سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهاجم فرهنگی» ثبت شده است

جولیا پطرس، سالومه رپر و مصادره به مطلوب های امت حزب الله!

محمد دهداری، سه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ب.ظ، ۸ نظر

جولیا پطرس خواننده زن مسیحی لبنانی

چندی پیش و در ایام حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه مظلوم، برخی دوستان ارزشی همپلاسی - که از قضا از اعاظم و مشایخ و مشاهیر امت حزب الله گوگل پلاس نیز هستند- در اقدامی تعجب برانگیز کلیپ های تصویری موسیقی از خوانندگان زنی که در حمایت از مقاومت و مخالفت و اعتراض به رژیم صهیونیستی خوانندگی کرده بودند را بازنشر کرده و در تعریف و تمجید ایشان قلم فرسایی نموده بودند. یکی از خوانندگان مذکور جولیا پطرس خواننده زن مسیحی لبنانی و دیگری سالومه خواننده رپ فارسی زیرزمینی بود.

تأسف بارتر اینکه رفقای اخیر الذکر در پاسخ به اعتراض دیگر دوستان در این خصوص، به فتوایی از حضرت آقا استناد نموده و آنرا به عنوان حکم حلیت گوش دادن به صدای خوانندگی زنان  مطرح کرده بودند.

حقیر در همان ایام در انتقاد و اعتراض به این شیوه، مطالبی در حد وسع خود نوشتم و در همان فضا منتشر نمودم و از طریق کامنت نیز نکات خود را به اطلاع رفقا رساندم لیکن سخن بنده نیز در اغلب موارد مانند انتقادات دیگران، افاقه ننمود.

اکنون که مدتی از آن مباحث می گذرد و به مناسبتی خاطره آن روزها برایم زنده شده است ضرورت پرداختن به این موضوع را بهتر درک می کنم. لذا ذیلاً عین فتاوای حضرت آقا را در این خصوص ذکر نموده و سپس بحثی مختصر حول نحوه تفسیر فتاوای ذیل خواهم داشت.

برابر تحقیقی که بنده در خصوص فتاوای معظم له در این زمینه در اینترنت صورت دادم چهار فتوای ذیل یافته شد:

«س 1143: خواندن به‌صورت غنا توسط هر یک از مرد یا زن چه از طریق نوار کاست باشد و یا از طریق رادیو و چه همراه موسیقى باشد و یا نباشد، چه حکمى دارد؟
ج: غنا حرام است و خواندن به‌صورت غنا و گوش‌دادن به آن جایز نیست اعم از اینکه توسط مرد باشد یا زن و به‌طور مستقیم باشد یا از طریق نوار و همراه با نواختن آلات لهو باشد یا نه.

س 1146: گوش‌دادن به صداى زن هنگامى که شعر و غیر آن را با آهنگ و ترجیع می ‏خواند اعم از اینکه شنونده، جوان باشد یاخیر، مذکر باشد یا مؤنث چه حکمى دارد؟ و اگر آن زن از محارم باشد، حکم آن چیست؟
ج: اگر صداى زن به‌صورت غنا نباشد و گوش‌دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسده ‏اى هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد و فرقى بین موارد فوق نیست.

س) گوش دادن به آواز زنان در صورتى که از لحاظ شعر و موسیقى لهو و لغو نباشد چه حکمى دارد؟
ج) اگر آواز زنان بگونه‌اى باشد که مهیج شهوت گردد و یا گوش دادن به آن موجب ترتب مفاسد باشد جایز نیست گوش کند.

س) اگر در موردى صداى زن مصداق غنا نباشد گوش دادن آن چه حکمى دارد؟
ج) در حرمت غنا فرقى بین این که مغنّى زن باشد یا مرد نیست و شنیدن صداى زن اگر غنا نباشد، حرمت شرعى ندارد مگر آن که به قصد ریبه یا موجب ترتّب مفسده باشد ولى شنیدن خوانندگى زن که غالباً مشتمل بر مفسده است جایز نیست.»

