سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دهداری» ثبت شده است

العَبدُ یُدَبِّر وَ اللهُ یُقَدِّر

محمد دهداری، سه شنبه، ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۳۸ ب.ظ، ۰ نظر

فرمود: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ*
خدا را شناختم به بر هم خوردن تصمیمات راسخ‌ و فسخ پیمانها و نقض اراده ها!

باز فرمود: الْمَقَادِیرُ تُرِیکَ مَا لَمْ یَخْطُرْ بِبَالِکَ**
تقدیر‌ها به چیزهایی شما را رهنمون می‌سازد که به فکر شما هم نمی رسد.

*حکمت ۲۵۰ نهج البلاغه
**بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۳۶۹، ح ۱۰

پرونده/ تجربه نزدیک به مرگ

محمد دهداری، سه شنبه، ۷ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۹ ب.ظ، ۰ نظر

موضوع تجربه نزدیک به مرگ سالها قبل از آنکه در برنامه «زندگی پس از زندگی» مطرح شود برای بنده موضوعیت یافت و درباره آن تحقیق و تعمقی هرچند مختصر صورت دادم. این موضوع که بنیانهای فکری و فلسفی تک‌ساحتی علم مدرن را به چالش کشیده جزو مقولات مغفول مانده در حوزه های علوم دینی بوده است. درحالی که دانشمندان غربی از اواسط قرن بیستم در این خصوص تحقیق و بررسی نموده اند. در یادداشت های پرونده حاضر به این دغدغه قدیمی که جدیداً باز برایم پررنگ شده پرداخته ام و در اثنای آن یک موضوع کلامی دیگر را نیز طرح نموده ام که جزو شبهات بسیار مهم روزگار ماست: مسئله نجات!

پرونده/ حذف ارز ترجیحی؛ به مثابه یک راهبرد!

محمد دهداری، شنبه، ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۱۱ ب.ظ، ۰ نظر

داستان حذف ارز ترجیحی شاید اولین هنگامه مهم و خطیر اقتصادی دولت سیزدهم پس از مهار موفق کرونا بود. در باب فواید و مضرات این جراحی اقتصادی تحلیل های فروانی قبل و بعد از اجرایی شدن آن ارائه گردید. یادداشتهای این پرونده نیز مطالبی است که حقیر در حول و حوش این موضوع، قلمی نموده و البته لزوماً ذیل سرفصل حذف ارز ترجیحی نمی گنجند لیکن هرکدام به نحوی بدان مرتبط هستند. چنانکه حذف ارز ترجیحی و راهبردی که اقدام مذکور ازآن برآمده بود مآلاً به تمام ارکان اقتصادی دولت سرایت نمود.

فرصت‌سوزی بس است!

محمد دهداری، يكشنبه، ۲۴ بهمن ۱۴۰۰، ۱۰:۴۸ ب.ظ، ۰ نظر

جمهوری اسلامی به دورانی رسیده که لاجرم از پوست اندازی است. پوست اندازی نه صرفا به معنای رفتن مسئولان پیر و فرسوده و آمدن مسئولینی جوان و تازه نفس بلکه به معنی حذف و اصلاح ساختارها و ساز و کارهای معیوب و مفسده آور و ایجاد ساختارها و فرآیندهای جدید مصلحانه! چه آنکه اگر صرفاً به جوان سازی اکتفا شود همین جوانان در نظامات معیوب مستقر هضم خواهند شد کما اینکه تا کنون نیز خیلی ها شده اند.

دولت جناب رئیسی در گام های اولیه خود قرار دارد و شاید انتظار آن اصلاحات بنیادین ازین دولت منصفانه نباشد. خصوصا که در برخی حوزه ها دورخیزهایی اینچنینی نیز از برخی اجزاء دولت مشاهده شده است.

اما مجلس فعلی علی رغم اینکه بالنسبه عمری طولانی تر دارد و شاید از حیث شأن تقنینی، مسئولیت بیشتری نیز در این خصوص داشته لیکن اراده چندانی در اینباره از آن دیده نشده است. علی الخصوص در امورات مرتبط با خود مجلس مانند شفافیت آرای نمایندگان و دیگر نظامات غلط رسمی و غیر رسمی مسلط بر مجالس قبلی...

واضح است این سخن به معنی تایید مطلق دولت و یا تخطئه کامل مجلس نیست. کما اینکه در این مدت چندماهه، دولت تصمیمات اشتباه کم نداشته و مجلس نیز خالی از نمایندگان دغدغه مند و تلاشگر نبوده است. لیکن خروجی برهمکنش مجلس و دولت نشان می دهد برخی ازین مشکلات ساختاری و فرآیندی مجلس حتی مانع تحولات مورد نیاز دولت نیز شده است.

بنده از اطراف و اکناف کشور اطلاع دقیقی ندارم اما ما خوزستانی ها در ماه های اخیر خیلی خوب این موضوع را درک کرده ایم. 

در رأس این مشکلات موضوع مسبوق به سابقه دخالت نمایندگان در انتصابات دولتی است. از ابتدای روی کار آمدن دولت فعلی، اخبار جسته گریخته از تلاش نمایندگان برای انتصاب افراد مد نظرشان در مناصب دولتی به گوش می رسید ولی از یک جاهایی به بعد موضوع شدت گرفت و بعد رسانه ای پیدا کرد.

نقطه اوج ماجرا شایعه تهیه فهرستی از عزل و نصب ها توسط تعدادی از نمایندگان جهت دیکته به استاندار بود.

