سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجربه گرایی» ثبت شده است

چرا تجارب نزدیک به مرگ را منکر می شوند؟!

محمد دهداری، يكشنبه، ۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۶:۵۵ ب.ظ، ۰ نظر

برنامه زندگی پس از زندگی این روزها توجه بسیاری از مخاطبان را جلب کرده است. برنامه ای که موضوع تجربه نزدیک به مرگ(Near-death Experience) یا به اختصار NDE را محور دعوت از میهمانانش قرار داده است. تجربه نزدیک به مرگ موضوعی است که طی دهه های گذشته در غرب مورد توجه قرار گرفته و دانشمندان متعددی از حوزه های مختلف علمی مانند فلسفه و روانشناسی درباره آن تحقیق و تعمق کرده اند. 

این موضوع و موضوعات مشابهی مانند تله پاتی، دورآگاهی، حس ششم و ... از آن جهت برای روانشناسی مدرن اهمیت دارند که این علم بر مبنای جهان‌بینی مادی و تک ساحتی دیدن انسان بنا شده و این قبیل مقولات فرامادی با آن جهان‌بینی مادی قابل توجیه نیستند. 

لذا واکنش بسیاری از دانشمندان از ابتدای مواجهه با این مقولات، سلبی و انفعالی بوده و با تعابیری فاقد‌ دلایل علمی کافی آنها را تخطئه کرده اند. به عنوان مثال گروهی تجارب نزدیک به مرگ را توهمات افراد محتضر عنوان نموده اند. گروه دیگری این تجارب را حاصل فعل و انفعالات بیولوژیک مغز انسان بیان کرده اند‌ و حتی بعضا تجارب NDE را ناشی از مصرف دارو های روانگردان دانسته اند. ولی اینها همه نتوانسته اند به چند سوال مهم در این خصوص پاسخ دهند:

۱. بسیاری از تجربه گران تجارب خود را در زمانی از سر گذرانده اند که برای مدتی هیچگونه علایم حیاتی نداشته اند. مغز چگونه ممکن است در چنین شرایطی تجاربی با این تفصیل را موجب شده باشد؟

۲. تجربه گران در نقاط مختلف جهان عناصر مشترکی را از تجارب خود تعریف کرده اند. به عنوان صرفا یک مثال از ده ها: افرادی که حتی در یک قاره مشترک زندگی نمی کنند و اصلا درباره NDE هم هیچ پیش ذهنیتی نداشته اند همگی از تونلی نورانی عبور کرده اند و تعداد زیادی از افرادی که تونل را پشت سر گذاشته اند با آشنایان قبلا وفات یافته خود مواجه شده اند. این تشابه چه توجیه بیولوژیکی می تواند داشته باشد؟

۳. بسیاری از تجربه گران تجربه رؤیت بدن بی جان خود از بیرون کالبد فیزیکی را داشته اند و به طور اعجاب آوری از وقایعی اطلاع داده اند که در زمان وقوعش فاقد علایم حیاتی یا در کما بوده اند. مغز در آن شرایط قطع ارتباط با عالم خارج چگونه توانسته چنین اطلاعاتی کسب نماید؟

۴. تاثیر این تجارب بر تجربه گران مختلف از سراسر جهان بسیار مشابه بوده و همگی به کیفیتی تقریبا یکسان به سمت معنویات و دیانت تمایل یافته و نسبت به قبل از تجربه بسیار اخلاق گراتر شده اند. این چه ربطی به فعالیات های مغزی می تواند داشته باشد؟

۵. این قبیل تجربه ها تاثیرات دیگری نیز بر برخی تجربه گران داشته و بعضا توانایی های فرامادی یا خصوصیات فاقد توجیه روانشناختی در آنها ایجاد کرده که هیچ نسبتی با فعل و انفعالات طبیعی بیولوژیک ندارد.

تمام این پرسش ها و چالش ها تقریبا نیم قرن است که موجب شده برخی روانشناسان و فیلسوفان غربی به صورت جدی روی تجارب نزدیک به مرگ تحقیق کنند تا جایی که برای این موضوع انجمن هایی تشکیل شده و مقالات و مجلاتی به صورت علمی تدوین و منتشر گردیده است.

لیکن بعضا به سبب مبانی ماتریالیستی و پوزیتیویستی علم مدرن همچنان با تشبثاتی از قبیل آنچه جناب داوری از دوست روانپزشک خود نقل کرده مقابل این واقعیات مقاومت می کنند. انصافا هم باید به این افراد حق داد چرا که:

 اولا برای اذهان مانوس با محسوسات مواجهه ای چنین صریح با امر معقول بسیار دشوار است. بسیاری از انکارها از همین حیث است که توضیح علمی واضحی-آنگونه که ذهن حس‌زده شان عادت دارد- برای این تجارب نمی یابند. 

 ‏و ثانیا اینکه اگر بخواهند نتیجه ناگزیر این تجارب یعنی اعتقاد به وجود روح و قایل شدن به ساحتی فرامادی برای بشر را بپذیرند بسیاری از اعتقادات ظاهراً علمی سابق خود را باید کنار بگذارند. 

القصه جناب داوری بدون مطالعه و سواد کافی موضوعی را رد کرده که یکی از بزرگترین چالش های آینده ی نزدیک ِ علم مدرن و تفکر مادی گرایانه خواهد بود. خصوصا که این تجارب هرچند تجاربی مادی و محسوس نیستند ولی هرچه باشد بالاخره «تجربه» هستند و علم مدرن هم که مدعی تجربه گرایی است. لذا نخواهد توانست نسبت به این موضوع و چالش های ناشی از آن بی تفاوت باشد. فکاهه گویی هایی از جنس توییت جناب داوری هم تاثیری در این فرایند نخواهد داشت.

پی نوشت:

پر واضح است که این یادداشت درصدد تایید تمامی تجارب نقل شده ازین دست نیست. آنچه مهم است و موضوع این وجیزه بوده اصل وجود چنین تجاربی و نتایج سهمگین و عمیق پذیرفتن آن بر علوم انسانی غربی است.