فتوای اول و سوم که واضحا و مصرحا بر حرمت استماع خوانندگی زنان تأکید دارد. می ماند فتوای دوم و چهارم! در خصوص دو فتوای مذکور چند نظر بین دوستانی که حول این موضوع بحث می کردند - و در میان ایشان از علما و روحانیون نیز حضور داشتند - وجود داشت:

  1. گروهی معنای فتوای دوم را حلیت استماع صدای آهنگین زنان خواننده در نظر گرفته بودند و لذا جهت رفع تناقض میان آن فتوا و جمله آخر فتوای چهارم که به حرمت این عمل تصریح دارد(حال چه به نفع حلیت استماع و یا به نفع حرمت آن) دست به تفسیرها و تأویل های گوناگون زدند. در این گروه چند نوع استدلال مطرح بود: برخی ضمن طرح بحث های اصولی ثقیل و به نظر حقیر دور از محل بحث، قصد جمع بین دو فتوا را داشتند و برخی دیگر با تمسک به تقدم و تأخر زمانی میان دو فتوا، به دنبال کشف فتوای متأخر - که قاعدتاً نظر آخر و فعلی حضرت آقاست بودند و عده ای نیز با استناد به اینکه کدام فتوا در اجوبه ذکر شده و کدام در سایت ایشان در پی یافتن فتوای مرجح بودند و ... .
  2. گروهی نیز فتوای دوم و چهارم را در یک سمت و سو می دانستند که البته نظر حقیر نیز چنین است. لذا با نگاهی دقیق تر فتوای دوم و چهارم را بررسی خواهیم نمود تا صحت و سقم نظر گروه دوم مشخص شود.

فتوای دوم چند قید مهم دارد؛ فرموده اند: یکم) اگر صداى زن به‌صورت غنا نباشد و دوم) گوش‌دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و سوم) مفسده ‏اى هم بر آن مترتّب نگردد،(آنگاه) اشکال ندارد و فرقى هم بین موارد فوق(صدای زن محرم و نامحرم) نیست.

شما ملاحظه کنید این قیود آیا نوای هیچ خواننده زنی را در امان خواهد گذاشت؟! همان یک قید ابتدایی یعنی غنا نبودن صوت برای از دایره حلیت خارج کردن استماع خوانندگی تمام خوانندگان زن کافیست. چه آنکه فقها در تعریف غنا گفته اند که: «صوت المطرب مع الترجیع». صدای طرب انگیزی که با ترجیع همراه باشد و مگر آیا صوتی جز این نیز سراغ دارید که امروزه به عنوان موسیقی خریدار داشته باشد و موسیقی ای که مطرب نباشد و ترجیعی هم نداشته باشد آیا اصولا یافته می شود که حلال باشد؟! 

البته باز ایشان برای محکم کاری دو قید دیگر به فتوا افزوده اند و خصوصا قید آخر که هرگونه مفسده ای را شامل می گردد.

جالب اینکه مضمون فتوای دوم در ابتدای فتوای چهارم نیز تکرار شده و لذا نمی توان ادعا نمود مبنای فقهی یا اساس نظر معظم له در دو فتوای محل بحث متفاوت است و از فتوای متقدم تا متأخر نظر ایشان تغییر کرده است. با این تفاوت که در انتها، جمله ای مطلق و کلی بیان شده که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی گذارد.

در واقع این دو فتوا دو تقریر متفاوت از یک فتوای کلی است که در فتوای چهارم بسط بیشتری داده شده و برای جلوگیری از سوء برداشت افرادی مانند رفقای همپلاسی ما، در انتهای آن تکمله ای بر آن زده شده است و تصریح شده: (با توجه به اینهمه قید و حدی که می بایست در این خصوص در نظر گرفته شود) گوش دادن به خوانندگی زنان (با توجه به این) که غالباً مشتمل بر مفسده است جایز نیست

واضح و مبرهن است که فتوای دوم و بخش ابتدایی فتوای چهارم مبنی بر حلیت استماع صدای زنان، مشروط و مقید است ولیکن بخش انتهایی فتوای چهارم مبنی بر حرام بودن شنیدن نوای خوانندگان زن عام و مطلق!

شاید بر اساس فتوای دوم استماع برخی مداحی ها یا مولودی  های بانوان را برای آقایان بتوان حلال دانست لیکن تقید موضوع تا حدی است که حضرت آقا در پاسخ به استفتاء دیگری مبنی بر اینکه «آیا مداحى براى بانوان جایز است؟» محتاطانه فرموده اند: «مداحى زن در جایى که مى‌داند نامحرم صداى او را مى‌شنود اگر موجب جلب توجه و تهییج نامحرم و یا مفسده دیگرى گردد، جایز نیست.» حال چگونه برخی به زور می خواهند از فتاوای فوق حلیت گوش دادن به صدای جولیا پطرس و سالومه رپر را استخراج نمایند؛ الله أعلم!!

