عزت نفس و تواضع یا تکبر و خود کم بینی!
١. تکبر جزو گناهان کبیره است. شاید بزرگترین آنها. بسیاری از فجایع تاریخ به واسطه همین گناه رخ داده است و شیطان علیه العنه بواسطه همین گناه بود که خود و ما را به این دشواری ها گرفتار نمود.
من به شخصه گاهی که به درون خود مراجعه می کنم و خودم را در مورد این رذیله اخلاقی به قضاوت می نشینم، معمولا ابتدا به این نتیجه تکراری می رسم که من با توجه به شناختی که از زشتی این گونه رفتار دارم، هرچند نمی توانم ادعا کنم کاملا از آن مبرایم ولی به طور قطع فرد متکبری نیز نیستم. اما باز گاهی و معمولا که بیشتر دقت می کنم می بینم بسیاری از رفتارهایی که بر آنها برچسب "عزتمندانه" زده ام، در واقع بیش از آنکه ناشی از چیزی شبیه عزت نفس باشند نتیجه همان حس پنهان شده ی خود بزرگ بینی و خود برتر بینیم بوده اند که من از آنها غافل مانده ام. تازه من عقلم به همه مواردی که آنها را اینگونه مصادره به مطلوب کرده ام که نمی رسد. در مورد نقطه مقابل تکبر نیز معمولا این اشتباه رخ می دهد. منظورم تواضع است که گاهی رفتارهای خود کم بینانه خود را با آن توجیه می کنیم. اصولا قضاوت صحیح درباره این خصوصیات اخلاقی کار آسانی نیست. مانند بسیاری مفاهیم اخلاقی دیگر، در این مورد هم، پیچیدگی مسئله در دشواری تشخیص دو روی خوب و بد اعمال است. این امر میسر نمی شود مگر با پی بردن به متعلَّق حقیقی اعمال و افعال ما(یعنی همان نیت اصلی اصلی ما برای انجام دادن فعلی خاص). به عنوان مثال برای پی بردن به اینکه تواضع یا کرنش ما در مورد شخصی خاص واقعا متواضعانه بوده یا از روی خود کم بینی و ضعف باید در متعلَّق یا همان نیت اصلی انجام آن فعل تا حد امکان دقیق شویم. همین تشخیص متعلَّق فعل و نیت آن، نکته غامض مسئله است. این معادله در مورد تکبر و عزت نفس هم دقیقا به همین شکل برقرار است و مفاهیم اخلاقی دیگر نیز به همین قرارند.
متاسفانه ما انسان ها معمولا و بطور خودکار همه افعال خود را به حساب شق مثبت معادله مذکور می گذاریم. مثلا در حالی که رفتارمان با دیگران معمولا از روی غرور و تکبر است، آنرا به عزت نفس و مناعت طبع حمل می کنیم و یا حقارت ها و خود کوچک بینی های شخصیتیمان را به تواضع و فروتنی.
برای حل کردن این معادله پیچیده، آنگونه که من از بزرگان شنیده ام راهی جز دقت در افعال دیگرمان و در کنار هم قرار دادن عکس العمل های مان در قبال موقعیت های متقارن و متشابه و در عین حال متفاوت وجود ندارد. به عنوان مثال، بزرگی می گفت اگر فروشنده هستید ببینیند آیا با خانمی که ظاهری آراسته دارد همانگونه رفتار می کنید که با آن دیگری؟! و ... .
٢. دراین میان هرچند این دقت ها و محاسبه ها و مراقبه ها برای همه ما ضروری است ولی هرچه افراد بزرگتر باشند و دایره تاثیرشان بر دیگران گسترده تر، این مسئله مهم تر و جدی تر می شود. از همین رو واضح است که ضرورت اینگونه محاسبه ها در مورد سیاست مداران بیش از بقیه افراد جامعه است. چه بسا برخی سیاسیون که هم اکنون در مسیر تقابل با انقلاب و ارزشهای اسلامی آن تا جایی پیش رفته اند که شائبه خیانت و نفاق درموردشان قریب به یقین است، بواقع تحت تاثیر توهمی درونی و از همین جنس، بسیاری از رفتارهای متکبرانه خود را به حساب عزت نفس گذاشته و خود کم بینی های خویش را به نام تواضع، توجیه کرده باشند و همین توهم سبب بروز چنین رفتارهای ناهنجار سیاسی از ایشان شده باشد. کسانی که همواره رفتار سیاسی خود را منطبق با اصول اساسی اخلاقی مانند تواضع و عزت و افتخار و نیز در راستای حقوق بشر و تمدن و این قبیل مفاهیم دانسته اند. به هر حال ما از نیت قلبی ایشان بی اطلاعیم و شاید خود آنها هم اطلاع درست و حسابی نداشته باشند چنانکه ما نیز ممکن است اینگونه باشیم. پس تنها راهی که برای پی بردن به ماهیت رفتار سیاسی این قبیل سیاسیون باقی می ماند، قرینه یابی توسط اعمالشان و گفتارشان است و چه بهتر که خود ایشان قبل از همه اینکار را انجام دهند که فرموده است؛ حاسبوا قبل ان تحاسبوا.