کار به جایی رسید که شایعه سفر قهرگونه استاندار و تحصن در پایتخت نیز به همین قسم فشارها نسبت داده شد.

اعمال نفوذ نمایندگان جهت انتصاب افراد مد نظرشان در مناصب اجرایی همیشه بوده و همواره هم محکوم بوده ولی این دوره بیش از همیشه محکوم است. چرا که رهبری معظم در ابتدای روی کار آمدن دولت جدید صراحتاً و «از پشت میکروفون» نمایندگان را ازین عمل بر حذر داشتند. 

رویه‌ای فساد آور که به علت ایجاد تعارض منافع میان نماینده و مردم، مختل کننده نقش نظارتی مجلس است. به تعبیر واضح تر وقتی نماینده ای در انتصاب یک مسئول دولتی دخیل باشد یقینا نخواهد توانست اشکالات و ایرادات عملکردی او را به خوبی احصا کرده و تذکر دهد.

 از نمایندگان مجلس فعلی که عمدتا با شعار انقلابی گری و پیروی از ولایت روی کار آمدند انتظار می رفت پس از این تذکر صریح مقام معظم رهبری با تصمیمی انقلابی‌گونه قوانینی تصویب نمایند که برای همیشه جلوی این فرآیند مفسده آور گرفته شود. چه بسا اگر چنین قوانینی با ضمانت اجرایی لازم تصویب می شد شمایل و کیفیت انتخابات مجلس ما بکلی تغییر می کرد و بهبود می یافت. چه آنکه در ادوار مختلف مجلس برخی کاندیداها صرفا به امید چنین انتصاباتی برای پیروزی در انتخابات خرج های نجومی نموده اند و این رویه با اوضاع فعلی ادامه خواهد داشت.

یک وقتی نماینده نسبت به نامناسب بودن یک گزینه ای با مستندات مکفی به وزیر مربوطه یا استاندار هشدار می دهد که این را می توان به حساب وظیفه ذاتی نظارتی او گذاشت. یک وقت فرد متخصص و متعهدی را جهت انتصاب به دولت معرفی می کند و تصمیم را به مسئولین مربوطه وامی گذارد که این نیز از حیث خیرخواهی شاید قابل توجیه باشد. لیکن اعمال فشار جهت انتصاب افراد مد نظر خود و از آن بدتر تهدید کردن به استیضاح و روی کاغذ آوردن و فهرست نوشتن از عزل و نصب های مد نظرشان آنهم در حضور تذکر صریح رهبری عزیز به هیچ وجه خطایی قابل چشم پوشی نیست. 

اگر این شایعات صحت داشته باشد باید مجمع نمایندگان استان نسبت به چنین سرپیچی صریحی از قانون و فرمان رهبری معزز به طریق شایسته توضیح دهد و نمایندگان هر حوزه انتخابیه نسبت به آن موضع صریح خود را اعلام نمایند.

البته دولت و کارگزاران دولتی نیز در وضعیت فعلی بی تقصیر نیستند. دولت خیلی خوب می توانست از اجماع جریانات و نیروهای انقلابی در زمان روی کار آمدنش برای شکستن سدهای مهم و ساز و کارهای مفسده آور اینچنینی حسن استفاده کند. یا حداقل به درخواست‌های زیاده خواهانه توجه ننماید تا شاهد اینهمه تعلل در انتصابات مورد نیاز دولت نباشیم. 

اگر هم احیانا با برخی نمایندگان وارد چالش می شد النهایه -بالخصوص در این فقره- مستظهر به حمایت مقام معظم رهبری بود.

لیکن چنین رویکردی نیازمند نصابی از اقتدار، جسارت و جدیت است که دولت فعلی حداقل تا کنون دارا نبوده است.

امیدواریم با تدبیر عقلای دولت و مجلس هرچه زودتر جلوی این فرصت سوزی ها گرفته شود و هر دو قوه آن اصلاحات بنیادین مورد نیاز برای خدمت به مردم و کشور را در پیش گیرند.

چرا محاکمه امثال روحانی و زنگنه تابو شده؟!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۱۷ ق.ظ، ۰ نظر

کاری به این ندارم که جناب ژنرال در فاجعه کرسنت واقعا مقصر یا خائن بوده یا نه. حتی کاری به این ندارم که زمان رأی اعتماد گرفتن در دولت اول روحانی، وکلای ایران در دادگاه لاهه هشدار دادند اگر ایشان مجددا وزیر شود به علت نقشی که در انعقاد قرارداد داشته جریان دادرسی که به نفع ما در جریان بود بر علیه ما خواهد شد.

همچنین کاری ندارم که جناب زنگنه قول داد به پشتوانه توانایی های ژنرالی خود اگر دوباره وزیر شود سه ماهه پرونده کرسنت را به نفع ایران مختومه خواهد کرد. نهایتا هم نه تنها چنین نکرد بلکه با امنیتی کردن موضوع و به واسطه شعام مانع اطلاع رسانی رسانه ها در خصوص وضعیت پرونده در دادگاه شد و بعد هم با اقداماتی سراسر ابهام بر شبهات آن افزود!

به این هم کاری ندارم که اصولا چه انگیزه ای روحانی را برآن داشت که علی رغم انذار وکلا، با ورق ژنرال دست به چنین قماری بزند و اینکه خود زنگنه چرا پذیرفت! و ایضا به اینکه این مبلغ ششصد و اندی میلیون دلار که اخیرا دادگاه لاهه ایران را محکوم به پرداختش کرده صرفا جریمه بخش کوچکی از پرونده کرسنت است و مطابق تخمین ها جریمه اصلی بالغ بر چهارده میلیارد دلار است.