خطاب به این دوستان باید گفت لطفا برای گوش دادن به موسیقی علی الخصوص موسیقی رپ که از مبتذل ترین و زننده ترین انواع موسیقی است آن هم با صدای یک زن از حضرت آقا خرج نکنید و خود را مدیون ایشان و دیگرانی که بر اساس گفته شما این قبیل موسیقی ها را ممکن است شرعی بپندارند ننمایید!

کاری به این ندارم که اصلا موضوع محل بحث مگر چقدر دارای اهمیت بود که ذهن و وقت خودمان را چند روز صرف آن نموده و به بحث و جدل و گاهی هم مراء حول و حوش آن بپردازیم و اکنون هم دوباره آنرا زنده کنیم لیکن مقصود بنده از یادآوری این ماجرا و آن اختلافات چیز دیگری است. نکته ای که اخیرا ذهنم را به خود مشغول کرده بیماری اخیر مقام معظم رهبری مد ظله است. اخیراً و پس از عمل جراحی رهبر عزیزمان شاهد مطالب و پستهای فراوان ابراز ارادت و آرزوی شفا برای ایشان در فضای نت بودیم که البته بسیار هم خوب و پسندیده است لیکن سؤال اینجاست که آیا ما که بر سر موضوعات احساسی و نمادین اینچنین سنگ تمام می گذاریم، در عمل هم سر در گرو فرامین حضرت آقا داریم و یا اینکه نه تنها پیرو خوبی برای ایشان نیستیم بلکه برای اثبات ادعاهای بی حجت و بینه خود حتی از فتاوای ایشان نیز خرج می کنیم و آبرویی برای حزب الله و حزب اللهی جماعت باقی نمی گذاریم؟!

متاسفانه این فقط مشتی از خروار است و صد البته که مخاطب این نوشته فقط رفقای صدرالاشاره نیستند که اول از همه شخص نگارنده را شامل می شود. حقیر به نوبه خود شرمنده تمام نافرمانی ها، اهمال ها، کم کاری ها و مصادره به مطلوب هایی هستم که در حق این جانشین بر حق امام زمان(عج) مرتکب شده ام. لیکن حیطه تأثیرگذاری من و امثال من کجا و میزان اثرگذاری اعاظم صدرالذکر کجا!

باز متأسفانه معضل مصادره به مطلوب فرمایشات و نظرات مقام معظم رهبری محدود به فعالین فضای مجازی نیست و عمده مشکل مملکت نیز همین است که بزرگان عالم سیاست نیز برای به کرسی نشاندن سخنان و نظرات خود همواره فرامین ایشان را تفسیر به رأی کرده و مطابق نظر خود عمل کرده اند.

این مشکلی است که اگر روزی حل شود و مردم ما به آن بلوغ فکری برسند که سره و ناسره را در این بازار وانفسای ولایت مداری و خود محوری تشخیص دهند و اجرای صحیح و کامل دستورات ولی امر مسلمین را از مسئولین نظام مطالبه نمایند، بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد.

پی نوشت:

+ صفحه استفتائات جدید مقام معظم رهبری در Leader.ir
+ صفحه استفتائات معظم له در خصوص موسیقی در KHAMENEI.IR