٣. پیشنهاد حقیر به این دسته از سیاسیون این است که به درون خود مراجعه نمایند و برای سنجش صحت شعارهای خود در رفتار و گفتار سیاسی خود دقیق شوند. باید میان مواضع سیاسی خود در قبال دشمنان بیگانه از یک سو و کسانی که در داخل کشور نظرات متفاوتی با آنها و هم حزبی هاشان دارند از سوی دیگر به قرینه یابی بپردازند تا برایشان مشخص شود متعلَّق آن شعارهای کذایی واقعا اخلاق مداری بوده است و یا ترس و حقارت در برابر بیگانگان. باید ببینند اینکه در مورد مسائلی مانند تعامل با غرب، غرب گرایی، رابطه با آمریکا و ... مقابل قلدرمآبان عالم کرنش و تواضع! به خرج داده اند، چه تناسبی با بداخلاقی، تکبر و خود بزرگ بینی آنها در مقابل مخالفان داخلیشان دارد؟! چنانکه در مقابل غرب به هر نوع توهین و تحقیری تن در داده و از طرف دیگر برای از میدان به در کردن مخالفان خود در مواقع مختلف از هیچ توهین و تحقیری فروگذار نکرده اند. این افراد باید خوب در این مسئله دقت کنند که چرا در کنار این خضوع افراطی در برابر بیگانگان، هر بار که نوبت به خضوع و خشوع در مقابل فرامین رهبر نظام رسیده، حتی مصلحت اندیشی و منافع ملی را هم به کناری گذاشته، بنا را بر عصیان و سرکشی نهاده اند و از این هم فاجعه آمیز تر، باید بیندیشند و دلیل جسارتهای متعددشان به محضر خدا و معصومین علیهم السلام را بیابند. باید بگردند و خضوع و خاکساری گم شده خود را در اظهاراتی مانند دم زدن از تظاهرات مقابل خدا و استیضاح دولت امام حسین (ع) پیدا کنند. بالاخره اینها بین خود و خدا باید بفهمند، وقتی هم طیف ها و هم حزبی های متواضع، متمدن و اخلاق مدار!شان بی سابقه ترین توهین ها و هتک حرمت ها به مقدسات، قرآن، رسول اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و ارزشهای دینی و سیاسی مردم را بصورتی تشکیلاتی و سازمان دهی شده صورت می دادند، چرا خفه خون گرفته بودند و عزت نفسشان در آن زمان کدام گوری بود.
اگر در رفتار و گفتار خود دقت کنند خواهند فهمید؛ همانجا که برای خوش آمد زور مداران اجنبی و در جهت عقیم کردن فطرت مبارزه جو، ایثارگر و شهادت طلب هم وطنانشان عاشورا را نتیجه خشونت طلبی پیامبر و زنده نگه داشتن آن را احیای عنصر خشونت نامیدند دیگر اثری از عزت نفس یا چیزی مشابه آن در وجودشان باقی نمانده بود و زمانی که با تیغ نظریه ها و تئوری های تاریخ مصرف گذشته غرب به مقابله با نص آیات و روایات پرداختند و اجتهاد های اعوجاجی از خود صادر کردند، در واقع در تنها جایی که می بایست بی چون و چرا خضوع و خشوع پیشه می کردند، بی محابا تکبر و غرور در پیش گرفته بودند.
