سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احزاب سیاسی» ثبت شده است

عزت نفس و تواضع یا تکبر و خود کم بینی!

محمد دهداری، دوشنبه، ۱۹ مرداد ۱۳۸۸، ۰۹:۱۹ ب.ظ، ۵ نظر

١. تکبر جزو گناهان کبیره است. شاید بزرگترین آنها. بسیاری از فجایع تاریخ به واسطه همین گناه رخ داده است و شیطان علیه العنه بواسطه همین گناه بود که خود و ما را به این دشواری ها گرفتار نمود.
من به شخصه گاهی که به درون خود مراجعه می کنم و خودم را در مورد این رذیله اخلاقی به قضاوت می نشینم، معمولا ابتدا به این نتیجه تکراری می رسم که من با توجه به شناختی که از زشتی این گونه رفتار دارم، هرچند نمی توانم ادعا کنم کاملا از آن مبرایم ولی به طور قطع فرد متکبری نیز نیستم. اما باز گاهی و معمولا که بیشتر دقت می کنم می بینم بسیاری از رفتارهایی که بر آنها برچسب "عزتمندانه" زده ام، در واقع بیش از آنکه ناشی از چیزی شبیه عزت نفس باشند نتیجه همان حس پنهان شده ی خود بزرگ بینی و خود برتر بینیم بوده اند که من از آنها غافل مانده ام. تازه من عقلم به همه مواردی که آنها را اینگونه مصادره به مطلوب کرده ام که نمی رسد. در مورد نقطه مقابل تکبر نیز معمولا این اشتباه رخ می دهد. منظورم تواضع است که گاهی رفتارهای خود کم بینانه خود را با آن توجیه می کنیم. اصولا قضاوت صحیح درباره این خصوصیات اخلاقی کار آسانی نیست. مانند بسیاری مفاهیم اخلاقی دیگر، در این مورد هم، پیچیدگی مسئله در دشواری تشخیص دو روی خوب و بد اعمال است. این امر میسر نمی شود مگر با پی بردن به متعلَّق حقیقی اعمال و افعال ما(یعنی همان نیت اصلی اصلی ما برای انجام دادن فعلی خاص). به عنوان مثال برای پی بردن به اینکه تواضع یا کرنش ما در مورد شخصی خاص واقعا متواضعانه بوده یا از روی خود کم بینی و ضعف باید در متعلَّق یا همان نیت اصلی انجام آن فعل تا حد امکان دقیق شویم. همین تشخیص متعلَّق فعل و نیت آن، نکته غامض مسئله است. این معادله در مورد تکبر و عزت نفس هم دقیقا به همین شکل برقرار است و مفاهیم اخلاقی دیگر نیز به همین قرارند.
متاسفانه ما انسان ها معمولا و بطور خودکار همه افعال خود را به حساب شق مثبت معادله مذکور می گذاریم. مثلا در حالی که رفتارمان با دیگران معمولا از روی غرور و تکبر است، آنرا به عزت نفس و مناعت طبع حمل می کنیم و یا حقارت ها و خود کوچک بینی های شخصیتیمان را به تواضع و فروتنی.
برای حل کردن این معادله پیچیده، آنگونه که من از بزرگان شنیده ام راهی جز دقت در افعال دیگرمان و در کنار هم قرار دادن عکس العمل های مان در قبال موقعیت های متقارن و متشابه و در عین حال متفاوت وجود ندارد. به عنوان مثال، بزرگی می گفت اگر فروشنده هستید ببینیند آیا‌ با خانمی که ظاهری آراسته دارد همانگونه رفتار می کنید که با آن دیگری؟! و ... . 
