سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۱۲ مطلب با موضوع «منبر» ثبت شده است

چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

محمد دهداری، شنبه، ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۵۲ ق.ظ، ۰ نظر

شاعر صوفی مسلک دوران ناصری سروده:
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را

ولی گمانم ادعای گزاف کرده!
آسید رضا مؤید خودمان هرچند نه به قوت فروغی بسطامی ولی بهتر گفته که:
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
ای نور دیده! جان و دل اهدا کنم تو را
این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

آقاجان... همین که سیدرضا گفته... همین.

العَبدُ یُدَبِّر وَ اللهُ یُقَدِّر

محمد دهداری، سه شنبه، ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۳۸ ب.ظ، ۰ نظر

فرمود: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ و وَ نَقْضِ الْهِمَمِ*
خدا را شناختم به بر هم خوردن تصمیمات راسخ‌ و فسخ پیمانها و نقض اراده ها!

باز فرمود: الْمَقَادِیرُ تُرِیکَ مَا لَمْ یَخْطُرْ بِبَالِکَ**
تقدیر‌ها به چیزهایی شما را رهنمون می‌سازد که به فکر شما هم نمی رسد.

*حکمت ۲۵۰ نهج البلاغه
**بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۳۶۹، ح ۱۰

مکتوب روی عرش خدا...

محمد دهداری، يكشنبه، ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۲۱ ق.ظ، ۰ نظر

مَکتوبٌ عَن یمینِ العَرشِ اللّهِ عزّ وَ جل: «[حسین] مِصباحُ هُدًی وسَفینَةُ نَجاةٍ»
بر سمت راست عرش خدای عز و جل نوشته شده: «و او چراغ هدایت و کشتی نجات است»

عیون اخبارالرضا، ص ۷۲ ح ۴۲۸*

تجارب نزدیک به مرگ غیرمسلمانان و «مسئله نجات»

محمد دهداری، يكشنبه، ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۰:۳۴ ق.ظ، ۰ نظر

برنامه زندگی پس از زندگی که در ماه رمضان گذشته مخاطبان زیادی را به خود جلب نموده بود علاوه بر منتقدان روشنفکرمآب و بعضا مادی گرا منتقدانی نیز از قشر مذهبی و متدینین داشت. از جمله انتقاداتی که این نوع افراد به برنامه مذکور داشتند مربوط می شد به نمایش تجربه گرانی از ادیان و مذاهب دیگر که از قضا مشاهدات مثبتی از عالم پس از مرگ داشته اند.

این امر موجب ایجاد هراسی در برخی متدینین شده بود مبنی بر اینکه مبادا مخاطبین با دیدن این بخش های برنامه مذکور، در خاتمیت دین اسلام و منحصر بودن حقانیت در آن تردید نمایند. و به قولی موجب ترویج عقاید تکثرگرایانه و تایید تفکر پلورالیزم دینی گردد. لیکن باید گفت این هراس در واقع ناشی از جهل نسبت به نظر اسلام در خصوص دو مسئله‌ کلامی بسیار مهم یعنی «مسئله حقانیت ادیان» و «مسئله نجات پس از مرگ» است.

«مسئله نجات» و تمایز آن از مقوله «حقانیت ادیان» پاسخ بسیاری از شبهات این روزهای انسانِ مدرنِ دین مدار، در فضای حقیقی و مجازی است. شبهاتی از این دست که آیا میان هشت میلیارد نفر انسان روی کره زمین، فقط ما اهل نجات و سعادت اخروی هستیم؟ یا اینکه آیا خداوند همه این جمعیت میلیاردی را طفیلی ما آفریده است؟ حال آنکه بسیاری از انها پیشرفته تر و مرفه تر از ما هستند! یا اینکه چگونه ممکن است در روز بازپسین یک فرد مسلمان بدکار از یک غیرمسلمان نیکوکردار سعادتمندتر باشد؟

تبیین نوع نگاه اسلام به این موضوع، راه را بر بسیاری تفسیر های غلط تکثرگرایانه از اسلام می بندد ولذا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

توضیح اینکه در میان ادیان مختلف نسبت به مقوله «حقانیت» و «نجات» به طور کلی سه نوع دیدگاه وجود دارد:

اول، انحصار گرایی یعنی محدود دانستن حقانیت و نجات به پیروان یک دین

دوم، تکثر گرایی یعنی نامحدود دانستن حقانیت و به تبع آن نجات در یک دین

و سوم، شمولگرایی یعنی محدود دانستن حقانیت به یک دین و نامحدود دانستن نجات و رستگاری

نظر اسلام دراینباره از سنخ شمولگرایی است ولی نه مانند مسیحت شمولگرا! همچنانکه نظر اسلام در مسئله حقانیت انحصار گرایانه است ولی نه مثل یهودیت انحصارگرا!