به هیچکدام از اینها کاری ندارم. فقط و‌ فقط یک سوال دارم. آنهم اینکه بالاخره در این مملکت قوه قضائیه ای هست؟! بالاخره امثال جناب زنگنه وقتی و جایی باید پاسخگو باشند؟! اصلا شاید تبرئه شدند! حکومت و قوه قضائیه هم به کنار! چرا فعالین رسانه ای و فجازی اینگونه سکوت کرده اند؟!

افسوس که وقتی ما می گوییم امثال روحانی و زنگنه را محاکمه کنید حتی برخی که مدعی عدالت خواهی هم هستند با نگاهی عاقل اندر سفیه می گویند چرا مردم را به امر ناممکن امیدوار می کنید؟! یا حتی برخی -دچار بیماری سوء ظن- می گویند درخواست ناشدنی می کنید تا حواس ها از امور مهم جاری پرت شود.

در حالی که فضاحت های دولت روحانی واقعا در تاریخ پس از انقلاب سابقه نداشته. اگر حکومت در مقابل این قسم فجایع سکوت کند و نادیده بگیرد هیچ مدیر و مسئول دیگری در این مملکت برای قوه قضائیه و نظامات نظارتی دیگر تره هم خرد نمی کند. محاکمه اینها نه تنها دل میلیون ها ایرانی را خنک می کند بلکه امید به اصلاح رویه های مفسده آور را زنده نگه می دارد.

عجیب اینکه برخی از همان دوستان سوت زن که سر موضوعات بسیار کم اهمیت تر و با امارات و ادله سست تر و بعضا به غلط جنجال به پا می کنند به جای اینکه با فریاد محاکمه این افراد را مطالبه کنند مقابل آن ایستاده اند.

راه سوم دیپلماسی، پیش پای دولت رئیسی

محمد دهداری، دوشنبه، ۵ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۹ ب.ظ، ۰ نظر

آژانس و غربی ها در یک رفتار کاملا هماهنگ دارند تحمل و جسارت دولت جدید ایران را می سنجند. به واقع اگر دولت جدید با همان طرز فکر سابق بخواهد مسیر را ادامه دهد و یا حتی سعی کند با مانورهای کلامی زمان بخرد و برای آینده ای نامعلوم وقت تلف کند کما اینکه در این چند ماه آغازین کرده، غربی ها به راحتی دستشان را خوانده و متناسب با آن، سناریو پیش دستانه خود را تنظیم خواهند نمود. با همان وقاحت و زیاده خواهی های سابق و صرفا با ادبیاتی کمی متفاوت! چنانکه می بینیم چنین کرده!

دولت رئیسی باید در ماجرای هسته ای ابتکار عمل را به دست گیرد. نباید اجازه دهند غربی ها مانند هشت سال گذشته زمین و قواعد بازی را تعریف کنند. خروج آمریکا از برجام و عدم انجام تعهدات اروپایی ها بهترین فرصت است.

غربی ها دارند اعصاب و اراده ایران جدید را می سنجند. اگر ایران دیر بجنبد و این خناسان به این جمع بندی برسند که چیزی تغییر نکرده دیگر کار خیلی سخت خواهد شد. ایران نیازمند نمایش چهره ای جدید از خود است. چهره ای نه به دیوانگی ایران زمان احمدی نژاد و نه به عقلانیت ساده لوحانه ایران دوره روحانی... 

دولت رئیسی نیازمند یک راه سوم است! آنهم هرچه زودتر و بدون اتلاف وقت! راه سومی که هم غرب را بترساند و هم راه مذاکره را نبندد. این ایده جلیلی که همیشه تنش زدایی راه رفع مشکلات نیست بلکه باید به جای کلید تنش زدایی، خنجر تهدید زدایی را دال مرکزی دیپلماسی قرار داد بسیار فراست آمیز بود هرچند خود او را در این مسیر کاملا موفق ندانیم. 

تنش زدایی به تنهایی نتیجه ای جز ارسال پالس ضعف به طرف مقابل ندارد. و این یعنی زیاده خواهی بی انتها، بدون دست آورد قابل اعتنا... 

تهدید زدایی اما ایجاب می کند رفتار خود را به جای اینکه به شکلی احمقانه و غیر واقع بینانه صرفا بر مدار سازش و مدارا انتخاب کنیم، متناسب با رفتار طرف مقابل گاهی تند شده و حتی موضع آفندی به خود بگیریم و حتی تر اگر نیاز شد زیر میز بزنیم. مقاومت ممکن است هزینه داشته باشد ولی هزینه سازش یقینا بیشتر است!

آنچه مسلم است تا وقتی غرب تحریم را به عنوان پاشنه آشیل ایران یافته، دست از سر ما برنخواهد داشت و حتی اگر ایران به برجام برگردد و یا زیر بار برجام های دیگر هم برود، دوباره و دوباره امتیازات بیشتر و بیشتر خواهد خواست. لذا هسته مرکزی سیاست تهدید زدایی باید بی اثر سازی تحریم ها و تقویت اقتصاد داخلی باشد. چیزی که در هشت سال گذشته توسط دست اندرکاران دولتی یا باور نشد یا توانش را نداشتند. هرچند به واقع پتانسیل آن در دولت رئیسی وجود دارد. اگر باور شود.

