایی که قبلا با وی هم سخن شده اند هستند که به کمک وی می آیند.

نمی توانم به این موضوع خارج از بحث اشاره نکنم که آنچه شخصیت پردازی فیلم را منطقی و بی عیب و نقص کرده تناسب رعایت شده میان کانتکس اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی شخصیت های به تصویر کشیده شده اعضا از یک سو و نحوه تقابل ایشان با موضوع محل بحث از سوی دیگر است. هرچند فیلم ما را چندان با پس زمینه شخصیت ها آشنا نمی کند - و این نیز از زیرکی نویسنده است - لیکن به همان اندازه که به شخصیت ها مختصات داده است از ایشان عکس العمل و بازخورد می گیرد.

تلاش فرد شماره  ۸ بر این امر استوار است تا اهمیت تصمیمی که اعضا معمولا با کم توجهی و بعضا از روی عادت و سرسری اتخاذ می نمایند را برای ایشان آشکار گرداند و با صرف دقت و تعمق بیشتر در پیش داوری صورت گرفته ایشان تزلزل ایجاد کند.

سرانجام پس از یک ساعت و نیم بحث و جدل طاقت فرسا، پرونده کاملاً روشن می‌شود و هیئت منصفه رأی به تبرئه متهم می‌دهد.

و اما بعد...

آنچه در این داستان نظر مرا به خود جلب کرد به تصویر کشیدن هر چه زیباتر تأثیر برخی رذایل اخلاقی ما آدمیان در قضاوت های سرنوشت سازمان بود. رذایلی که از قضا شیوع بسیار زیادی نیز دارند و به صورت روزانه با آنها دست به گریبانیم. رذایلی مانند سوء ظن و بدگمانی، خشم و غضب، تعصب و قوم گرایی، خودمحوری و بی اهمیت بودن دیگران و اهمیت دادن صرف به امیال و خواسته های شخصی مان، تکبر و غرور، پیش داوری بی دلیل، عدم شجاعت پذیرش خطاهایمان و پافشاری بر آنها و ... . ولی می توان گفت ترجیع بند رذایل مذکور که به نظر حقیر موضوع اصلی داستان را نیز تشکیل داده بود همان بدبینی و بدگمانی به دیگران است.

زیبایی فیلم لومت در آن است که به بهترین وجه ممکن تقابل میان منطق و عقلانیت از یک سو و رذایل مذکور و در رأس همه آنها همین بدگمانی و سوء ظن از سوی دیگر را به نمایش در آورده است. به نحوی که هر لحظه از فیلم بیننده با فرد شماره 8 همذات پنداری نموده و خود را با وی و نفراتی که به او ملحق می شوند هم نوا و هم داستان می بیند. لذا از پیروزی های آنها در مجادلات بعضا هیستریک و اعصاب خرد کن میان اعضای جلسه مسرور و در مواقع تنگنا و تحت فشار قرار گرفتنشان(مثلا با رو کردن اسناد و شواهد دال بر محکومیت متهم) و همچنین از تعصب و پافشاری بیجای برخی از اعضا بر مقتول جلوه دادن متهم ناراحت و غمگین می گردد.

نگارنده به شخصه حین تماشای فیلم به یاد قضاوت های تاریخی زندگیم افتادم و به صورت ویژه به یاد آن قضاوت هایی که با پیش داوری و بدبینی همراه بوده و به خطا رفته است. به این می اندیشیدم که چه میزان از قضاوت هایم اینگونه بوده و خود متوجه نشده ام و چه بسا تأثیر برخی از این قضاوت ها هنوز هم بر تفکرات و خط مشی کلی زندگیم حاکم بوده باشد!12 مرد خشمگین سیدنی لومت اینجاست که انسان نقش مخرب بدبینی و پیش داوری و یک طرفه به قاضی رفتن را و اهمیت عقلانیت و منطق را در میابد!

ما در طول زندگی مدام در حال قضاوت کردنیم و فقط خدا می داند چه میزان از قضاوت هایمان صحیح و چه مقدار خطا بوده است و این فقط و فقط تعقل و تعمق در تصمیمات نهایی و احکام صادره دادگاه وجدانمان است که ما را در این راه یاری خواهد نمود. چه خوب است که از این ابزار به خوبی بهره ببریم.

بارها در وبلاگ از اهمیت یادگیری علم منطق نوشته ام ولی این بار از جنبه ای دیگر می نویسم. به واقع کسی که منطق نداند هر آن در خطر صدور احکامی خطا در دادگاه عقلانیت خود است. تازه آنها که از این علم مطلعند نیز مصون از خطا نیستند و میان دانستن و به کار بستن راه بسیار است. لیکن این دانستن شرط لازم است.

