سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمهوریت و اسلامیت» ثبت شده است

پذیرش برجام؛ خوب، بد، زشت!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۲ ب.ظ، ۰ نظر

شورای نگهبان طرح مجلس در خصوص برجام را تایید کرد و البته قبل از آن با حضور جناب حجازی در روز رأی گیری مجلس برای جزئیات طرح مذکور و همچنین اطلاعیه ای که اخیرا دفتر مقام معظم رهبری منتشر نمود نظر معظم له مبنی بر اینکه موضوع برجام می بایست هرچه سریعتر به سرانجام برسد مشخص شده بود!
در این میان موجب تعجب است که برخی از این موضوع سردرگم شده اند!
موضع رهبری معظم در این خصوص از همان ابتدا نیز دو جهت به ظاهر متضاد را دربر داشت که هرچه جریان مذاکرات پیش می رفت بر این تضاد ظاهری برای کسانی که مدیریت مدبرانه معظم له را درک نمی کردند افزوده می شد!
با دقت در بیانات و موضع گیری های مقام معظم رهبری متوجه خواهیم شد که از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بدین سو بنای ایشان در خصوص موضوع مذاکرات هسته ای بر دو پایه استوار بوده است: از سویی بیان دلایل خوشبین نبودن ایشان به نتایج مذاکره با شیطان بزرگ و نیز غلط بودن نحوه نگاه منفعلانه و متسامحانه دولت بدین مقوله و اینکه مذاکره راه حل مشکلات اقتصادی ما نیست و ذکر شاخصه های مذاکره خوب و بد و تبیین خطوط قرمز نظام در این خصوص و از سوی دیگر فضا دادن و اختیار دادن به دولت برای عمل به شعارهایی که بر مبنای همانها از مردم رای گرفته بود و رای و نظر مردم معطوف بدانها بوده است(هرچند خود ایشان این نحوه نگاه را اشتباه بدانند!)
مسلما یکی از مهمترین این شعارها تأکید بر مذاکره هرچه جدی تر با آمریکا برای رفع تحریم های اقتصادی و برطرف نمودن مشکلات معیشتی جامعه از این طریق بوده است که درست یا غلط اکثریت مردم بر اساس آن به آقای روحانی رأی دادند و انتظار عمل به این شعارها را نیز خواهند داشت.
در واقع مقام معظم رهبری بر اساس مشی اسلامی خود در حکومت داری که برگرفته از عقلانیت اسلامی و سیره معصومین علیهم السلام می باشد به این تصمیم جمعی - هرچند اشتباه - احترام گذاشته اند.

به عنوان شاهد مثال بنگرید به سخنان معظم له در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۱۲:

«یک تجربه‌ای در اختیار ملّت ایران است -  که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد -  این تجربه ظرفیّت فکری ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه‌ای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه‌ی تعلیق غنیسازی انجام گرفت، که آن‌وقت تعلیق غنی سازی را در مذاکرات با همین اروپاییها، جمهوری اسلامی برای یک مدّتی پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنیسازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیاری را - که البتّه به‌نحوی تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب یک ذرّه شما عقب‌نشینی میکردید، همه‌ی مشکلات حل میشد، پرونده‌ی هسته‌ای ایران عادی میشد. آن تعلیق غنی سازی این فایده را برای ما داشت که معلوم شد با عقب‌نشینی، با تعلیق غنی سازی، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیاری از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگری است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنیسازی را آغاز کردن. امروز وضعیّت جمهوری اسلامی با سال ۸۲، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالی که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه‌ی دیپلماسی فعّالیّت میکنند، کار میکنند، قرص و محکم حمایت میکنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقی دارد میافتد [تا] بعضی از تبلیغاتچیهای مواجب‌بگیر دشمن و بعضی از تبلیغاتچیهای بیمزدومواجب از روی ساده‌لوحی نتوانند افکار عمومی را گمراه کنند.