دوگانه های احساسی آفت تحلیل های سیاسی

محمد دهداری، جمعه، ۲۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۴۰ ب.ظ، ۰ نظر

متأسفانه جناب جعفریان اخیرا در حمایت از دوستان احساسات زده خود مرزهای اخلاق را درنوردیده اند. ایشان در مطلبی تمام خبرنگارانی که این روزها از جان مایه گذاشته و برای پی بردن به حقایق در افغانستان جنگ زده حاضر شده اند را با انواع و اقسام توهین ها و تهمت ها نواخته اند. مطالب جناب بوالی از ابتدای ماجرای افغانستان تا کنون به اندازه کافی هیجان زده و ناصواب بود که دیگر نیازی به میدان آمدن شخص آقای جعفریان نباشد. 

ایشان در مطلب اخیر خود با بازنشر استوری های عصبی و بعضا نادرست آقای بوالی از تعابیری مانند کبر کودکانه، جهل، تباهی، حماقت، غرور، انگل، سربار، پیمانکاران خبری و سواری دهندگان به رسانه برای دیگرانی که مثل ایشان فکر نمی کنند استفاده کرده اند. دیگرانی که تنها جرمشان این بوده که سعی داشته اند فارغ از پیرایه های هیجانی و علقه ها و وابستگی های احساسی و رفاقت های شخصی، تصویری راست و درست از این روزهای افغانستان به ایران مخابره کنند و البته صدایشان در هیاهوی جعفریان ها و بوالی ها و رسانه های ضد ایرانی گم شده است.

جالب اینکه در انتها برای توجیه تندروی بوالی ضمن اذعان ضمنی به غیرقابل دفاع بودن برخی مطالب ایشان و اینکه ممکن است با هم، هم رأی نباشند ولی همدرد هستند اینگونه بیان کرده که: «زیرا خوب می توانم بفهمم که هنگام نوشتن برخی از این استوری ها چه آتشفشانی از دلشکستگی و خشم در وجود نازنینت شعله ور بوده است. خیالی نیست، چه حضرت خواجه فرمود:

در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس

بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است»

طرفه اینکه هرکس آتشفشان دلشکستگی و خشمش شعله ور شد و دلش شکست حق دارد منطق و عقلانیت را ببوسد و کنار بگذارد و افسار تحلیلش را به دست همان احساسات و هیجانات به غلیان آمده بسپارد و بدون توجه به تبعات سخنانش، تحلیل های به دور از واقعیت صادر کند. در این میان عیبی ندارد اگر مردم را هم به جان جمهوری اسلامی و طالبان را به جان مردم و حتی مردم را به جان مردم بیاندازد و دیگرانی که مانند او نیستند را نیز به باد تهمت و توهین بگیرد. چرا که آنها خودفروش هستند و بازارشان از سوی دیگر!

به شخصه تا کنون هرچه جناب جعفریان بافته و تاخته را حمل به صلاح می کردم و به حساب روحیات لطیف و خلقیات ظریف و شاعرانگی ایشان می گذاشتم. لیکن ازین به بعد متأسفانه باید بگویم دیگر مماشات جایز نیست. موضوع صرفا تهمت و توهین به شخصیت تعدادی خبرنگار جان بر کف نیز نیست. موضوع حتی خدشه به آبرو و حیثیت ایران و جمهوری اسلامی هم نیست. که البته همه اینها هم هست. ولی موضوع اصلی بازی با جان کرور کرور افغانستانی است که لزوما هم اهل پنجشیر نیستند و با جناب جعفریان سابقه رفاقت ندارند. افغانستانی هایی که دیگر تاب جنگ و کشتاری دوباره را ندارند که اگر داشتند مقابل طالبها می ایستادند. 

جعفریان اگر واقعا برای جان اینهمه افغانستانی ارزشی قایل است باید کمی در تحلیل ها و مواضعش دقت نماید و ببیند با بزرگ‌ نمایی تحرکات یک گروه قلیل پناه گرفته در کوه و غلو راجع به چند تجمع قلیل تر بعضا زنانه و تحریک احساسات مخاطبان نسبت به مقولاتی که هنوز هم به درستی ثابت نشده و فشار مداوم به جمهوری اسلامی جهت اتخاذ مواضع رادیکال غیر مدبرانه در قبال افغانستان آیا به حفظ جان و مال افغانستانی ها کمک خواهد کرد؟!

اگر فضای حاکم بر تحلیل های کارشناسان -و به تبع آنها مردم عادی- نسبت به ماجرای افغانستان اینچنین یونیزه و احساست زده و به دور از عقلانیت و تدبیر باشد داستان افغانستان یقینا سرانجام خوبی نخواهد داشت. تا همین حالا هم به مرحمت امثال جعفریان و بوالی و ایران اینترنشنال و بی بی سی و دیگران، آنچنان دوگانه های حیدری نعمتی سخیف و مضحکی در فضای رسانه ای ایران و افغانستان شکل گرفته که فقط می توان برای ختم به خیر شدن ماجرا از خدا مدد خواست.

در این میان اگر شرایط میدانی افغانستان در آینده به نفع هرکدام ازین دو قطب تحلیلی حاضر تغییر کند و متعاقبا کسی بخواهد تحلیل های سابق خود را با شرایط جدید وفق دهد نیز بسیار دشوار خواهد بود. و این یعنی فدا شدن تحلیل های سیاسی به پای دوگانه های احساسی و فضا دادن به رسانه های معاند برای سوء استفاده هرچه بیشتر ازین اوضاع به نفع خودشان و با هدف تخریب ایران و افغانستان!