٢. دراین میان هرچند این دقت ها و محاسبه ها و مراقبه ها برای همه ما ضروری است ولی هرچه افراد بزرگتر باشند و دایره تاثیرشان بر دیگران گسترده تر، این مسئله مهم تر و جدی تر می شود. از همین رو واضح است که ضرورت اینگونه محاسبه ها در مورد سیاست مداران بیش از بقیه افراد جامعه است. چه بسا برخی سیاسیون که هم اکنون در مسیر تقابل با انقلاب و ارزشهای اسلامی آن تا جایی پیش رفته اند که شائبه خیانت و نفاق درموردشان قریب به یقین است، بواقع تحت تاثیر توهمی درونی و از همین جنس، بسیاری از رفتارهای متکبرانه خود را به حساب عزت نفس گذاشته و خود کم بینی های خویش را به نام تواضع، توجیه کرده باشند و همین توهم سبب بروز چنین رفتارهای ناهنجار سیاسی از ایشان شده باشد. کسانی که همواره رفتار سیاسی خود را منطبق با اصول اساسی اخلاقی مانند تواضع و عزت و افتخار و نیز در راستای حقوق بشر و تمدن و این قبیل مفاهیم دانسته اند. به هر حال ما از نیت قلبی ایشان بی اطلاعیم و شاید خود آنها هم اطلاع درست و حسابی نداشته باشند چنانکه ما نیز ممکن است اینگونه باشیم. پس تنها راهی که برای پی بردن به ماهیت رفتار سیاسی این قبیل سیاسیون باقی می ماند، قرینه یابی توسط اعمالشان و گفتارشان است و چه بهتر که خود ایشان قبل از همه اینکار را انجام دهند که فرموده است؛ حاسبوا قبل ان تحاسبوا.
٣. پیشنهاد حقیر به این دسته از سیاسیون این است که به درون خود مراجعه نمایند و برای سنجش صحت شعارهای خود در رفتار و گفتار سیاسی خود دقیق شوند. باید میان مواضع سیاسی خود در قبال دشمنان بیگانه از یک سو و کسانی که در داخل کشور نظرات متفاوتی با آنها و هم حزبی هاشان دارند از سوی دیگر به قرینه یابی بپردازند تا برایشان مشخص شود متعلَّق آن شعارهای کذایی واقعا اخلاق مداری بوده است و یا ترس و حقارت در برابر بیگانگان. باید ببینند اینکه در مورد مسائلی مانند تعامل با غرب، غرب گرایی، رابطه با آمریکا و ... مقابل قلدرمآبان عالم کرنش و تواضع! به خرج داده اند، چه تناسبی با بداخلاقی، تکبر و خود بزرگ بینی آنها در مقابل مخالفان داخلیشان دارد؟! چنانکه در مقابل غرب به هر نوع توهین و تحقیری تن در داده و از طرف دیگر برای از میدان به در کردن مخالفان خود در مواقع مختلف از هیچ توهین و تحقیری فروگذار نکرده اند. این افراد باید خوب در این مسئله دقت کنند که چرا در کنار این خضوع افراطی در برابر بیگانگان، هر بار که نوبت به خضوع و خشوع در مقابل فرامین رهبر نظام رسیده، حتی مصلحت اندیشی و منافع ملی را هم به کناری گذاشته، بنا را بر عصیان و سرکشی نهاده اند و از این هم فاجعه آمیز تر، باید بیندیشند و دلیل جسارتهای متعددشان به محضر خدا و معصومین علیهم السلام را بیابند. باید بگردند و خضوع و خاکساری گم شده خود را در اظهاراتی مانند دم زدن از تظاهرات مقابل خدا و استیضاح دولت امام حسین (ع) پیدا کنند. بالاخره اینها بین خود و خدا باید بفهمند، وقتی هم طیف ها و هم حزبی های متواضع، متمدن و اخلاق مدار!شان بی سابقه ترین توهین ها و هتک حرمت ها به مقدسات، قرآن، رسول اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و ارزشهای دینی و سیاسی مردم را بصورتی تشکیلاتی و سازمان دهی شده صورت می دادند، چرا خفه خون گرفته بودند و عزت نفسشان در آن زمان کدام گوری بود.
