سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


بایگانی مطالب

صالح مقبول در سقیفه؟!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۵ ب.ظ، ۰ نظر

مدتی است بازار دوگانه مهمل اصلح/صالح مقبول به همت برخی دوستان که کاندیدای مد نظر خودشان را فاقد اقبال یافته اند مجددا گرم شده.
از جمله اخیرا این استدلال را مکرر مطرح می کنند که: ترجیح دهندگان صالح مقبول بر اصلح با سقیفه چه می کنند؟
یاللعجب! اول اینکه مقایسه «نسبت معصوم ع با دشمنان غاصب حق حکومتش» با «نسبت میان دو یا چند نفر که چارچوب حکومت اسلامی را پذیرفته اند و حداقل در فرض همگی صالح هستند» از اساس غلط است.
در سقیفه اصلحیت و بلکه حقانیت معصوم، «مطلق» است و مفسد و باطل بودن دشمنش نیز همینطور. ولی ما داریم میان دو یا چند نفر انتخاب می کنیم که اولا تعبیر اصلحیت یکی نسبت به دیگری در مقام اثبات و با اغماض و مسامحه به کار می رود و مطلق نیست.
ثانیا ما مفروض گرفته ایم که اگر هم فرضا در مقام ثبوت یکی از این نفرات از دیگران صالح تر باشد وآن فرد اصلح هم در انتخابات پیروز نشود؛ دیگری که برگزیده ایم هم فرد صالحی است و مانند دشمنان حضرت امیرالمؤمنین ع در سقیفه، باطل و مفسد مطلق نیست.
نکته دوم اینکه شما اگر لزوم مقبولیت را برای تصدی این جایگاه قبول ندارید پس چرا اصلا در انتخابات شرکت می کنید؟ مکانیزم انتخابات مگر بدون مقبولیت خروجی هم دارد؟ آقایان لطفا کمی تفکر! دموکراسی و انتخابات در زمان غیبت به قولی شر مقدر است. شر است ولی گریزی از آن نیست. این مکانیزم طراحی نشده تا اصلح را مشخص کند. اگر چنین بود امام زمان عج تا کنون ظهور کرده بودند. این مکانیزم محدود به «مقبولیت» است. هرچند ساز و کار مقبولیت ممکن است در تلاقی با قدرت و ثروت به فردی فاسد ختم شود! لذا اگر فرضا فرد اصلحی هم یافتیم که فاقد مقبولیت بود اصلا دخلی به داستان انتخابات و جمهور و این مقولات ندارد. کما اینکه مسلما در میان ما اولیای الهی هستند که حتی خود این عزیزان مدعی اصلح گرایی نیز از وجودشان بی اطلاعند. اینها در سازو کار انتخاباتی نظام مردم سالار خارج از محل بحث و فاقد موضوعیت هستند. خدا نیز برای اینکه چرا به آنها رأی نداده ایم ما را مؤاخذه نخواهد کرد.
تمام توان ما باید این باشد که در چارچوب جمهوریت، صالحترین فرد مقدور(مقبول) را به پیروزی برسانیم.
بله! اگر اصلح با تلاش و تبلیغ قابل مقبول شدن بود وظیفه همگان است که برای پیروزی او تمام توان خود را به کار گیرند. ولی اگر اینگونه نباشد پافشاری بر این دوگانه نامعقول و وانهادن جامعه به افراد فاسد یا فاقد حداقل های صلاحیت با پافشاری بر رأی دادن به اصلح نامقبول، نه تنها کاری غلط و عبث بلکه مصداق تام و تمام ظلم است.
تازه اگر آن فرد در مقام نفس الامر و واقعا اصلح باشد!

بالاخره قانون مداری یا مصلحت سنجی؟!

محمد دهداری، سه شنبه، ۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۸ ب.ظ، ۰ نظر