نکته آخر اینکه هرچه انسان از نظر حوزه نفوذ و اثرگذاری بزرگ تر گردد طبعا اشتباهات وی نیز بزرگ تر و وخیم تر خواهد بود. لذا اگر پیش داوری ها و قضاوت های غلط امثال ما عوام، تأثیر مخرب محدودی در زندگی شخصی خودمان و اطرافیانمان برجای می گذارد اما بدبینی ها و قضاوت های بدور از منطق و تعقل صاحب منصبان و بزرگان و خواص به مراتب بزرگ تر و مخرب تر خواهد بود. این نکته ای است که خصوصا سیاسیون ما می بایست بیشتر در آن مداقه نمایند چرا که عالم سیاست بیش از هر فضای دیگری مستعد این قبیل رذایل اخلاقی است و کم نبودند افرادی که به واسطه همین قضاوت ها و پیش داوری های بدینانه و غیر عاقلانه به چاه انحراف از مسیر حق و عدالت سقوط کرده اند.

پی نوشت:

+ «۱۲ مرد خشمگین» در سال ۲۰۰۸ از طرف بنیاد فیلم امریکا (AFI) به عنوان دومین فیلم دادگاهی تاریخ سینما برگزیده شد.
+ شخصیت مثبت این فیلم (تصمیم گیرنده شماره ۸) در لیست پنجاه قهرمان برتر تاریخ سینما در بنیاد فیلم امریکا، در رتبه ۲۸ قرار دارد.
+ سیدنی لومت بعدها در سال ۱۹۸۲ فیلم «حکم» و در سال ۲۰۰۶ فیلم دیگری با عنوان «مرا متهم بدان» را با مضمون دادگاه و قضاوت ساخت که اولی موفق و دومی ناموفق از آب درآمد.

نسیم های الهی

محمد دهداری، سه شنبه، ۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ، ۱ نظر

قال رسول الله(ص):

اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ
فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً؛

همانا در طول زندگی شما نسیم‌هایی از سوی پروردگارتان می‌وزد.
هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود هیچ گاه بدبخت نگردید.

سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۵

* به مناسبت روز عرفه

یار دو شخصیتی!

محمد دهداری، شنبه، ۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۰ ب.ظ، ۵ نظر

شعر طنز

اواسط ماه رمضانی که گذشت و همزمان با جام جهانی ذیل یادداشت یکی از شعرا بر وزن تک بیتی از ایشان که به گفته خودشان قرار بود غزلی باشد و نشد، نقیضه طنزی فی البداهه سرودم که به بیت مذکور ختم می گشت.
مدتی بعد که دوباره به مناسبتی چشمم به شعر اخیرالذکر افتاد دیدم دو بیت ابتدایی آن مناسبت عجیبی با بحث هایی که آن زمان میان امت حزب الله سایبر در خصوص صدای بانوان خنیاگر و مباحث فقهی و اصولی حول و حوش حلیت و حرمت آن درگرفته بود دارد. نظر به اینکه در یادداشت اخیر وبلاگ مطالبی در همان خصوص نگاشته ام بی مناسبت نیست اگر آن شعر کذایی را نیز منتشر نمایم. به امید آنکه لبخندی بر لبان مخاطبین گرام نقش بندد.
البته بیت آخر متعلق به بنده نیست ولی به علت عدم اطلاع از رضایت شاعر محترم از ذکر نام ایشان معذورم. شاید بعدها با کسب اجازه از ایشان آن هم اضافه گردید.

و اما آن شعر این است:

یارم دو شخصیتی گشته بود و باز
گه منبر و خطابه و گه ساز می گذاشت

گاهی برایم از رجال و درایه چه ملغمی
گاهی میان نصوص سخن شاذ می گذاشت

می گفتمش که بزن فوتبال و او
سریال هفت سنگ و مستند راز می گذاشت

تا قانعم کند که دگر وقت عشق نیست
هر روز بچه را به روی گاز می گذاشت

انگار خسته بود ز مهر و وفای من
با دیگران بنای مطایبه و فاز می گذاشت

یک روز عاقبت دلم را شکست و رفت
آنکس که روز عزام جاز می گذاشت

"در را همان که بست به رویم در این قفس
می دید پر شکسته مرا باز می گذاشت"

پی نوشت:

عکس بی ربطه خودم می دونم!