یکی از ترفندها و خلاف‌گوییها این است که این‌جور القا کنند به افکار عمومی مردم که اگر ما در قضیّه‌ی هسته‌ای، تسلیم طرف مقابل شدیم، همه‌ی مشکلات اقتصادی و معیشتی و غیره حل خواهد شد؛ این را دارند تبلیغ میکنند. البتّه تبلیغاتچیهای خارجی با شیوه‌های کاملاً ماهرانه‌ی تبلیغاتی خط میدهند ، در داخل هم بعضی از روی ساده‌لوحی و بدون اینکه نیّت سوئی داشته باشند، بعضی هم واقعاً از روی غرض همین را دارند تبلیغ میکنند که اگر ما در این قضیّه کوتاه آمدیم و تسلیم شدیم در مقابلِ طرف مقابل، همه‌ی مشکلات اقتصادی و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است»

این شیوه دقیقا همان شیوه حکومت داری و رهبری حضرت امام(ره) است و اقتضای وظیفه رهبر در قبال تربیت و هدایت اذهان آحاد افراد جامعه!

لذاست که  می گوییم بر مبنای استراتژیِ کلان احترام به جمهوریت نظام از یک سو و وظیفه روشنگری و هدایت جامعه توسط رهبری از سوی دیگر، ایشان بهترین و عقلانی ترین تصمیم و شیوه را در پیش گرفته اند!

چه بسا اگر مقام معظم رهبری نشانه قابل توجهی از تغییر نظر کلان جامعه در خصوص مذاکره و برجام مشاهده می نمودند تصمیم دیگری می گرفتند و به شکل دیگر عمل می کردند.

ولی اکنون که هنوز اکثریت مردم به غلط تصور می کنند با تن دادن به چنین مذاکره و چنان برجامی اوضاع اقتصادی مملکت بهبود خواهد یافت، خط مشی رفتاری رهبری معظم همان است که از ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم بوده است!

ممکن است گفته شود اگر مخاطرات و تهدیدات امنیتی حاصل از برجام محقق شود و نظام را دچار بحران کند آنگاه این تحلیل چه جایگاهی خواهد داشت؟
پاسخ خواهیم داد که مسلما مقام معظم رهبری خطرات خدشه به جمهوریت نظام(که در واقع ضمانت اجرایی حکومت اسلامی است) و تصور غلط وابسته بودن رفع مشکلات اقتصادی به توافق با آمریکا را بسیار بیشتر و فراتر از خطرات ناشی از برجام دانسته اند و به حق هم همینگونه است. لذا باید توجه داشت که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است و گاهی برای آن باید هزینه هایی نیز پرداخت! البته به یاری خدا و مدیریت داهیانه معظم له این هزینه ها به حداقل خواهد رسید.

لازم به ذکر است تحلیل حاضر هیچ منافاتی با اعتراضات غیرتمندانه دلواپسان و نمایندگان غیور و دلسوزان نظام ندارد! اتفاقا آنها به وظیفه روشنگری خود به خوبی عمل نمودند ولی کلیه این تلاشها حداقل تا کنون نتیجه معتنابهی نداشته و اکثریت مردم همچنان تصور می کنند یگانه راه برون رفت از مشکلات عمیق و مزمن اقتصادی مذاکره و توافق با آمریکا و رفع تحریم های ظالمانه تحمیلی است. این واقعیت تلخ را از نحوه مواجهه مجلس با موضوع برجام می توان فهمید.

همچنین این تحلیل منافی فرمایشات و تأکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم طی مراحل قانونی برجام و اظهار نظر مجلس در خصوص آن نیز نخواهد بود.

چرا که اولا مسیر قانونی حقیقی، ارایه برجام در قالب لایحه توسط دولت به مجلس بود که محقق نشد و علیرغم فرمایش حضرت آقا مبنی بر اینکه مجلس از موضوع برجام کنار گذاشته نشود، مجلس ککش هم نگزید و واکنش درخوری نشان نداد!

ثانیا توصیه احتمالی حضرت آقا، در خصوص تصویب سریع تر جزئیات طرح آبکی ای صورت گرفته که قبلا کلیاتش با آن کیفیت ناجوانمردانه تصویب شده بود و کش دادن تصویب آن جزئیات، هیچ فایده ای نداشت بلکه موجب افزایش اختلاف و انشقاق هم میشد! در واقع حضرت آقا یک مسیر مقدّر را صرفا تسریع نموده اند و از هزینه هایش کاسته اند!