اگر در رفتار و گفتار خود دقت کنند خواهند فهمید؛ همانجا که برای خوش آمد زور مداران اجنبی و در جهت عقیم کردن فطرت مبارزه جو، ایثارگر و شهادت طلب هم وطنانشان عاشورا را نتیجه خشونت طلبی پیامبر و زنده نگه داشتن آن را احیای عنصر خشونت نامیدند دیگر اثری از عزت نفس یا چیزی مشابه آن در وجودشان باقی نمانده بود و زمانی که با تیغ نظریه ها و تئوری های تاریخ مصرف گذشته غرب به مقابله با نص آیات و روایات پرداختند و اجتهاد های اعوجاجی از خود صادر کردند، در واقع در تنها جایی که می بایست بی چون و چرا خضوع و خشوع پیشه می کردند، بی محابا تکبر و غرور در پیش گرفته بودند.
بد نیست این آقایان در عملکرد و مواضع سیاست خارجی خود نیز تامل نمایند. خوب است مواضع خود را در قبال ابرقلدران غرب از یک سو و ملتهای ستمدیده ای مانند لبنان و فلسطین از سوی دیگر، مقایسه کنند تا به ابعاد دیگری از اخلاق مداری سیاسی خود پی ببرند. باید سعی کنند بفهمند زمانی که برای خارج شدن از محوریت شرارت به فرعون زمانه نامه فدایت شوم نوشتند و در مقابل، متعهد شدند که دست از حمایت مقاومت در خاورمیانه بردارند عزت نفسشان را کجا و برای کدام روز مبادا پنهان کرده بودند. شاید هنگام دیدار خود با رئیس جمهور وقت فرانسه نیز عزت نفس گم شده شان را هنوز پیدا نکرده بودند که این حقارت و خفت را نشان عزت مندی ایران در دیپلماسی دوره خود خواندند در حالی که در همین دوره ما را به محوریت شرارت وارد کردند و با فشار غرب فعالیت های هسته ای مان را معلق نمودند و ... .
باید خوب فکر کنند و ببینند حتی اگر بجای نگاه اخلاق مدارانه به سیاست خارجی بنا به نگاه از دریچه دکترین منافع ملی هم باشد آیا این تواضع ها و کرنش هایشان در برابر ابرقلدران بواقع فایده ای به حال کشورمان داشته است؟! و البته اظهر من الشمس است این رفتار را اصولا تواضع نمی توان نامید که بزرگان گفته اند فکبر عند المتکبر.
۴. در همین وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز بوفور از اینگونه تناقضات می توان برشمرد. افتضاحی که بزرگترین شاهد تکبر ذلیلانه مسببانش بود. سردمداران وقایع اخیر بواقع باید در فاصله شعار تواضع در برابر قانون خود با آنچه پس از شکست از آنها سر زد و خساراتی که برای کشورمان به بار آورد و فرصتهایی که از این بابت به تهدید بدل گشت، تامل کنند و حداقل به خود در مورد چرایی عصیان در مقابل رای قاطع مردم و حقارت و ذلالتی که در مقابل تحریکات رسانه های بیگانه و مزدوران آنها از خود نشان دادند پاسخ دهند. شاید اگر بدور از جنجالهای ژورنالیستی و ورای جو مسموم اطرافشان تفکر کنند، تفاوت تفرعن سیاسی و اقتصادی خود در حق ملت مظلوم ایران و دست درازی به منافع ملی آنها را از یک سو با خودذلیل بینی در مقابل بیگانگان و دست دراز کردن جهت گدایی حمایت نامشروعشان از سوی دیگر دریابند که این مهم اگر روی دهد خود موفقیتی بزرگ برای آنها محسوب می شود حتی اگر نتیجه این محاسبه درونی را افشا ننمایند.