مختصری درباب راه‌های مقابله با جنگ نرم

محمد دهداری، شنبه، ۲ بهمن ۱۳۸۹، ۰۱:۰۲ ق.ظ، ۳۹ نظر

رسانه ها و جنگ نرم

قبل نوشت:
خیلی وقت پیش متن زیر به عنوان مصاحبه ای از بنده، کنار مصاحبه هایی دیگر از دیگران در یکی از نشریات چاپ شد. به بهانه سؤالی که دوست گرامی جناب آقای پیمان پرسیده بودند و همچنین برای خالی نبودن عریضه، آن هم بعد از این همه بروز نکردن وبلاگم و نه به عنوان یادداشتی دقیق در خصوص عنوان فوق الذکر آنرا وبلاگی کرده ام. به زودی یا همین مطلب را اصلاح خواهم کرد و یا بر اساس آن یادداشتی دقیق تر خواهم نگاشت.
نوشتار:
یکی از دانشجویان علوم سیاسی نیز با بررسی راه های مقابله با تهدید نرم در دانشگاه ها، اذعان داشت: برای از پای درآوردن قدرت های بیگانه و ناامید ساختن آن ها از تحقق اهداف جنگ نرم در ایران لازم است که به سه حوزه ی اجتماع، دانشگاه و جامعه مجازی، توجه ویژه ای داشته باشیم.
محمد مهدوی با اشاره به شرایط حاکم بر جامعه برای رویارویی با جنگ نرم، می گوید: باید تا جایی که امکان دارد در سطح جامعه نسبت به تهدیدات نرم ایمن سازی صورت گیرد. این ایمن سازی از طریق راه های مختلفی می تواند انجام گیرد. از جمله آموزش در سنین پایین، مطبوعات، صدا و سیما و یا رسانه ها. در این زمینه به طور خاص باید روی سنین پایین کار کرد. در آموزش و پرورش کارهای انجام شده در زمینه های این چنینی زیاد نیست. تهاجم فرهنگی که قبل از همه گروه های سنی کودکان و نوجوانان را تهدید می کند بی رابطه با مقوله تهدید نرم نیست و چه بسا مقدمه ای لازم برای آن باشد. متاسفانه کار خاصی برای ایمن سازی این گروه های سنی نسبت به اینگونه مقولات صورت نگرفته است.
او یکی از مهمترین راه های ترویج فعالیت فرهنگی و آگاهی بخشی به شکل سازماندهی شده را استفاده از مساجد عنوان می کند و می گوید: متاسفانه ما در کشورمان از تمامی پتانسیل بالقوه و بسیار بالای مساجد به عنوان یک رسانه قدرتمند برای تولید فرهنگ، آگاه سازی جامعه و ایمن سازی عموم مردم نسبت به تهدیدات مختلف استفاده نکرده ایم.
مهدوی همچنین به محتوای علمی ضعیف دانشگاه ها اشاره می کند و می افزاید: متاسفانه در حوزه علوم انسانی دانشگاهی، ما به شدت مقلدیم. آن هم مقلد غرب، غربی که حتی ورای اختلافات اعتقادی که با آن داریم هیچ نقطه اشتراک فرهنگی و تاریخی هم با ما ندارد. در قریب به اتفاق رشته های علوم انسانی، دانشگاه های ما چیزی ازخود برای گفتن ندارند. بزرگترین اساتید ما در این رشته ها فقط مترجم های زبده ای هستند. عمق فاجعه آنجاست که دقت نماییم درباره علومی صحبت می کنیم که با انسان، جهان، خدا و مقولاتی اینچنینی سر و کار دارند و معرفت شناسی ها و جهان بینی های متفاوت روش شناسی ها و نتیجتا گزاره های علمی کاملا متفاوت و بعضا متضادی را به دست خواهند داد. ما دانشجوی مسلمان را سر کلاس رشته هایی می فرستیم که علمی بر مبنای تجربه گرایی، مادی گرایی و انسان مداری صرف تدریس می شود مسلما این دانشجو یا در اعتقادات اسلامی خود شک خواهد کرد و یا در بهترین حالت علمی را فرا خواهد گرفت که اعتقادی به آن ندارد و یا میان این دو حالت مذبذب خواهد ماند. چنین دانشجوهایی مسلما از تولید علم بومی عاجزند و چنین دانشگاهی در مقابل تهدیدات نرم و تحریکات بیگانه بسیار متزلزل و سست خواهد بود چرا که ماده فکری اهالی آن را بیگانگان از پیش فرستاده اند. دراین زمینه توجه و تامل در اعترافات سعید حجاریان تئوریسین جنگ نرم اصلاح طلب ها بسیار عبرت آموز و هشدار دهنده است.