صالح مقبول در سقیفه؟!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۵ ب.ظ، ۰ نظر

مدتی است بازار دوگانه مهمل اصلح/صالح مقبول به همت برخی دوستان که کاندیدای مد نظر خودشان را فاقد اقبال یافته اند مجددا گرم شده.
از جمله اخیرا این استدلال را مکرر مطرح می کنند که: ترجیح دهندگان صالح مقبول بر اصلح با سقیفه چه می کنند؟
یاللعجب! اول اینکه مقایسه «نسبت معصوم ع با دشمنان غاصب حق حکومتش» با «نسبت میان دو یا چند نفر که چارچوب حکومت اسلامی را پذیرفته اند و حداقل در فرض همگی صالح هستند» از اساس غلط است.
در سقیفه اصلحیت و بلکه حقانیت معصوم، «مطلق» است و مفسد و باطل بودن دشمنش نیز همینطور. ولی ما داریم میان دو یا چند نفر انتخاب می کنیم که اولا تعبیر اصلحیت یکی نسبت به دیگری در مقام اثبات و با اغماض و مسامحه به کار می رود و مطلق نیست.
ثانیا ما مفروض گرفته ایم که اگر هم فرضا در مقام ثبوت یکی از این نفرات از دیگران صالح تر باشد وآن فرد اصلح هم در انتخابات پیروز نشود؛ دیگری که برگزیده ایم هم فرد صالحی است و مانند دشمنان حضرت امیرالمؤمنین ع در سقیفه، باطل و مفسد مطلق نیست.
نکته دوم اینکه شما اگر لزوم مقبولیت را برای تصدی این جایگاه قبول ندارید پس چرا اصلا در انتخابات شرکت می کنید؟ مکانیزم انتخابات مگر بدون مقبولیت خروجی هم دارد؟ آقایان لطفا کمی تفکر! دموکراسی و انتخابات در زمان غیبت به قولی شر مقدر است. شر است ولی گریزی از آن نیست. این مکانیزم طراحی نشده تا اصلح را مشخص کند. اگر چنین بود امام زمان عج تا کنون ظهور کرده بودند. این مکانیزم محدود به «مقبولیت» است. هرچند ساز و کار مقبولیت ممکن است در تلاقی با قدرت و ثروت به فردی فاسد ختم شود! لذا اگر فرضا فرد اصلحی هم یافتیم که فاقد مقبولیت بود اصلا دخلی به داستان انتخابات و جمهور و این مقولات ندارد. کما اینکه مسلما در میان ما اولیای الهی هستند که حتی خود این عزیزان مدعی اصلح گرایی نیز از وجودشان بی اطلاعند. اینها در سازو کار انتخاباتی نظام مردم سالار خارج از محل بحث و فاقد موضوعیت هستند. خدا نیز برای اینکه چرا به آنها رأی نداده ایم ما را مؤاخذه نخواهد کرد.
تمام توان ما باید این باشد که در چارچوب جمهوریت، صالحترین فرد مقدور(مقبول) را به پیروزی برسانیم.
بله! اگر اصلح با تلاش و تبلیغ قابل مقبول شدن بود وظیفه همگان است که برای پیروزی او تمام توان خود را به کار گیرند. ولی اگر اینگونه نباشد پافشاری بر این دوگانه نامعقول و وانهادن جامعه به افراد فاسد یا فاقد حداقل های صلاحیت با پافشاری بر رأی دادن به اصلح نامقبول، نه تنها کاری غلط و عبث بلکه مصداق تام و تمام ظلم است.
تازه اگر آن فرد در مقام نفس الامر و واقعا اصلح باشد!