بد نیست این آقایان در عملکرد و مواضع سیاست خارجی خود نیز تامل نمایند. خوب است مواضع خود را در قبال ابرقلدران غرب از یک سو و ملتهای ستمدیده ای مانند لبنان و فلسطین از سوی دیگر، مقایسه کنند تا به ابعاد دیگری از اخلاق مداری سیاسی خود پی ببرند. باید سعی کنند بفهمند زمانی که برای خارج شدن از محوریت شرارت به فرعون زمانه نامه فدایت شوم نوشتند و در مقابل، متعهد شدند که دست از حمایت مقاومت در خاورمیانه بردارند عزت نفسشان را کجا و برای کدام روز مبادا پنهان کرده بودند. شاید هنگام دیدار خود با رئیس جمهور وقت فرانسه نیز عزت نفس گم شده شان را هنوز پیدا نکرده بودند که این حقارت و خفت را نشان عزت مندی ایران در دیپلماسی دوره خود خواندند در حالی که در همین دوره ما را به محوریت شرارت وارد کردند و با فشار غرب فعالیت های هسته ای مان را معلق نمودند و ... .
باید خوب فکر کنند و ببینند حتی اگر بجای نگاه اخلاق مدارانه به سیاست خارجی بنا به نگاه از دریچه دکترین منافع ملی هم باشد آیا این تواضع ها و کرنش هایشان در برابر ابرقلدران بواقع فایده ای به حال کشورمان داشته است؟! و البته اظهر من الشمس است این رفتار را اصولا تواضع نمی توان نامید که بزرگان گفته اند فکبر عند المتکبر.
۴. در همین وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز بوفور از اینگونه تناقضات می توان برشمرد. افتضاحی که بزرگترین شاهد تکبر ذلیلانه مسببانش بود. سردمداران وقایع اخیر بواقع باید در فاصله شعار تواضع در برابر قانون خود با آنچه پس از شکست از آنها سر زد و خساراتی که برای کشورمان به بار آورد و فرصتهایی که از این بابت به تهدید بدل گشت، تامل کنند و حداقل به خود در مورد چرایی عصیان در مقابل رای قاطع مردم و حقارت و ذلالتی که در مقابل تحریکات رسانه های بیگانه و مزدوران آنها از خود نشان دادند پاسخ دهند. شاید اگر بدور از جنجالهای ژورنالیستی و ورای جو مسموم اطرافشان تفکر کنند، تفاوت تفرعن سیاسی و اقتصادی خود در حق ملت مظلوم ایران و دست درازی به منافع ملی آنها را از یک سو با خودذلیل بینی در مقابل بیگانگان و دست دراز کردن جهت گدایی حمایت نامشروعشان از سوی دیگر دریابند که این مهم اگر روی دهد خود موفقیتی بزرگ برای آنها محسوب می شود حتی اگر نتیجه این محاسبه درونی را افشا ننمایند.
۵. من به نوبه خود دعا می کنم تا این افراد بالاخره و حداقل نزد وجدان خود متعلَّق واقعی رفتارها و گفتارهای سیاسیشان را بیابند و رذایل اخلاقی و نیات ناصواب خود را مصادره به مطلوب نکرده، خود و ملت را فریب ندهند. البته من امیدوارم چنانکه خودم در ایرادات اخلاقی خود مقصرم و نه قاصر اینها هم در مورد اشکالات اخلاق سیاسی شان قاصر و مغرض نباشند، بلکه گرفتار نفس متصوره، امور بر آنها مشتبه شده باشد. هرچند نشانه ها واضح تر از آن است که بتوان اینچنین با تسامح قضاوت نمود.*
پی نوشت:
* یحتمل بعضی خواهند پرسید پس چرا این مطلب را نوشته ای؟! در پاسخ باید بگویم این نوشته اگر به حال آن آقایان فایده ای نداشته باشد، به حال کسانی که باید رفتار سیاسی آنها را به قضاوت بنشینند یعنی افراد جامعه بی فایده نخواهد بود.
+ یحتمل بعضی دیگر خواهند پرسید که چرا فقط در مورد یک طیف سیاسی خاص نوشته ای؟! در پاسخ باید بگویم چون این اشکال را بیشتر در مورد اینها وارد دانسته ام هرچند گروههای دیگر نیز مسلما از این اشکالات مبرا نیستند و بی نیاز از آسیب شناسی.