ثالثا مقام معظم رهبری به اندازه کافی به مجلس فرصت دادند تا مشخص شود نمایندگان ملت نهایتا چه خواهند کرد و آیا اعتراضات منتقدان و روشنگری بخشی از نمایندگان اثری خواهد داشت یا برآیند مجلس همان خواهد بود که حدس زده می شد باشد؟

وقتی مجلس در قبال عدم ارجاع برجام توسط دولت در قالب یک لایحه آنچنان منفعلانه سکوت کرد و کلیات طرح مجلس در خصوص برجام نیز پس از جلسات متمادی کمیسیون ویژه برجام با آن کیفیت ناجوانمردانه رأی آورد و می رفت که به انشقاق و اختلاف جدی در میان نمایندگان و جامعه (خصوصا اصولگرایان) منجر شود دیگر تکلیف مشخص بود و  اطاله موضوع بیش از اتلاف وقت و هزینه های بیشتر فایده ای دربر نداشت.

مضافا بر اینکه مانور جناب حجازی در روز رأی گیری جزئیات طرح مذکور چند فایده مهم نیز داشت؛
اول اینکه همه فهمیدند این اتفاق بدون اجازه مقام معظم رهبری - و نه مثلا مجمع تشخیص مصلحت - امکان تحقق نداشته و البته ایشان علی رغم میل باطنی خودشان و صرفا برای حفظ وحدت و جمهوریت نظام این اجازه را صادر فرموده اند.
دوم اینکه نفس حضور ایشان در مجلس به خودی خود حرکتی در جهت حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه و ایجاد بحران در جامعه بود. چه بسا اگر درگیری ها در مجلس ادامه می یافت و جدی تر می شد به سطح جامعه نیز سرایت می نمود. اتفاقا از ظواهر امر برمی آمد که دشمن برای چنین موقعیتی نیز خوابهای بدی دیده است.
و سوم اینکه حضور حجت الاسلام حجازی در مجلس و متعاقب آن تصویب بدون کم و کاست طرحی که دولتمردان، خود قبلا برآن صحه گذاشته بودند اجازه بهانه جویی های احتمالی آینده را از دولت سلب نمود تا بعدها، طرح حاصل از جرح و تعدیل مجلس را بهانه عدم دستیابی به مثبتات برجام و یا توجیه مشکلات آینده آن عنوان ننمایند. لازم به ذکر است طرح مذکور امکان و استعداد چندانی هم برای جرح و تعدیل جهت تبدیل شدن به یک طرح ایده آل که خطرات برجام را به خوبی مرتفع کند نداشت.

إن شاءالله در آینده ای نزدیک مردم خود حقایق را خواهند فهمید و زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد.

پی نوشت:
+ برای این یادداشت قراین متعدد دیگر از بیانات حضرت آقا دارم ولی وقت جستجو و ارجاع ندارم!
شاید وقتی دیگر ارجاعات را به متن اضافه کردم!

شهید مطهری، تدریس ماتریالیسم دیالکتیک و یک تحریف

محمد دهداری، دوشنبه، ۱۵ خرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۱۵ ق.ظ، ۵ نظر