مسلما اگر قرار است در حوزه دانشگاه ها مقابله ای با موج تهدید نرم غرب صورت گیرد اولین قدم را باید با تغییر این محتوا برداشت. مشکلی که سال هاست جامعه دانشگاهی ما با آن درگیر است و هنوز مرد راهی پیدا نشده که حلش کند. آقای دکتر زاهدی در ابتدای کار دولت نهم شعار علوم انسانی اسلامی را دادند ولی با فشاری که اصلاح طلب ها وارد ساختند این شعار به فراموشی سپرده شد. مسلما بهره گیری از پتانسیل موسسه هایی چون موسسه امام خمینی(ره) در قم که در زمینه علوم انسانی اسلامی سالها تجربه کسب نموده اند راه گشا خواهد بود.
او همچنین به عدم آگاهی اساتید در مقابله با تهدیدات نرم اشاره می کند و می گوید: توجه به اساتید دانشگاه ها علی الخصوص در حوزه علوم انسانی بسیار ضروری است متاسفانه برخی از اساتید با افتادن در دام فعالیت های سیاسی حزب مدارانه در پازل دشمن قرار می گیرند و به جای اینکه سنگ اعتقادات دینی و منافع ملی خود و کشور خود را به سینه بزنند به تریبون احزابی تبدیل می شوند که رابطه شان با بیگانگان آشکار شده است.
این دانشجو در ادامه اظهارات خود می گوید: متاسفانه با سرمایه کلانی که غرب در جهت تغییر افکار و سلایق قشر نخبه ما صرف کرد باید اعتراف کرد که بسیاری از اساتید ما نسبت به مقولاتی مانند تهدید نرم بی تفاوت اند یا خود به ابزاری برای اعمال تهدید بدل شده اند. بسیار معدودند اساتیدی که اهمیت و خطر این مسئله را درک کرده و آگاه سازی قشر دانشگاهی را وظیفه خود بداند. بیشتر دانشگاه ها از چنین اساتیدی بی بهره اند. باید تمهیداتی اندیشیده شود که چنین اساتیدی بتوانند در تمام کشور جریان سازی کنند. از طرف دیگر باید موانع استاد شدن دانشجوهای متعهد به حداقل برسد. در دوران 8 ساله دولت آقای خاتمی بسیاری از دانشجوهای سیاسی و هم جهت با دولت به طور غیر قانونی بورسیه شدند و بسیاری از اینها در حال حاضر هیات علمی هستند. علاوه بر این چه در دانشگاه آزاد، چه دولتی، اساتیدی که با هم آشنایی دارند به سختی افرادی با تفکرات متفاوت با خودشان را به درون گروه می پذیرند و حتی حق التدریس شدن هم برای دانشجوهای متعهد با مشکلات فراوانی روبروست. این مسائل و مشکلات حتما باید در اسرع وقت حل شود. متاسفانه در این زمینه ها در چهار سال گذشته هیچ کاری نشد و اگر هم شد دامنه اش به پایتخت و شهرهای محوری که همیشه مورد توجه اند محدود ماند. در حالی که رشته های علوم انسانی در این سالها در همه کشور گسترده شد و همان اساتید سابق همچنان این رشته ها را تغذیه می کردند و کسی را به درون خود راه نمی دادند مگر این که با تفکراتشان همخوانی داشته باشد.