منم نگران کاهش حضور مردم هستم ولی ما بالاخره باید تکلیفمان را با دوگانه قانون مداری/مصلحت سنجی مشخص کنیم
در طول تمام این هشت سال سیاه از خودم می پرسیدم مگر شورای نگهبانی ادله کافی برای رد صلاحیت روحانی و جهانگیری نداشت؟
حداقل در دور دوم!
خیلی های دیگر هم همین سوال را می پرسیدند و از عملکرد شورا راضی نبودند!
واقعا چرا مصلحت سنجی؟
چرا به مر قانون عمل نشد؟
حالا که این بندگان خدا پی همه چیز را به تن مالیده اند و هرکس قانونا احراز صلاحیت نشده را رد کرده اند برخی رفقای خود روشنفکرپندار ما چوب مشارکت حداکثری به دست گرفته و همه جوره و با هر نوع نقد و حتی تخریب و توهینی از خجالت شورای نگهبان در می آیند
همینها که تا دیروز می گفتند شورای نگهبان مجمع تشخیص مصلحت نیست
همینها که می گفتند نظام خودش متمایل به اعتدال شده
همینها که بعضا رهبری را شریک در جرم برجام و وضعیت بغرنج اقتصادی پس از آن می دانستند
همینها که می گفتند رهبری اصلا چرا روحانی را برکنار نمی کند؟
بالاخره آقایان مشخص کنند ملاک حسن عمل شورای نگهبان چیست؟
عمل به مر قانون؟ یا مصلحت سنجی؟ و اصولا کدام مصلحت؟
توقع بنده صرفا این است که ازین پس هیچ گاه در تصمیمات شورا شاهد فدا شدن قانون به پای مصلحت نباشیم
اگر مصلحتی هم مانند مشارکت حداکثری مردم با برخی قوانین تعارض پیدا کرد، خود قانون برای چنین مواردی پیشبینی های لازم را کرده.
فقط رهبری معظم چنین اختیاری دارند و یقین بدانید اگر فهرست منتشره صحت داشته باشد و مصلحت حضور حداکثری اقتضا کند رهبری ورود خواهند کرد
پس از شورا نخواهیم قانون را نادیده بگیرد؟
وانگهی... شرکت کنندگان در انتخابات چه کم باشند چه زیاد رسانه های معاند مشروعیت نظام را همچنان خواهند کوبید و بلندگوهای داخلی شان هم تکرار خواهند کرد
آنچه بسیار بیش از کاهش مشارکت مردم مشروعیت و حتی موجودیت نظام را تهدید می کند عملکرد فاجعه بار و بلکه هم خیانت بار دولتی مثل دولت روحانی است
توجه کنید این نوع رد صلاحیت ها در شورا بازتاب وضعیت اسف‌بار مملکت در سال های گذشته نیز هست
چه بسا نظام به این جمع بندی رسیده باشد که ادامه مسیر هشت سال گذشته به هر طریقی که باشد موجودیت انقلاب را به مخاطره خواهد انداخت و البته حفظ نظام از اوجب واجبات است!
البته این ادراک که ادامه وضع موجود موجودیت نظام را به مخاطره می اندازد منافاتی با وجود ادله کافی قانونی برای عدم احراز صلاحیت ها ندارد
لذا اگر مثلا حضرت آقا ورودی هم نکرد و حکمی هم نداد زیاد تعجب نکنیم!