شهید مطهری

قبل نوشت:
آراء و نظرات علامه شهید استاد مطهری همواره دو دسته دشمن داشته است. یکی افراد مغرض و معاندی که دست به تحریف نظرات ایشان زده اند و دوم دوستان کم اطلاعی که آراء ایشان را به صورت سطحی و نادرست فهم کرده اند. در این یادداشت می خواهم به یکی از همین تحریف ها و کج فهمی ها بپردازم. مدتها بود می خواستم راجع به این موضوع مطلبی بنویسم. راجع به تحریف بزرگی که در خصوص کلام شهید مطهری صورت گرفته و آنقدر رایج شده که حتی حزب الهی های دانشگاه رفته و اهل مطالعه و تحقیق ما را هم به اشتباه می اندازد و مرز بین آزاد اندیشی اسلامی را با ولنگاری آموزشی در جامعه اسلامی گم می کنند. مسلما لازم نیست مصادیق این ادعا را بیان کنم که مطمئنم به کرات دیده اید.
قبل از ورود به بحث لازم به ذکر است نوشته حاضر بخشی از مقاله بنده با عنوان «آسیب شناسی نحوه طرح مبحث تحول علوم انسانی در رسانه ها» است که کمی تغییر داده شده تا قابلیت انتشار در وبلاگ را داشته باشد. در آینده بخش های دیگری از مقاله مذکور را نیز وبلاگی خواهم نمود.
نگارنده در ضمن فصلی از مقاله مذکور تحت عنوان «آیا علوم انسانی موعود کاملا ً بی نیاز از علوم انسانی غربی است و تحول در علوم انسانی به معنی حذف کامل علوم غربی از دانشگاه ها می باشد؟» به تحریف فوق الاشاره پرداخته و آن را نقد نموده است.
از باب مقدمه این بحث، لازم به توضیح است مسلماً اسلامی نمودن علوم انسانی به معنی حذف علوم انسانی و عالمان غربی از دانشگاه ها نخواهد بود. بلکه ما حتماً نیازمند شناخت نظریات غربی در این حوزه حتی بهتر از خودشان هستیم لیکن نحوه ارائه علوم مذکور در دانشگاه ها باید تغییر یابد. بدین معنی که بایستی میان طرح این علوم در مقام تدریس، پژوهش و الگوبرداری تمایز قائل شد. در مقاله مذکور به تفصیل به این سه شیوه برخورد با علوم انسانی غربی پرداخته شده است  لیکن از باب اهمیت این بخش از مقاله و تحریفی که در خصوص کلام علامه شهید صورت گرفته لازم دیدم به صورت جداگانه نیز آنرا مطرح نمایم.

 نوشتار:

شهید بزرگوار علامه مطهری در جایی فرموده اند؛

«به عقیده من لازم است در همینجا که دانشکده الهیات‏ است یک کرسی ماتریالیسم دیالکتیک تأسیس بشود و استادی هم که وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالکتیک معتقد باشد، تدریس این درس را عهده‌دار شود.»۱

معمولا وقتی بحث اسلامی سازی علوم انسانی مطرح است مخالفان تحول در علوم انسانی رایج به این جمله شهید مطهری استناد نموده و از آن اینگونه استنباط می نمایند که نباید آموزش علوم انسانی سراپا غربی در دانشگاه ها به هیچ وجه محدود گردد. چرا که چنین نظری با جملات مذکور شهید بزرگوار استاد مطهری در تضاد است و این همانا ناشی از آزاد اندیشی آن شهید بزرگوار و دگم اندیشی طرفداران تحول در علوم انسانی رایج می باشد.
در خصوص این جمله که خیلی هم مشهور شده باید به نکات ذیل توجه نمود؛

اولاً؛ شهید مطهری جمله مذکور را حین مصاحبه ای در خصوص اسلامیت و جمهوریت در جمهوری اسلامی و ناظر به قدرت اسلام در پاسخگویی به تمامی سؤالات و شبهات مکاتب شرق و غرب عالم بیان داشته اند. پرواضح است که ایشان چنین کلاس درسی را فقط و فقط در خدمت اسلام و جهت رفع شبهات آن دوران علیه مبانی معرفتی اسلام می خواسته اند و نه جهت تبلیغ مارکسیسم! لذا در همین مصاحبه نکات دیگری نیز بیان نموده اند که معمولاً اشاره ای به آنها نمی شود. از جمله اینکه فرموده اند:

«همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصلیشان را عرضه کنند. البته تذکر می‌دهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است ... آزادی فکر را با آزادی اغفال و آزادی منافق‌گری و آزادی توطئه کردن که نباید اشتباه بکنیم. همان‌طور که ما صریح و رک و پوست کنده داریم با شما حرف می‌زنیم و می‌گوییم آقا! رژیم حکومت ایده‌ال ما غیر از حکومت ایده‌ال شماست؛ رژیم اقتصادی ایده‌ال آینده‌ ما غیر از رژیم اقتصادی مطلوب شماست؛ نظام اعتقادی و فکری ما، جهان بینی ما، غیر از نظام اعتقادی و فکری و جهان‌بینی شماست.»٢