مهدوی همچنین به نقش کلیدی دانشجویان در جهت مقابله با براندازی نرم اشاره می کند و می گوید: به دلیل آن که دانشجو روحیه حقیقت جویی و عدالت طلبی دارد و تن به ذلت و سرسپردگی نمی دهد، در صورتی که مبانی اعتقادیش تصحیح و تقویت شود و اطلاعات و آگاهی هایش در زمینه سیاست داخلی و خارجی افزایش یابد به افسری دلسوز، متعهد و کوشا در جهت دفاع از کشور در مقابل هر گونه تهدیدی بدل خواهد گشت. این تقویت مبانی و بالا بردن آگاهی از طرق مختلف من جمله اساتید، ارگان های فرهنگی زیر مجموعه دانشگاه، تشکل های سیاسی سالم و به طور ویژه از طریق بسیج دانشجویی می تواند صورت گیرد. بسیج دانشجویی ظرف بسیار مناسبی برای دادن آگاهی و تقویت مبانی دانشجوهاست و باید در این زمینه تشکیلات سازمانی خود را بیش از پیش تخصص مند کند. در حال حاضر آنچه بسیج در دانشگاه عرضه می کند هر چند خوب است ولی به هیچ وجه کافی نیست. البته از زمان روی کار آمدن سردار سراج کارهای خوبی در این زمینه شده که انشاء ا... به ثمر خواهد نشست ولی آنچه از دورخیز سازمان بسیج دانشجویی در همین دوره جدید برمی آید هم باز کفاف هجمه سنگین غرب به تفکرات و اعتقادات دانشجویان ما را نمی کند. باید به دوره هایی مانند طرح ولایت کماً و کیفاً بیش از پیش اهمیت داده شود.
این دانشجو همچنین به نقش رسانه های مجازی در این باره اشاره می کند و می گوید: اگر چه تا کنون با انجام فیلترینگ تا حدی از دسترسی کاربران به محتوای مضر اینترنتی جلوگیری شده است ولی افزایش حجم اطلاعات و همچنین مطرح شدن وب 2 در فضای مجازی حفظ سلامت سایبرنتیک کاربران اینترنتی را تقریبا به امری غیر ممکن مبدل ساخته است. وب 2 با سرویس های مختلف و رنگارنگ وبلاگ نویسی، ابرسایت های پرمخاطبی مانند فیس بوک، فرندفید، تویتر و نسخه های داخلی آنها امکان تولید، انتشار و به اشتراک گذاری گسترده اطلاعات با هر مضمونی را فراهم نموده است و این هویت تولیدکنندگان داده هاست که مفید و مضر بودن این ابزار را معین می کند. متاسفانه در این زمینه هم غرب با سرمایه گذاری کلانی محتوای دنیای مجازی را به نفع خود جهت دهی کرده و در این میان اگر کسی اطلاعات مفیدی نیز منتشر کند در میان حجم بسیار زیاد محتوای مضری که آن را احاطه کرده گم است و دقیقا به همین دلیل است که فیلترینگ چاره کار نیست.×
مهدوی راه حل مقابله با محتوای تهدیدآمیز فضای سایبر را تولید محتوای مفید و آگاه کننده برای تمام کاربران عنوان می کند و می افزاید: اگر سایت های خبری منصف و قابل اعتمادی داشته باشیم و در مورد اخبار دروغ و شایعه ها فرهنگ سازی کرده باشیم و کاربران متعهد بیشتری را برای به اشتراک گذاری آگاهی های خود در سرویس های مختلف مانند وبلاگ ها ترغیب کنیم و استفاده صحیح از این ابزارها را نیز به آنها آموزش دهیم تا حد زیادی فضای مجازی مان را در مقابل تهدیدات نرم مجازی واکسینه کرده ایم.
پی نوشت:
× عطف به یادداشتی که در وبلاگ خوب پاسداران به قلم برادر عزیزم ابوذر منتظر القائم در خصوص فیلترینگ دیدم و جهت تایید مطلب ایشان, باید تصریح کنم, جمله بنده اصلا به معنی بی نیازی فضای سایبر ما از اعمال فیلترینگ نیست. همانطور که در صدر همین پاراگراف اشاره کرده ام فیلترینگ در وضعیت فعلی تاثیرات خوبی هم داشته ولی به نظر حقیر باید تمرکز بر کار ایجابی باشد که به کلی مغفول مانده است.
همچنین نکته ایشان در خصوص مذمت تمرکز فعالیت های نیروهای ارزشی در شبکه های اجتماعی غربی را وارد می دانم و این شبکه ها را فقط برای بازنشر محتوای ارزشی مفید می دانم و نه به عنوان زمینی با قواعد عادلانه جهت تولید محتوا و مبارزه سایبری.