۵. من به نوبه خود دعا می کنم تا این افراد بالاخره و حداقل نزد وجدان خود متعلَّق واقعی رفتارها و گفتارهای سیاسیشان را بیابند و رذایل اخلاقی و نیات ناصواب خود را مصادره به مطلوب نکرده، خود و ملت را فریب ندهند. البته من امیدوارم چنانکه خودم در ایرادات اخلاقی خود مقصرم و نه قاصر اینها هم در مورد اشکالات اخلاق سیاسی شان قاصر و مغرض نباشند، بلکه گرفتار نفس متصوره، امور بر آنها مشتبه شده باشد. هرچند نشانه ها واضح تر از آن است که بتوان اینچنین با تسامح قضاوت نمود.*
پی نوشت:
*
یحتمل بعضی خواهند پرسید پس چرا این مطلب را نوشته ای؟! در پاسخ باید بگویم این نوشته اگر به حال آن آقایان فایده ای نداشته باشد، به حال کسانی که باید رفتار سیاسی آنها را به قضاوت بنشینند یعنی افراد جامعه بی فایده نخواهد بود.
+ یحتمل بعضی دیگر خواهند پرسید که چرا فقط در مورد یک طیف سیاسی خاص نوشته ای؟! در پاسخ باید بگویم چون این اشکال را بیشتر در مورد اینها وارد دانسته ام هرچند گروههای دیگر نیز مسلما از این اشکالات مبرا نیستند و بی نیاز از آسیب شناسی.

قدرت هدف یا قدرت ابزار

محمد دهداری، جمعه، ۱۵ خرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۱۵ ب.ظ، ۴ نظر

پرده اول؛ قدرت از جمله مفاهیمی است که دو وجه مثبت و منفی دارد. البته قدرت فی نفسه چیز بدی نیست و نمی توان گفت هر کس برای بدست آوردن آن تلاش کرد وجه منفی آن را در نظر داشته است. بلکه اگر به عنوان مثال فردی در خود توانایی مسولیت خاصی مانند ریاست جمهوری را ببیند ناگزیراز تلاش برای به دست آوردن قدرت است. چرا که مفهوم حکومت با مفهوم قدرت پیوند ذاتی دارد. شخص حاکم اگر قدرت نداشته باشد نمی تواند حکومت خود را اعمال نماید. ولی آنچه قدرت طلبی خوب را از قدرت طلبی بد متمایز می کند، نحوه نگرش فرد به این مقوله است. باید دید فرد به قدرت به عنوان هدف اصلی می نگرد و یا آنرا ابزاری می داند برای رسیدن به اهدافی والاتر و مهم تر. توضیح اینکه اگر نزد فردی قدرت، خود، هدف باشد برای رسید به آن به هر وسیله ای متوسل خواهد شد ولی اگر قدرت را برای این بخواهد که بتواند بواسطه آن به مردم خدمت کند،‌ جامعه خود را به تعالی برساند و رضایت خدا را جلب نماید مطمئنا برای رسیدن به این قدرت کاری نمی کند که خیانت به مردم جامعه اش باشد و مورد غضب خداوند. برای قضاوت در این باره لازم است در اعمال و رفتار افراد دقت کنیم و از گذشته شان قراینی بدست آوریم تا نحوه نگرششان به قدرت مشخص گردد.