از کاندیداتوری رئیسی خوشحال باشیم یا ناراحت!؟

محمد دهداری، شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ب.ظ، ۰ نظر

ابتدای امسال که تازه داشت تنور انتخابات گرم می شد گزینه اول بنده همین جناب جلیلی عزیز بود. حتی از دولت سایه و دوندگی های جلیلی و یاران وی برای گره گشایی از مشکلات صعب و سخت مردم طی هشت سال گذشته نوشتم و از اهمیتی که ایشان برای اصلاحات ساختاری قایل است به دوستان گفتم و اینکه ایشان با برنامه است و حیف است آقایان قالیباف و رئیسی جایگاه های مهمی را که در اختیار دارند رها نموده و وارد انتخابات شوند. ولی با همه اینها پیش تر که رفتیم و رفتار عجولانه برخی -معدود ولی مشهور- از طرفداران ایشان را که دیدم اندک اندک درمورد انتخاب اولیه خودم تردید نمودم. کسانی که به جای گفتن و نوشتن از مثبتات فراوان دکتر جلیلی تمام هم و غم و توانشان را بر تخطئه و بلکه تخریب رقبای احتمالی ایشان -آنهم نه در جریان رقیب بلکه در جبهه انقلاب- مصروف می داشتند تا آنجا که علاوه بر کاندیداها به شورای وحدت اصولگرایان و اصلا به خود وحدت نیز حمله ور شدند و با نظریاتی انتزاعی و بلکه فضایی مانند جایگزینی وحدت گفتمانی به جای وحدت و ائتلاف میان افراد، یکسره منکر لزوم وحدت در جریان انقلاب می شدند. کار به جایی رسید که عده ای از همین دوستان با نوشتن نامه ای پیشاپیش از آقایان رئیسی و قالیباف خواستند وارد رقابت های انتخاباتی نشوند تا شاید اینچنین برای کاندیدای مطلوب خود فرصت پیروزی فراهم نمایند.
‏در همین ایام، اندک اندک شایعه کاندیداتوری ظریف یا لاریجانی از سوی جریان لیبرال پررنگ شده بود. دولت از مدتها قبل و با دور زدن قانون رفع تحریم های مجلس و تعیین مهلت سه ماهه برای بازگشت آمریکا به برجام و سپس نشستن مجدد پای میز مذاکره-علی رغم تمام بدعهدی های گذشته و علی رغم مخالفت صریح و تمام قد رهبری- زمینه را برای بازی انتخاباتی خود در ایام منتهی به ۲۸ خرداد مهیا کرده بود. اتاق فکر جنگ روانی و تبلیغات انتخاباتی دولت برای تکمیل این پازل، فایلی صوتی از مصاحبه مخلوط با دروغ و تحریف و بی انصافی جناب ظریف را به رسانه های مخالف ایران درز داد. با این هدف که هم مانند تمام هشت سال گذشته کلیه قصور و تقصیرهای دولت و بی فرجامی برجام را به گردن دیگران بیاندازند و هم زمین مسابقه انتخابات را دوباره به همان زمینی که سال ۹۶ و ۹۲ بود تغییر دهند: دوگانه مذاکره و مقاومت!
دیگر یقین یافتم اگر بنا باشد جلیلی با اتیکت-البته ناحق- مخالفت مطلق و کورکورانه با مذاکره در مقابل کسی مانند ظریف به عنوان پدر برجام یا لاریجانیِ خارج از تیم دولت با لیبل عقلای حامی مذاکره قرار گیرد دوباره سناریوی دو انتخابات قبل تَکرار خواهد شد و امید چندانی به پیروزی ایشان نخواهد بود.

در این میان آن برخی فعالین رسانه ای دوستدار جناب جلیلی بی توجه به تغییرات پیش آمده، با همان فرمان سابق و با قدرت کامل می تاختند.
هرچند با سخنرانی مدبرانه رهبری، انتشار فایل صوتی ظریف به ضرر خودش تمام شد و تقریبا ایشان از انتخابات حذف گردید لیکن تغییر مجدد زمین رقابت ها از «مطالبه عدالت و رفاه اقتصادی» به «دوگانه موهوم و مغلوط مذاکره-مقاومت» از یک طرف و رفتار ناپخته و به دور از تدبیر برخی حامیان دکتر جلیلی که فضای همدلی و وحدت و یک صدایی را از جبهه انقلاب سلب نموده بودند از طرف دیگر، احتمال اینکه در صورت نیامدن رئیسی انتخابات باز نتیجه نامطلوبی یابد را بالا برده بود. لذا برای رئیسی چاره ای جز فداکاری و ورود به رقابتی بدفرجام باقی نماند.
چرا بدفرجام؟
واقعیتی که شاید در کوران رقابت های انتخاباتی برای مدتی از عرصه رسانه ها و سخنان سیاسیون و کاندیداها و شاید از حافظه کوتاه مدت مردم رخت بر بندد این است که ما در دوره چهار و شاید هشت ساله آینده دوران بسیار صعب و سختی را پیش رو خواهیم داشت. صعوبتی که اگر دوباره رئیس جمهوری مانند روحانی انتخاب کنیم می تواند مملکت را تا مرز فروپاشی پیش ببرد و در غیر این صورت نیز فقط از میزان سختی آن کاسته خواهد شد.
یقینا دولت آینده با زمینی سوخته طرف خواهد بود. پرزیدنت روحانی کاری با مملکت کرده که تقریبا هیچ عرصه سالمی باقی نمانده است.
لذا رئیسی با قبول ورود به انتخابات در واقع خودش و آینده سیاسی خودش را قربانی نمود. اگر رقابت را ببازد که تکلیفش معلوم است. اگر هم پیروز شود که تازه ابتدای راهی بس دشوار خواهد بود.
چرا که به احتمال قریب به یقین طی دوره چهار ساله آتی نخواهد توانست بهبود ملموسی در اوضاع اقتصادی ایجاد نماید.
برای درک بهتر این پیش بینی لازم است توجه کنیم که بسیاری از افتضاحات اقتصادی دولت فعلی تاثیراتی عمیق، دامنه دار و مستمر طی چندین سال آینده خواهند داشت.
مثلا ورشکستگی بخش تولید، به روز سیاه نشاندن بورس، چاپ پول بدون پشتوانه فراوان و استقراض سنگین از صندوق ذخیره و بانک مرکزی و فروش کم سابقه اوراق قرضه.
دولت روحانی به علت ناتوانی از فروش نفت-دقیقا ناتوانی و نه تحریم- و بلوکه بودن منابع ارزی مان در خارج -بر خلاف روح و جسم و همه چیز برجام- مدتهاست مملکت را عملا با کاغذ، قرض و کلاه برداری اداره کرده است.
چاپ پول بدون پشتوانه از یک سو، کلاه برداری به واسطه نوسان گیری مداوم از بازار های سرمایه مانند دلار و بورس از سوی دیگر و استقراض از صندوق های ملی و همچنین از خود مردم با فروش اوراق قرضه فراوان بلند مدت از دیگر سو، منابع مالی مورد نیاز اداره کشور را تا کنون فراهم نموده است.