موضع اسلام در مسئله حقانیت ادیان ازین قرار است:

اولا، هیچ کدام از ادیان غیر الهی یا ادیان الهی تحریف شده، راههایی به سوی حق نیستند.

ثانیا، تمامی ادیان و شریعتهای الهی تحریف نشده؛ علی رغم اینکه برحق هستند، اصول بنیادین آنها مشترک است و اختلاف آنها صرفا در احکام است؛ لیکن به عصر خاصی اختصاص دارند و صرفا در زمانه خودشان برای هدایت بشر کافی بوده اند. لذا در هر عصری علاوه بر اعتقاد به حقانیت تمامی ادیان پیشین، ایمان و التزام به دین خاتم نیز لازم و ضروری است.

ثالثا، در عصر خاتمیت، یعنی از بعثت حضرت رسول(ص) تا انقراض عالم، دین و مذهب برحق دین اسلام است. لذا پیام آن حضرت به هر کس برسد، او موظف است آنرا بپذیرد؛ زیرا مصداق اسلام عام در این عصر، شریعت آن حضرت است.

 اما هرچند اسلام حقانیت در هر عصر را منحصر به دین خاتم همان عصر می داند لیکن اینگونه نیست که صرفا پیروان دین خاتم را اهل نجات بداند.

از منظر اسلام کلیه افراد ذیل، اهل نجات خواهند بود:

١) پیروان شریعت اسلام از عصر بعثت حضرت محمد(ص) تا انقراض عالم به شرط ایمان قلبی و عمل صالح

٢) پیروان هر یک از انبیاء الهی دیگر در عصر خودشان، به شرط ایمان قلبی و عمل صالح

و... 

٣) قاصران یعنی کسانی که به هر دلیل در شناخت شریعت یا مذهب حق، قصور داشته اند، و نه تقصیر! 

منظور از قصور یعنی دست خودشان نبوده و مختار نبوده اند. حال این قصور چه به علت نرسیدن پیام دین حق به آنها باشد و چه هر دلیل غیر ارادی دیگری...

باز از نظر دین اسلام صرفا افراد ذیل اهل عذاب خواهند بود:

١) اهل جحود: کسانی که پس از دستیابی به حجت الهی و دین حق، عمدا آنرا انکار کرده اند.

٢) کسانی که ایمان آورده، اما اعمال ناشایست انجام داده و توبه و جبران نیز نکرده اند.

۳) مقصران: کسانی که علی رغم توانایی بر شناخت حجت الهی و دین حق، از تلاش برای یافتن آن خودداری نموده اند.

نکته بسیار مهم اینکه؛ بنظر حکمای مسلمان همچون ابن سینا و صدرالمتالهین، اکثریت مردمی که به حقیقت اعتراف ندارند از دسته قاصرین هستند و نه مقصرین! 

چنین اشخاصی اگر موحد و خداپرست نباشند، عذاب نخواهند شد؛ هرچند به بهشت هم نمی روند ولی اگر به خدا و روز جزا معتقد باشند و عملی را برای خداوند انجام دهند، پاداش نیک عمل خود را دریافت خواهند کرد و حتی می توانند اهل نجات باشند.

دانستن این موضوع برای مسلمانان زمانه ما که به واسطه غلبه رسانه و اکثریت جمعیت غیرمسلمان جهان به شدت در معرض عقاید سکولاریسمی یا پلورالیزمی هستند بسیار مهم است. اینکه بدانند قرار نیست این جمعیت چند میلیارد نفری غیرمسلمان یا غیرشیعه یا غیرمسجدی و غیرهیئتی و... همه به جهنم بروند و اینگونه نیست که صرفا خودشان تافته جدابافته باشند و مابقی مردم اهل عذاب! 

بلکه چه بسا بر اساس قاعده قرآنی لایکلف الله نفسا الا وسعها خودشان و خودمان با توجه و تناسب به آنچه خداوند از اسباب هدایت و رستگاری در اختیار ما قرار داده و استفاده نکرده ایم اهل عذاب باشیم و دیگرانی که فاقد این عنایات الهی بوده اند و علی رغم آن فقدان ها آنچه خداوند در اختیارشان قرار داده را به کار بسته اند، اهل نجات باشند.