از کاندیداتوری رئیسی خوشحال باشیم یا ناراحت!؟

محمد دهداری، شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ب.ظ، ۰ نظر

ابتدای امسال که تازه داشت تنور انتخابات گرم می شد گزینه اول بنده همین جناب جلیلی عزیز بود. حتی از دولت سایه و دوندگی های جلیلی و یاران وی برای گره گشایی از مشکلات صعب و سخت مردم طی هشت سال گذشته نوشتم و از اهمیتی که ایشان برای اصلاحات ساختاری قایل است به دوستان گفتم و اینکه ایشان با برنامه است و حیف است آقایان قالیباف و رئیسی جایگاه های مهمی را که در اختیار دارند رها نموده و وارد انتخابات شوند. ولی با همه اینها پیش تر که رفتیم و رفتار عجولانه برخی -معدود ولی مشهور- از طرفداران ایشان را که دیدم اندک اندک درمورد انتخاب اولیه خودم تردید نمودم. کسانی که به جای گفتن و نوشتن از مثبتات فراوان دکتر جلیلی تمام هم و غم و توانشان را بر تخطئه و بلکه تخریب رقبای احتمالی ایشان -آنهم نه در جریان رقیب بلکه در جبهه انقلاب- مصروف می داشتند تا آنجا که علاوه بر کاندیداها به شورای وحدت اصولگرایان و اصلا به خود وحدت نیز حمله ور شدند و با نظریاتی انتزاعی و بلکه فضایی مانند جایگزینی وحدت گفتمانی به جای وحدت و ائتلاف میان افراد، یکسره منکر لزوم وحدت در جریان انقلاب می شدند. کار به جایی رسید که عده ای از همین دوستان با نوشتن نامه ای پیشاپیش از آقایان رئیسی و قالیباف خواستند وارد رقابت های انتخاباتی نشوند تا شاید اینچنین برای کاندیدای مطلوب خود فرصت پیروزی فراهم نمایند.
‏در همین ایام، اندک اندک شایعه کاندیداتوری ظریف یا لاریجانی از سوی جریان لیبرال پررنگ شده بود. دولت از مدتها قبل و با دور زدن قانون رفع تحریم های مجلس و تعیین مهلت سه ماهه برای بازگشت آمریکا به برجام و سپس نشستن مجدد پای میز مذاکره-علی رغم تمام بدعهدی های گذشته و علی رغم مخالفت صریح و تمام قد رهبری- زمینه را برای بازی انتخاباتی خود در ایام منتهی به ۲۸ خرداد مهیا کرده بود. اتاق فکر جنگ روانی و تبلیغات انتخاباتی دولت برای تکمیل این پازل، فایلی صوتی از مصاحبه مخلوط با دروغ و تحریف و بی انصافی جناب ظریف را به رسانه های مخالف ایران درز داد. با این هدف که هم مانند تمام هشت سال گذشته کلیه قصور و تقصیرهای دولت و بی فرجامی برجام را به گردن دیگران بیاندازند و هم زمین مسابقه انتخابات را دوباره به همان زمینی که سال ۹۶ و ۹۲ بود تغییر دهند: دوگانه مذاکره و مقاومت!
دیگر یقین یافتم اگر بنا باشد جلیلی با اتیکت-البته ناحق- مخالفت مطلق و کورکورانه با مذاکره در مقابل کسی مانند ظریف به عنوان پدر برجام یا لاریجانیِ خارج از تیم دولت با لیبل عقلای حامی مذاکره قرار گیرد دوباره سناریوی دو انتخابات قبل تَکرار خواهد شد و امید چندانی به پیروزی ایشان نخواهد بود.

در این میان آن برخی فعالین رسانه ای دوستدار جناب جلیلی بی توجه به تغییرات پیش آمده، با همان فرمان سابق و با قدرت کامل می تاختند.
هرچند با سخنرانی مدبرانه رهبری، انتشار فایل صوتی ظریف به ضرر خودش تمام شد و تقریبا ایشان از انتخابات حذف گردید لیکن تغییر مجدد زمین رقابت ها از «مطالبه عدالت و رفاه اقتصادی» به «دوگانه موهوم و مغلوط مذاکره-مقاومت» از یک طرف و رفتار ناپخته و به دور از تدبیر برخی حامیان دکتر جلیلی که فضای همدلی و وحدت و یک صدایی را از جبهه انقلاب سلب نموده بودند از طرف دیگر، احتمال اینکه در صورت نیامدن رئیسی انتخابات باز نتیجه نامطلوبی یابد را بالا برده بود. لذا برای رئیسی چاره ای جز فداکاری و ورود به رقابتی بدفرجام باقی نماند.
چرا بدفرجام؟
واقعیتی که شاید در کوران رقابت های انتخاباتی برای مدتی از عرصه رسانه ها و سخنان سیاسیون و کاندیداها و شاید از حافظه کوتاه مدت مردم رخت بر بندد این است که ما در دوره چهار و شاید هشت ساله آینده دوران بسیار صعب و سختی را پیش رو خواهیم داشت. صعوبتی که اگر دوباره رئیس جمهوری مانند روحانی انتخاب کنیم می تواند مملکت را تا مرز فروپاشی پیش ببرد و در غیر این صورت نیز فقط از میزان سختی آن کاسته خواهد شد.
یقینا دولت آینده با زمینی سوخته طرف خواهد بود. پرزیدنت روحانی کاری با مملکت کرده که تقریبا هیچ عرصه سالمی باقی نمانده است.
لذا رئیسی با قبول ورود به انتخابات در واقع خودش و آینده سیاسی خودش را قربانی نمود. اگر رقابت را ببازد که تکلیفش معلوم است. اگر هم پیروز شود که تازه ابتدای راهی بس دشوار خواهد بود.
چرا که به احتمال قریب به یقین طی دوره چهار ساله آتی نخواهد توانست بهبود ملموسی در اوضاع اقتصادی ایجاد نماید.
برای درک بهتر این پیش بینی لازم است توجه کنیم که بسیاری از افتضاحات اقتصادی دولت فعلی تاثیراتی عمیق، دامنه دار و مستمر طی چندین سال آینده خواهند داشت.
مثلا ورشکستگی بخش تولید، به روز سیاه نشاندن بورس، چاپ پول بدون پشتوانه فراوان و استقراض سنگین از صندوق ذخیره و بانک مرکزی و فروش کم سابقه اوراق قرضه.
دولت روحانی به علت ناتوانی از فروش نفت-دقیقا ناتوانی و نه تحریم- و بلوکه بودن منابع ارزی مان در خارج -بر خلاف روح و جسم و همه چیز برجام- مدتهاست مملکت را عملا با کاغذ، قرض و کلاه برداری اداره کرده است.
چاپ پول بدون پشتوانه از یک سو، کلاه برداری به واسطه نوسان گیری مداوم از بازار های سرمایه مانند دلار و بورس از سوی دیگر و استقراض از صندوق های ملی و همچنین از خود مردم با فروش اوراق قرضه فراوان بلند مدت از دیگر سو، منابع مالی مورد نیاز اداره کشور را تا کنون فراهم نموده است.