تأکید ایشان بر مخالفت با دو مقوله توطئه و نفاق علمی(یا همان التقاط) در کنار حمایت از آزادی بیان، بی دلیل نیست زیرا این دو از مهمترین آفات آزادی بیان هستند و عاملان آنها همواره از آزادی بیان سوء استفاده کرده اند.  اتفاقاً همین دو آفت مورد انذار شهید مطهری در حال حاضر دانشگاه های ما را به کارگاه های شبهه پراکنی و اشکال تراشی برای اسلام و نظام اسلامی بدل کرده اند. از طرفی کتب و کلاس های این رشته ها خصوصا رشته هایی که قرابت بیشتری با معارف اسلامی دارند پر شده از مباحث التقاطی و تحریف آمیز روشنفکران به ظاهر دینی و حتی غیر دینی و از طرف دیگر دانشکده های علوم انسانی بدل شده به محلی برای زیر سؤال بردن اسلام و انقلاب و تئوریزه کردن انواع و اقسام توطئه های علمی و حتی عملی علیه نظام اسلامی.۳

دوماً؛ تدریس ماتریالیسم یا علوم غربی در دانشگاه های ما با ملاحظاتی که اشاره خواهیم کرد (در مقاله اصلی) هیچ ایرادی ندارد که واجب و ضروری است؛ ولی نه به شکل صرفاً مقلدانه و آن هم به دانشجویان مبتدی! مسلماً منظور آن شهید بزرگوار نیز از جمله مذکور این نبوده که استادی مارکسیست بگمارند تا ماتریالیسم را بی هیچ نقد و نظر مخالفی آن هم به دانشجوی ترم اول جامعه شناسی و یا علوم سیاسی آموزش دهد بلکه این کار فقط به جای خود و در مقام پژوهش و نه تدریسِ صرف، سازنده است و آن هم با هدف نهایی نقد ماتریالیسم و نه ترویج آن! ایشان درست در ادامه جمله مشهور محل بحث عباراتی در همین خصوص می فرمایند که با کمال تعجب توسط کسانی که برای چسباندن تکثرگرایی اعتقادی خود به آن شهید بزرگوار به جمله مذکور استناد می نمایند نقل نمی شود:

«اما اینکه فردی پنهانی و به صورت اغوا و اغفال، بخواهد دانشجـویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند، این قابل قبول نیست.
بعد من به همان شخص هم چند بار پیشنهاد کردم که شما به عوض آنکه حرف هایت را با چند دانشجوی بی اطلاع درمیان بگذاری، آنها را با من در میان بگذار و اگر هم مایل باشی می‌توانیم این کار را در حضور دانشجویان انجام دهیم و حتی اگر لازم باشد جمعیت بیشتری حضور داشته باشند، می‌شود از اساتید و دانشجویان دانشگاه ها دعوت کرد و در یک مجمع عمومی چند‌هزار نفری ما دو نفر حرف هایمان را مطرح می‌کنیم و به اصطلاح نوعی مناظره داشته باشیم.»۴

و سوماً؛ استاد شهید مسلماً این نظر را با فرض اینکه در کنار آن کلاس ماتریالیسم، کلاس الهیاتی نیز با اساتیدی مبرز مانند خود ایشان دایر باشد مطرح نموده اند که ما از آن هم بهره چندانی نداریم. در حال حاضر دروس اکثریت قریب به اتفاق رشته های علوم انسانی از جنس همان کلاس ماتریالیسمی شده اند که شهید مطهری می فرمود. واقعا ما در دانشگاه های خود چند شهید مطهری و حتی شاگرد شهید مطهری و شاگرد شاگرد شهید مطهری داریم تا به انبوه شبهات مطرح شده در این کلاس ها پاسخ داده و از کیان اسلام دفاع نماید؟! همچنین منطقاً این قبیل کلاس ها و رشته ها نباید کلاس ها و رشته های اصلی دانشگاهی ما را تشکیل دهند بلکه ما می بایست اصل امر آموزش را مصروف علوم انسانی اسلامی خودمان نماییم و در کنار آن کلاس هایی اینچنینی نیز برای پژوهش در علوم غیر اسلامی دایر کنیم. این در حالی است که در دانشگاه های ما نسبت این دو دسته دروس و رشته ها دقیقاً بر عکس آنچه باید باشد است و تاسف بار تر اینکه بعضاً در ازای چندین و چند درس و کتاب با محتوای علوم انسانی غربی، حتی یک کتاب متمایل به علوم انسانی اسلامی نیز تدریس نمی شود.