اینها همه سازهایی هستند که صدایشان در دولت بعد و شاید بعدتر شنیده خواهد شد.
دولت بعد باید یا به هر جان کندنی شده تمام این معضلات را برطرف و تمام آن بدهی ها را تأدیه نماید یا اینکه مانند دولت روحانی به همین شیوه ادامه داده و پول چاپ کند و سر مردم کلاه بگذارد تا چهار سال اول بدون جهش تورمی تمام و چهار سال دوم پس از کسب رأی مجدد، مردم را در گرداب تورم افسار گسیخته رها نموده و به خاک سیاه بنشاند.
با این توضیحات باید بگویم از کاندیداتوری رئیسی اصلا خوشحال نیستم ولی یقینا چاره ای جز این هم نبوده است و ایشان از خودگذشتگی بزرگی به خرج داده اند.
در این میان تمام برنامه های بلند مدت و اصلاحات امیدآفرین ایشان در قوه قضائیه هم ناتمام مانده و سرنوشت نامعلومی خواهند یافت.
بخش عمده مسئولیت اینطور هزینه شدن جناب رئیسی برعهده آن رفقای بی بصیرت و شلوغ کار و بی تدبیری است که با دمیدن در آتش تفرقه و تخریب دیگر کاندیداهای جبهه انقلاب و پرداختن به دوگانه مسخره و نخ نما شده اصلح-صالح مقبول و تخطئه تمام کاندیداها -مگر کاندیدای خودشان- رئیسی را مجبور به کاندیداتوری نمودند.
جالب اینکه اکنون هم این دوستان دست از شیوه غلط خود برنداشته اند و حتی پس از قطعی شدن کاندیداتوری رئیسی همچنان از وحدت گفتمانی -در مقابل ائتلاف با رئیسی یا انصراف به نفع او- و باقی ماندن جلیلی در رقابت دم می زنند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند.
چه بسا اگر این همه تشتت در جبهه انقلاب رخ نمی داد و آنهمه تخریب دیگر کاندیداها صورت نمی گرفت، فرد سومی می توانست این پرچم را به دوش گرفته و در این میان هم از تجربه و برنامه های جلیلی استفاده می شد و هم جناب رئیسی هزینه نمی گردید.
امیدوارم دکتر جلیلی بتواند این حامیان داغ تر از آش خود را هرچه زودتر تمشیت نماید وگرنه با این حرارتی که این رفقا دارند حتی حضور آقای رئیسی نیز ممکن است چاره ساز نباشد.

دستورالعملی برای چگونه گناه کردن!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ، ۱ نظر

ابتدای امر این توضیح لازم است که نوشته حاضر نوشته یک فرد گناهکار سراپا تقصیر و قصور است. نوشته ای در خصوص گناه از فردی آلوده به انواع گناه! و اینکه در واقع قصدم آموزش چگونه گناه کردن نیست لیکن می خواهم به افرادی که مانند خودم توانایی گناه نکردن ندارند یاد بدهم چگونه کمتر گناه کنند و در همین راستا چه گناهانی را کاملا کنار بگذارند. به نظرم جا دارد که یک رساله جامع راجع به این موضوع نوشته شود. بنده مدتها به آن فکر کرده ام و آنچه می نویسم از سر دقت و تأمل فراوان است. اصل مطلب این است که گناهان و معاصی هرچند آز آن جهت که همگی نافرمانی در محضر خدای تعالی شأنه هستند، با هم تشابه دارند، لیکن از منظری دیگر تفاوت هایی نیز دارند. تفاوت هایی که توجه به آنها شاید سبک گناه کردن ما و به قولی زندگی ما در بعد معصیتی! آنرا(در مقابل بعد طاعتی) دچار تغییر کند. تفاوت مد نظر این نوشته ناشی از سطح و میزان اختیاری است که فرد گناهکار در ارتکاب گناه از آن بهره مند بوده است.

به تعبیر بهتر گناهان از این منظر دو دسته اند:
یک دسته گناهانی هستند که انسان به گونه ای تحت فشار یا اضطرار یا به سبب رفع نیازی مادی به آنها دست می آلاید. البته منظور از اضطرار اینجا آن اضطراری نیست که اصل گناه بودن فعل را مرتفع نماید!

مثلا کسی که به جهت فقر دزدی می کند و البته اگر اراده قوی و عزم جزم داشته باشد می تواند یک کار شرافتمندانه هم دست و پا کند که البته سختی هایی به همراه خواهد داشت. ولی به هر حال دزدی را به جهت رفع نیاز مادی انجام می دهد. یا جوانی که به دلیل عدم برطرف شدن نیاز های غریزی اش و تحت فشار بسیار زیاد شهوت افکار یا اعمال ناصواب ازو سر میزند. یا فردی که در زمان عصبانیت و تحت فشار عصبی گناهی را مرتکب می شود و حال آنکه واقعا اختیار چندانی بر رفتار خود نداشته است. یا کسی که به دلیل نیاز مالی شدید نزول می کند یا رشوه می گیرد یا می دهد و ... .
ولی دسته دیگری از گناهان هم هستند که انگار افراد کاملاً بی دلیل و از روی سرخوشی و بیخیالی و شاید هم عادت انجام می دهند. این دسته گناهان در واقع از روی مرض مورد ارتکاب قرار می گیرند و گناهکارانی که مرتکب آنها می گردند به واقع مریض هستند. چرا که این قبیل معاصی هیچ نیازِ حتی مادی از گناهکار برطرف نمی کنند و فرد گناه کار، در کمال اختیار و فارغ البال و البته با کمال میل در محضر خدایِ متعال و مقابل چشمِ فرشتگانِ الهی، کل جهان خلقت را به سخره گرفته و مرتکب آنها می شوند.