با توجه به مطالب گفته شده هیچ ایرادی ندارد که یک مسلمان نه چندان مذهبی و یا حتی یک غیرمسلمان در تجارب نزدیک به مرگش اوضاع و احوال خوبی داشته و یک فرد مسلمان هیئتی برعکس باشد. 

هرچند باز هم تاکید می کنم این تجربیات حجیت معرفتی ندارند و حتی چنانکه گفته شد صحت تمام آنها را نیز نمی توان تایید نمود. بلکه این کلیت آنهاست که ارزش اپیستمولوژیک فوق العاده مهمی دارد.

دستورالعملی برای چگونه گناه کردن!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ، ۱ نظر

ابتدای امر این توضیح لازم است که نوشته حاضر نوشته یک فرد گناهکار سراپا تقصیر و قصور است. نوشته ای در خصوص گناه از فردی آلوده به انواع گناه! و اینکه در واقع قصدم آموزش چگونه گناه کردن نیست لیکن می خواهم به افرادی که مانند خودم توانایی گناه نکردن ندارند یاد بدهم چگونه کمتر گناه کنند و در همین راستا چه گناهانی را کاملا کنار بگذارند. به نظرم جا دارد که یک رساله جامع راجع به این موضوع نوشته شود. بنده مدتها به آن فکر کرده ام و آنچه می نویسم از سر دقت و تأمل فراوان است. اصل مطلب این است که گناهان و معاصی هرچند آز آن جهت که همگی نافرمانی در محضر خدای تعالی شأنه هستند، با هم تشابه دارند، لیکن از منظری دیگر تفاوت هایی نیز دارند. تفاوت هایی که توجه به آنها شاید سبک گناه کردن ما و به قولی زندگی ما در بعد معصیتی! آنرا(در مقابل بعد طاعتی) دچار تغییر کند. تفاوت مد نظر این نوشته ناشی از سطح و میزان اختیاری است که فرد گناهکار در ارتکاب گناه از آن بهره مند بوده است.

به تعبیر بهتر گناهان از این منظر دو دسته اند:
یک دسته گناهانی هستند که انسان به گونه ای تحت فشار یا اضطرار یا به سبب رفع نیازی مادی به آنها دست می آلاید. البته منظور از اضطرار اینجا آن اضطراری نیست که اصل گناه بودن فعل را مرتفع نماید!

مثلا کسی که به جهت فقر دزدی می کند و البته اگر اراده قوی و عزم جزم داشته باشد می تواند یک کار شرافتمندانه هم دست و پا کند که البته سختی هایی به همراه خواهد داشت. ولی به هر حال دزدی را به جهت رفع نیاز مادی انجام می دهد. یا جوانی که به دلیل عدم برطرف شدن نیاز های غریزی اش و تحت فشار بسیار زیاد شهوت افکار یا اعمال ناصواب ازو سر میزند. یا فردی که در زمان عصبانیت و تحت فشار عصبی گناهی را مرتکب می شود و حال آنکه واقعا اختیار چندانی بر رفتار خود نداشته است. یا کسی که به دلیل نیاز مالی شدید نزول می کند یا رشوه می گیرد یا می دهد و ... .
ولی دسته دیگری از گناهان هم هستند که انگار افراد کاملاً بی دلیل و از روی سرخوشی و بیخیالی و شاید هم عادت انجام می دهند. این دسته گناهان در واقع از روی مرض مورد ارتکاب قرار می گیرند و گناهکارانی که مرتکب آنها می گردند به واقع مریض هستند. چرا که این قبیل معاصی هیچ نیازِ حتی مادی از گناهکار برطرف نمی کنند و فرد گناه کار، در کمال اختیار و فارغ البال و البته با کمال میل در محضر خدایِ متعال و مقابل چشمِ فرشتگانِ الهی، کل جهان خلقت را به سخره گرفته و مرتکب آنها می شوند.