پرده دوم؛ حال با در نظر گرفتن معیار فوق، برای تمیز قدرت طلبی بد از قدرت طلبی خوب باید دید نامزد های حال حاضر انتخابات ریاست جمهوری و سابقه آنها با کدام یک از دو نوع قدرت مذکور قرابت دارند. باید دید کسانی که در سابقه سیاسی خود برای رسیدن و ماندن در مسند قدرت به هر گونه باند بازی،‌ سیاست زدگی و نان قرض دادن به؛ و قرض گرفتن از جناح های تند روی سیاسی متوسل شده اند چه نسبتی با این دو دیدگاه دارند؟! بنظر نمی رسد سیاسیونی که در دوره حاکمیت جناحشان هیچ اعتراضی به هتک حرمتها و اهانت های هم حزبی هاشان به مقدسات دینی مردم نکردند،‌ قدرت را برای خدمت به مردم و رضای خدا بخواهند! کسانی که برای جلب آراء مردم به هر گونه دروغ گویی و عوام فریبی متوسل شده اند تا جایی که به تناقض گویی افتاده اند بعید است به جز قدرت برای هدفی دیگر، ارزش قائل باشند. هم آنها که دائما وعده هایی به مردم می دهند که اصلا جزو اختیارات آنها نیست. کسانی که برای چنگ انداختن به کرسی ریاست جمهوری خرج های صد ها میلیاردی می کنند و از مفسدان اقتصادی پول می گیرند و هیچ گاه هم جواب نداده اند که از کجا آورده اند؟ همان ها که به اذعان خودشان فرمایشات امام (ره) را فرع قضیه می دانند و حتما قدرت را اصل! همان افرادی که برای رئیس جمهور شدن از هیچ سیاه نمایی و تخریبی بر علیه دولت فعلی فروگذار نکرده اند و برای از میدان بدر کردن رقیب حتی با دشمنان خود و از آن بدتر با مافیای قدرت و ثروت ائتلاف نموده،‌ به زشت ترین و غیر اخلاقی ترین حربه های جنگ روانی متوسل شده اند تا دست آوردهای دولت را زیر سؤال ببرند.
آیا اینان با این عملکرد و این اخلاق سیاسی می توانند ادعا کنند که قدرت را نه برای قدرت بلکه برای خدمت می خواهند؟!
پرده سوم؛ از سوی دیگر در چهار سال گذشته که سکان قوه اجرایی کشور به دست آقای احمدی ن‍ژاد بوده،‌ وی با منش مدیریتی خاص خود و روشی که برای تعامل با جناح ها و جریانهای موافق و مخالف در عرصه داخلی و خارجی برای خود و دولت خود برگزیده است،‌ نشان داده، کسی نیست که اهداف عالیه اسلامی و انسانی خود را فدای شهوت قدرت طلبی نماید. اگر وی قدرت را هدف می دانست و نه ابزاری برای خدمت گزاری، هیچ گاه برنامه های اقتصادی بسیار سنگین و البته بسیار حیاتی مانند سهمیه بندی بنزین و طرح تحول اقتصادی و هدفمند کردن یارانه ها را اجرا نمی کرد. برنامه هایی که از سال ها قبل جزو وظایف دولتهایی بود که آمده اند و رفته اند ولی از ترس اینکه این برنامه ها رأیشان را کاهش دهد یا وجهه حزبشان را تنزل،‌ آنها را از دستور کار خارج کرده اند. اگر احمدی ن‍ژاد قدرت را اصل می دانست چرا باید بر سر مسئله هسته ای مقابل فشارهای طاقت فرسای داخلی و خارجی اینچنین مقاومت می کرد تا جایی که تصمیمات عقل مدارانه، دلسوزانه و در جهت منافع ملی او را کسانی که خود بهتر از هر کس به درستی آنها آگاهند، تندروی و بی تدبیری نام نهند؟! اگر او قدرت طلب بود چرا باید آنقدر در مقابل سهم خواهی ها و باج طلبی ها ایستادگی می کرد تا حتی هم فکرانش و حتی تر برخی دوستانش بر علیه او با جناح رقیب بر سر میز دولت ائتلافی بنشینند؟! اگر او به فکر حفظ قدرت بود چرا باید اینقدر به خودش و مهمتر از آن به کابینه و مدیرانش سخت می گرفت که حتی گاهی وزیران و یا استاندارانش رسما به کم آوردن خود در مقابل وی اذعان کرده و از او بخاطر پرکاری بیش از حد انتقاد نمایند! !
مخلَص کلام اینکه با تأمل در گفتار و رفتار سیاسی و مدیریتی احمدی ن‍ژاد به راحتی می توان فهمید برخلاف دیگران، وی به قدرت صرفا به دید یک وسیله می نگرد و نه یک هدف. وسیله ای برای جلب رضای خدا و خلقش.