اینها همه سازهایی هستند که صدایشان در دولت بعد و شاید بعدتر شنیده خواهد شد.
دولت بعد باید یا به هر جان کندنی شده تمام این معضلات را برطرف و تمام آن بدهی ها را تأدیه نماید یا اینکه مانند دولت روحانی به همین شیوه ادامه داده و پول چاپ کند و سر مردم کلاه بگذارد تا چهار سال اول بدون جهش تورمی تمام و چهار سال دوم پس از کسب رأی مجدد، مردم را در گرداب تورم افسار گسیخته رها نموده و به خاک سیاه بنشاند.
با این توضیحات باید بگویم از کاندیداتوری رئیسی اصلا خوشحال نیستم ولی یقینا چاره ای جز این هم نبوده است و ایشان از خودگذشتگی بزرگی به خرج داده اند.
در این میان تمام برنامه های بلند مدت و اصلاحات امیدآفرین ایشان در قوه قضائیه هم ناتمام مانده و سرنوشت نامعلومی خواهند یافت.
بخش عمده مسئولیت اینطور هزینه شدن جناب رئیسی برعهده آن رفقای بی بصیرت و شلوغ کار و بی تدبیری است که با دمیدن در آتش تفرقه و تخریب دیگر کاندیداهای جبهه انقلاب و پرداختن به دوگانه مسخره و نخ نما شده اصلح-صالح مقبول و تخطئه تمام کاندیداها -مگر کاندیدای خودشان- رئیسی را مجبور به کاندیداتوری نمودند.
جالب اینکه اکنون هم این دوستان دست از شیوه غلط خود برنداشته اند و حتی پس از قطعی شدن کاندیداتوری رئیسی همچنان از وحدت گفتمانی -در مقابل ائتلاف با رئیسی یا انصراف به نفع او- و باقی ماندن جلیلی در رقابت دم می زنند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند.
چه بسا اگر این همه تشتت در جبهه انقلاب رخ نمی داد و آنهمه تخریب دیگر کاندیداها صورت نمی گرفت، فرد سومی می توانست این پرچم را به دوش گرفته و در این میان هم از تجربه و برنامه های جلیلی استفاده می شد و هم جناب رئیسی هزینه نمی گردید.
امیدوارم دکتر جلیلی بتواند این حامیان داغ تر از آش خود را هرچه زودتر تمشیت نماید وگرنه با این حرارتی که این رفقا دارند حتی حضور آقای رئیسی نیز ممکن است چاره ساز نباشد.

جوکر؛ هشدار یا تمجید!؟

محمد دهداری، سه شنبه، ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۵۲ ب.ظ، ۰ نظر