نکته مهم آنجاست که اتفاقا این دسته دوم از نظر کمیت، اکثر گناهان ما را شامل می شوند. مثلا اکثر غیبت کردن ها! مثلا دروغ های بی دلیلِ بعضا از روی عادت! مثلا بددهنی و فحاشی های روزمره که برای بعضی ها تبدیل به نوعی شوخی شده! مثلا حرف لغو و چرند و پرند گفتن های بی جهت! مثلا بدحجابی های هنجارشکنانه! مثلا گوش دادن به موسیقی های حرام! مثلا قضاوت های بی جا و اظهار نظر های سوء و بدون اطلاعات کافی راجع به دیگران(خصوصا در مسایل سیاسی)! ترک عباداتی مثل نماز آنهم در کمال اختیار!
و...
زیاد پیش آمده که راجع به برخی از این گناهان دسته دوم به برخی رفقا تذکر داده ام. معمولا جوابشان این بوده که ای بابا! بی خیال! مملکت را دزدها و اختلاس گران بلعیده اند، تو به این یک گناه ناچیز ما گیر داده ای!؟ یا اینکه حالا ما همه کاراهایمان درست است فقط مانده همین یک گناه را ترک کنیم!؟
بنده هم در پاسخ مکرراً گفته ام:
من در زندگی شخصی خود یک دستورالعمل برای گناه کردن دارم! بله! دستورالعملی برای چگونه گناه کردن! سر دفتر این دستوالعمل نیز یک جمله قصار از خودم نوشته ام و آن اینکه: «گناه هم اگر می کنی، گناهی بکن که بیارزد!»
به عبارت دیگر در ابتدا سعی می کنم گناه نکنم. کلا! لیکن از آنجا که اراده همچو منی حد و وسعی دارد و انسان ممکن الخطاست تمام سعی خود را صرف می کنم تا از این قسم گناهان دسته دوم که به ظاهر کوچک هستند و البته ضرورتی هم ندارند مرتکب نشوم. بد نیست این را هم بگویم که از این منظر است که انسان حکمت برخی احادیث را که مثلا گناه به ظاهر کوچکی مثل غیبت را مانند "زنای با محارم در خانه خدا" عنوان نموده اند درک می کند. چرا که انسان در ارتکاب این قبیل گناهان هیچ گونه جبری و هیچ درجه ای از ضرورت ندارد. و در کمال اختیار و کاملاً از روی بی توجهی و دهن کجی به فرامین الهی، مرتکب این گناهان می گردد و این به نظر حقیر، فراتر از معصیت است و شاید بتوان گفت نوعی توهین به محضر خداوند متعال محسوب شود. نستجیر بالله!

باری! فایده اصلی دستورالعمل مذکور این است که اگر روزی هم مجبور شدیم در حضور اضطراری، گناهی از آن گناهان دسته اول انجام دهیم چوب خطمان پیش خدای غفارالذنوب پر نشود و جایی برای توبه باقی مانده باشد إن شاءالله.

فایده دیگر این شیوه گناه کردن نیز آن است که روحیه انسان با گناه انس نمی گیرد و وقتی هم گناهی از وی سر زد خرابکاری خودش را خواهد فهمید و راحت تر به مسیر توبه بازخواهد گشت!

و فایده سوم نیز اینکه از قِبَلِ فایده اخیرالذکر، گناهان کوچک و بزرگ خود را توجیه نخواهد کرد و منکر معاصی خود نخواهد شد که این نیز از آفات ویژه حیات دینی انسان مسلمان معاصر است. امروزه دیگر کسی زیر بار گناه بودن معاصی خود نیز نمی رود و به طرق مختلف و با توسل به انواع و اقسام توجیهات عوامانه و حتی شبه علمی، گناه بودن آنها را زیر سؤال می برد و منکر می شود. و این مهم است که بدانیم پذیرش خطا اولین گام در بازگشت از آن و عدم ارتکاب مجدد آن است.
نکته آخر اینکه امید فرد گنهکاری مثل بنده حقیر بر آن امر استوار است که اگر آدمیزاد، همین گناهان کوچک بی دلیل را ترک کند، چه بسا اندک اندک خداوند اراده ترک آن گناهان بزرگ و اضطراری را نیز به وی عطا نموده تا آن زمانی که تحت فشار است، آنجا که همه میلغزند نیز مقاومت نماید.
شخصی از مرحوم آیت الله بهجت، رضوان‌الله تعالی علیه پرسید: "شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هرکاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار اوست جلوگیری کند؟"
آن پیر روشن‌ضمیر در پاسخ، جمله‌ای کوتاه بیان کرده‌اند که به واقع راه نجات انسان در آن نهفته است: "در آنچه تحت اختیار اوست، اختیارا خلاف رضای خدا را به‌جا نیاورد، همین راه نجات است." (پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد اول)
بی‌شک این منطقی‌ترین راه برای تقویت ایمان و عملی‌ترین آنهاست. امید است که شخص با به کار بستن این دستورالعمل به مرور بر نفس خویش غلبه کرده و زمام آن را به دست گرفته و همین راه نجات واقعی انسان خواهد بود.