آنچه در مورد جمله شهید مطهری درباره ماتریالیسم گفته شد در خصوص تمامی مباحث علوم انسانی صادق است. لذا اگر هم قرار است علوم انسانی غربی در دانشگاه های ما تدریس شوند می بایست اولاً؛ در خدمت و در جهت دفاع از اسلام و  معتقدات اسلامی مان باشد، دوماً؛ در مقاطعی ارائه گردد که خصلت پژوهشی داشته باشند و نه صرفاً آموزشی و تقلیدی و سوماً؛ در کنار آن علوم انسانی غربی و بیش از آنها، به علوم انسانی اسلامی اهمیت داده شود.

البته پر واضح است که در خصوص تدریس علوم انسانی غربی در دانشگاه ها استثنائاتی هم وجود دارد. به عنوان مثال می توان به آن بخش علومی اشاره نمود که به هیچ وجه نه معادل اسلامی دارد و نه می تواند داشته باشد؛ علومی که در موضوع؛ مسائل؛ مبادی؛ مقاصد و متدولوژی بومی غرب هستند یا اصولاً منبعی غیر غربی برایشان یافت نمی شود مانند زبان و ادبیات خارجه یا بخش هایی از تاریخ مغرب زمین. در خصوص این علوم غالباً شیوه کار بیشتر آموزش و تدریس است تا پژوهش که البته این امری طبیعی است و از محل بحث ما خارج است.

نکته آخر اینکه آنچه در خصوص تحدید علوم انسانی غربی گفته شد فقط و فقط در خصوص حوزه آموزش و تعلیم و تعلم دانشگاه های ماست و نه در مورد فضای عمومی تفکر و تحقیق و نگارش علوم انسانی در جامعه. خارج از حیطه کلاس های درسی دانشگاه ها، هر کس و با هر گرایش فکری می تواند به تفکر، تحصیل، تدریس، نقد و نگارش منویات خود بپردازد. حتی سر کلاس ها هم دانشجویان می بایست آزادانه تفکرات خود را ابراز نمایند و با اساتید و دیگران راجع به موضوعات علمی چالش کنند ولی اساتید و منابع درسی دانشگاه هایی که با هزینه بیت المال حکومت اسلامی اداره می شوند شایسته نیست در مقام آموزش و تدریس، آن هم به دانشجویان مبتدی، ارزش های اسلامی و انقلابی جامعه را خدشه دار نمایند.

پی نوشت:

۱مطهری، مرتضی. 1372. پیرامون انقلاب اسلامی. تهران. انتشارات صدرا.  چاپ نهم. ص 13.

٢. همان.

۳. ایشان باز در جای دیگری از همان مصاحبه می فرمایند: «روی مساله‌ی استقلال فکری و استقلال فرهنگی و به تعبیر خودم استقلال مکتبی مایلم که تکیه بیشتری داشته باشم و توضیح بیشتری بدهم. انقلاب ما آن‌وقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را که همان اسلام خالص و بدون شائبه است، به دنیا معرفی کنیم. یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتبمان را بدون خجلت و شرمندگی آنچنانکه واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم، می‌توانیم امید پیروزی داشته باشیم. اما اگر قرار شود به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درست شود و روشمان این باشد که از هر جایی چیزی اخذ کنیم: یک چیزی از مارکسیسم بگیریم، یک چیز از اگزیستانسیالیسم بگیریم و چیز دیگری ازسوسیالیسم بگیریم، و از اسلام هم چیزهایی داخل کنیم و از مجموع اینها معجونی درست کنیم و بگویم این است اسلام، ممکن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند زیرا که در کوتاه مدت شاید بشود حقیقت را پنهان کرد، ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی‌ماند.» به واقع چرا این جملات شهید مطهری از ایشان نقل نمی شود!

 ۴.مطهری، مرتضی. تاریخ دریافت 12/2/1389. «راه شکست جمهوری اسلامی». کتاب نیوز.

 http://www.ketabnews.com/detail-22509-fa-1.html