نکته مهم آنجاست که اتفاقا این دسته دوم از نظر کمیت، اکثر گناهان ما را شامل می شوند. مثلا اکثر غیبت کردن ها! مثلا دروغ های بی دلیلِ بعضا از روی عادت! مثلا بددهنی و فحاشی های روزمره که برای بعضی ها تبدیل به نوعی شوخی شده! مثلا حرف لغو و چرند و پرند گفتن های بی جهت! مثلا بدحجابی های هنجارشکنانه! مثلا گوش دادن به موسیقی های حرام! مثلا قضاوت های بی جا و اظهار نظر های سوء و بدون اطلاعات کافی راجع به دیگران(خصوصا در مسایل سیاسی)! ترک عباداتی مثل نماز آنهم در کمال اختیار!
و...
زیاد پیش آمده که راجع به برخی از این گناهان دسته دوم به برخی رفقا تذکر داده ام. معمولا جوابشان این بوده که ای بابا! بی خیال! مملکت را دزدها و اختلاس گران بلعیده اند، تو به این یک گناه ناچیز ما گیر داده ای!؟ یا اینکه حالا ما همه کاراهایمان درست است فقط مانده همین یک گناه را ترک کنیم!؟
بنده هم در پاسخ مکرراً گفته ام:
من در زندگی شخصی خود یک دستورالعمل برای گناه کردن دارم! بله! دستورالعملی برای چگونه گناه کردن! سر دفتر این دستوالعمل نیز یک جمله قصار از خودم نوشته ام و آن اینکه: «گناه هم اگر می کنی، گناهی بکن که بیارزد!»
به عبارت دیگر در ابتدا سعی می کنم گناه نکنم. کلا! لیکن از آنجا که اراده همچو منی حد و وسعی دارد و انسان ممکن الخطاست تمام سعی خود را صرف می کنم تا از این قسم گناهان دسته دوم که به ظاهر کوچک هستند و البته ضرورتی هم ندارند مرتکب نشوم. بد نیست این را هم بگویم که از این منظر است که انسان حکمت برخی احادیث را که مثلا گناه به ظاهر کوچکی مثل غیبت را مانند "زنای با محارم در خانه خدا" عنوان نموده اند درک می کند. چرا که انسان در ارتکاب این قبیل گناهان هیچ گونه جبری و هیچ درجه ای از ضرورت ندارد. و در کمال اختیار و کاملاً از روی بی توجهی و دهن کجی به فرامین الهی، مرتکب این گناهان می گردد و این به نظر حقیر، فراتر از معصیت است و شاید بتوان گفت نوعی توهین به محضر خداوند متعال محسوب شود. نستجیر بالله!

باری! فایده اصلی دستورالعمل مذکور این است که اگر روزی هم مجبور شدیم در حضور اضطراری، گناهی از آن گناهان دسته اول انجام دهیم چوب خطمان پیش خدای غفارالذنوب پر نشود و جایی برای توبه باقی مانده باشد إن شاءالله.

فایده دیگر این شیوه گناه کردن نیز آن است که روحیه انسان با گناه انس نمی گیرد و وقتی هم گناهی از وی سر زد خرابکاری خودش را خواهد فهمید و راحت تر به مسیر توبه بازخواهد گشت!

و فایده سوم نیز اینکه از قِبَلِ فایده اخیرالذکر، گناهان کوچک و بزرگ خود را توجیه نخواهد کرد و منکر معاصی خود نخواهد شد که این نیز از آفات ویژه حیات دینی انسان مسلمان معاصر است. امروزه دیگر کسی زیر بار گناه بودن معاصی خود نیز نمی رود و به طرق مختلف و با توسل به انواع و اقسام توجیهات عوامانه و حتی شبه علمی، گناه بودن آنها را زیر سؤال می برد و منکر می شود. و این مهم است که بدانیم پذیرش خطا اولین گام در بازگشت از آن و عدم ارتکاب مجدد آن است.
نکته آخر اینکه امید فرد گنهکاری مثل بنده حقیر بر آن امر استوار است که اگر آدمیزاد، همین گناهان کوچک بی دلیل را ترک کند، چه بسا اندک اندک خداوند اراده ترک آن گناهان بزرگ و اضطراری را نیز به وی عطا نموده تا آن زمانی که تحت فشار است، آنجا که همه میلغزند نیز مقاومت نماید.
شخصی از مرحوم آیت الله بهجت، رضوان‌الله تعالی علیه پرسید: "شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هرکاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار اوست جلوگیری کند؟"
آن پیر روشن‌ضمیر در پاسخ، جمله‌ای کوتاه بیان کرده‌اند که به واقع راه نجات انسان در آن نهفته است: "در آنچه تحت اختیار اوست، اختیارا خلاف رضای خدا را به‌جا نیاورد، همین راه نجات است." (پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد اول)
بی‌شک این منطقی‌ترین راه برای تقویت ایمان و عملی‌ترین آنهاست. امید است که شخص با به کار بستن این دستورالعمل به مرور بر نفس خویش غلبه کرده و زمام آن را به دست گرفته و همین راه نجات واقعی انسان خواهد بود.

خدا به همه مان توفیق ترک گناه بدهد. إن شاء الله.