خدا به همه مان توفیق ترک گناه بدهد. إن شاء الله.

تلک الایام نداولها بین الناس

محمد دهداری، شنبه، ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ق.ظ، ۰ نظر

إن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ
        وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ
                    وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ
                            وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء
                               وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ

آل عمران ۱۴۰

نسیم های الهی

محمد دهداری، سه شنبه، ۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ، ۱ نظر

قال رسول الله(ص):

اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ
فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً؛

همانا در طول زندگی شما نسیم‌هایی از سوی پروردگارتان می‌وزد.
هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود هیچ گاه بدبخت نگردید.

سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۵

* به مناسبت روز عرفه

اللهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف

محمد دهداری، شنبه، ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ، ۱ نظر

کسى نزد امام صادق(ع) گفت: «اللهُ اکبر»
فرمود: خدا از چه بزرگ‌‏تر است؟
گفت: از همه چیز!
فرمود: با این سخن خدا را محدود کردى! 
پرسید: پس چه بگویم؟
فرمود: بگو «اللهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف»؛ خدا برتر از آن است که به وصف در آید.

اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
و از آنچه دیده‏ ایم و نوشتیم و خوانده‌‏ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر!
ما همچنان در اول وصف تو مانده‌‏ایم!

باز به فردی فرموده بود: «وَ کانَ ثُمَّ شَىْ‏ءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرُ مِنْهُ» مگر آنجا چیزى بوده که خدا برتر از آن باشد؟ و فرموده بود: اللهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف.

 اصول کافی؛ ج۱؛ ص۱۱۷

*حدیث دوم بنده را به یاد وحدت شخصیه وجود انداخت. اهالی مکتب تفکیک کجای مجلس نشسته اند؟!

رفقا؛ یک روح در دو بدن!

محمد دهداری، سه شنبه، ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۶ ق.ظ، ۱ نظر

حضرت علی(ع) فرمود:
«ألصَّدِیقُ أقرَبُ الأقَارِبِ»
رفیق، نزدیک‏ ترینِ نزدیکانِ انسان است.
یعنی دوست از همه نزدیکان حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی و همه کسانی که به آنها می‏گوییم «أقارب»، به انسان نزدیک‏ تر است.
یعنی قدرت و بُرد و نقش این پیوند محبّتی‏ روی انسان از آن پیوند نسبی پدر و مادر هم بالاتر است؛ نقش دوست از همه اینها بیشتر است.
در یک روایت دیگر از علی(ع) داریم:
«ألأصدِقَاءُ نَفسٌ وَاحِدَةٌ فِی جُسُومٍ مُتَفَرَّقَة»
رفیق‏ها یک روح هستند، امّا در بدن‏های متعدّد! 
اینجا علی(ع) از نظر روحی، وحدت را پیش می‏کشد؛ یعنی آن‏ قدر این پیوند قلبی قوی است که اصلاً موجب یگانگی روحی می‏شود.

حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی

* این پست مخاطب خاص دارد.

اصلی ترین راه پیشگیری از گناه

محمد دهداری، سه شنبه، ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۶ ق.ظ، ۱ نظر

حرف بنده نیست بلکه حرف این قرآن لاریب فیه است.
هرچه بیشتر برای نمازت مایه بگذاری، زمینه ی گناه برای شما کمتر فراهم میشود.
توانایی مقابله با گناه در وجود شما بالاتر میرود.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الصلاه تنهی عن الفحشاْء و المنکر یعنی همین.
یعنی نماز درست چشم انسان را از گناه می بندد، نمی گذارد من غیبت بشنوم.
در روایت داریم شیطان تا زمانی که بنده یک نماز درست و با توجه میخواند از او میترسد ولی اگر نماز را ضایع کرد، او را در گناهان کبیره گرفتار میکند. 

۳۰ ام و ۳۱ ام تیر ماه ۱۳۹۲؛ آیت الله جاودان

* بنده این موضوع را به عینه دیده ام. دقیقاً، دقیقاً نسبت ارتکاب گناه در من با نماز سروقت خواندنم نسبتی معکوس است.