وبلاگهای گندیده!

محمد دهداری، سه شنبه، ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۶:۳۰ ب.ظ، ۰ نظر
 

 

 بارها و بارها شده که وقتی صفحه اول میهن بلاگ رو باز کرده ام تا وارد کنترل پنل وبلاگم بشم(البته وبلاگ قبلیم)٬ اسامی زننده و موهنی رو دیده ام که در لیست بروز شده های میهن چشم و اعصاب آدم رو آزار می ده. علاوه بر میهن در بلاگقا هم از این دست وبلاگها زیاد هست. همنیطور بلاگ اسکای.
البته این گونه وبلاگهای گندیده به وبلاگهای سکسی و عکسهای جنسی محدود نمیشه. بلکه در بسیاری از این وبلاگها مبانی و مبادی دین٬ فرهنگ و نظام مقدس ما نیز به بی رحمانه ترین و بی منطق ترین شکل مورد هجوم قرار می گیرند.
نمی دونم تو مملکتی که اینگونه خط قرمز هاش مورد عبور و مرور هر کس و ناکسی قرار می گیره چطور بعضی روشون میشه از نبود آزادی بیان دم بزنند. حتما باید بذاریم برن وسط استادیوم آزادی بایستند و همه عقده های جنسی و روحی - فکری شون رو فریاد بزنند.
آزادی از این بیشتر که هر آدم بی سواد از همه جا بی خبری به راحتی و با گرفتن یه کارت اینترنت و ثبت نام توی یه سرویس دهنده ای که اتفاقا از امکانات نظام هم بهره میبره٬ بتونه افکار چرند و بی پایه و اساس گندیده خودش رو در مورد خدا٬ پیغمبر٬ ائمه٬ اسلام و ... توسط وبلاگ گندیده اش به همه جای دنیا ارسال کنه؟! 
دوست دارم بدونم توی آمریکاش که آمریکاست اگه کسی مثلا به مبانی لیبرالیسم اینطور حمله کنه یا مثلا صهیونیزم رو به چالش بکشه چطور باهاش برخورد می کنند.
همیشه فکر میکردم چرا این سرویس دهنده ها جلوی این جور وبلاگها رو نمی گیرند؟! چرا اینا رو نمی بندند؟! اینجور که قضیه نقض غرض شده. این وبلاگ و اینترنت بجای اینکه به رشد و بالا بردن سطح فرهنگ جامعه کمک کنه داره باعث بدبختی جامعه میشه. بارها دیدم که یه آدم مغز گندیده توی وبلاگ گندیده تر از خودش به مسخره ترین حالت و با مزخرفترین استدلالات مثلا درباره خدا٬ قرآن ٬معصومین یا نظام هرچی دل گندیده اش خواسته به هم بافته و تحویل مخاطب داده و متاسفانه مخاطبینش هم حتی اونهایی که به خودی خود مشکلی نداشتند٬ بی هیچ عکس العمل درخوری از کنار این جفنگیات عبور کردند و بدبختانه اینکه گاها هم تاییدش کردند و بدبختانه تر اینکه بعضی این نوشته های گندیده رو با تعابیری روشنفکرانه حتی ستایش هم کردند.
این نشون دهنده یه ضعف فرهنگی بزرگ توی اهالی عام دنیای نت هست که جای بحث خودش رو می طلبه.
در اصل چیزی که توی این پست خواستم مطرح کنم اینه که بعد از اینکه مدیران سرویس های فوق الذکر با بی توجهی و سهلنگاری خودشون به این مشکلات دامن زدند٬ یه عده افراد دلسوز تصمیم گرفته اند که خودشون دست به کار بشند و این وبلاگ های گندیده رو فیلتر کنند. البته جدیدا با سرویس دهنده ها قرار گذاشته اند که وبلاگها رو به اونا معرفی کنند و اگه اقدامی نشد بعد خودشون وارد عمل بشند٬ که البته حالت اول خیلی بهتره.
در هر حال این اقدام درخور تقدیره. به همین خاطر برخودم لازم دونستم در این نوشته علاوه بر تشکر٬ برای این دوستان تبلیغی هم هرچند ناچیز کرده باشم. بنظرم کمترین کاری که می تونیم برای کمک بهشون بکنیم همینه. از همه دوستایی که دغدغه اسلام و مسلمین دارند هم خواهش میکنم هرکدوم یه پست٬ نه یه پی ام٬ نه هر چی که از دستشون برمیاد واسه کمک به بچه های جهاد مجازی انجام بدند.
از همه مهمتر معرفی وبلاگهای گندیده به این دوستانه. این کار بنظر حقیر از منظر نهی از منکر وظیفه شرعی ماست. من که خودم تا الان چندین تا از این وبلاگهای گندیده رو بهشون معرفی کردم. توی لیست بروز شده های میهن پره از اسامی گندیده. کار زیادی هم نداره همیشه یه صفحه اول از میهن بلاگ رو باز نگه دارید و هرز چند گاهی یه رفرش بزنید. می بینید که چند وبلاگ گندیده جدید به تورتون افتاده. وبلاگهاییی که اولین تخلفشون اسمیه که واسه خودشون برگزیده اند. 
خلاصه ما وظیفه مون گفتن بود که گفتیم. مابقی با شما.
و ما علینا الا البلاغ المبین.