بالاخره تحت تاثیر به به و چه چه رفقای جان و با تاخیری نچندان زیاد جوکر را دیدم. از نظر فنی خوب علی رغم فقر دانشی که دارم و با مدد از تحلیل ها و نقدهای صاحبان دانش در این حوزه، فیلم را قابل توجه و قوی یافتم. ولی محتوای آن بدجور توی ذوقم زد. به نظرم هرچند ممکن است مولف گرایشات چپ هم داشته باشد ولی بر خلاف برخی رفقا که جوکر را بر علیه لیبرالیسم تحلیل کرده اند بنده فیلم را بر علیه هر نوع نظم اجتماعی دیدم. آن هم با منطقی الکن و ناقص! صرفا نالیدن از تبعیض و اختلاف طبقاتی و کوبیدن هر نوع مالکیت و ثروت و نظم... ازین منظر فیلم لقمه بزرگتر از دهانش برداشته است. ای کاش جوکر به جای تمجید و توصیه به آنارشی، صرفا مراحل پیدایش یک روانی آنارشیست را در میان جامعه ای فاسد شرح میداد. خروجی میشد اینکه صرفا هشداری باشد! هشداری با این مضمون که اگر اوضاع با همین منوال ادامه پیدا کند چنین موجوداتی ظهور خواهند کرد و این ناگزیر خواهد بود. ولی فیلم ادعاهای بزرگتری دارد... جوکر خیلی گنده گویی کرده و این گنده گویی را هم به خوبی به فرم درآورده است. ولی محتوا ظرفیت چنین حرفهایی را ندارد.
گنده گویی فیلم تمجید آنارشی و مخالفت با نظامات اجتماعی حالا از هر نوعی است. این هم محدود به کشورهای غربی نیست چراکه تبعیض و اختلاف طبقاتی محدود به کشورهای غربی نیست. هر کس با چنین مقولاتی مشکلی دارد و سودای عدالت در سر، ممکن است با جوکر هم داستان شود. حتی در کشوری مثل کشور ما که نظامات اجتماعی و سیاسی مستقر به طور رسمی هیچ نسبتی با لیبرالیسم ندارند.
فارغ از اینکه آیا آنارشی فی الواقع راه حل مناسبی برای اوضاع نابسامان فعلی هست یا نه، نکته آن است که این ادعاها برای محتوای فیلم بزرگ است. بله! فرم از پس این گنده گویی ها برآمده و اصلا دلیل بنده برای انتساب چنین گنده گویی های به فیلم همین قوت فرم اثر است. لیکن محتوا آنقدر عمیق و دقیق نیست که از پس این حرفها بربیاید.
آن نکات دقیقی که تحلیل گران و منتقدین درباره وجوه تکنیکال جوکر گفته اند از دکوپاژ گرفته تا سناریو، از قاب بندی ها و رنگ بندی ها و سنبل سازی ها و نور پردازی و خصوصا موسیقی گرفته تا منطق روایی و شخصیت پردازی و ریتم و تدوین... اینها همه و همه در خدمت همان گنده گویی است. اینها همه حاکی از یک بیانیه است. یک مانیفست. یک توصیه نامه. اینها همه به خوبی از پس ادعای فیلم برآمده اند. ولی محتوا الکن است. سطحی و دم دستی است.
اینکه پرسوناژ اصلی را بگذاریم وسط معرکه و هرچه بدبختی و نکبت و کثافت را هوار کنیم بر سرش و بعد تبدیلش کنیم به رهبر یک جنبش آنارشیستی که کلیه دست آوردهای تمدن بشری را تهدید می کند شاید از نظر شخصیت پردازی و منطق داستان درست باشد ولی از منظر تحلیل محتوا و نسبت میان آن با هدف و ادعای فیلم خیر!
اگر مدعای فیلم در حد هشدار باقی می ماند قابل پذیرش بود. برداشت من اینگونه است که صرفا در حد هشدار باقی نمانده. بلکه تمجید است! توصیه است! یا حداقل مخاطب عام مثل بنده اینطور برداشت می کند.

جامی و مشایه

محمد دهداری، جمعه، ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۱۸ ق.ظ، ۰ نظر

نفحات وصلک اوقدت، جمرات شوقک فی‌الحشا
زغمت به سینه کم‌ آتشی ‌که ‌نزد ‌زبانه ‌کما‌تشا

دل‌مـن بـه‌عشق تـو می‌نهد، قـدم وفا بـره طلـب
فلئن سعی فبه سعی، و لئن مشی فبه مشی

*جامی

آیا آمریکا به ایران حمله می کند؟

محمد دهداری، يكشنبه، ۱۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ ق.ظ، ۰ نظر

اینطور نیست که ایران و آمریکا امروز تازه بخواهند وارد جنگ نظامی شوند. از سال ۲۰۰۶ تا کنون ایران و آمریکا چندین بار با هم جنگ نیابتی(proxy war) داشته اند.
در این میان ضعیف ترین حلقه جبهه مقاومت سوریه بوده(به دلیل ضعف های داخلی ش در خصوص مردم سالاری و ...) ولی آمریکا و اعوان و انصارش در همین ضعیف ترین حلقه هم نتوانستند ایران را شکست دهند.
یک قاعده ای از زمان جنگ سرد در عرصه روابط بین المللی حاکم بوده مبنی بر اینکه قدرت های بزرگ به شکل مستقیم با هم وارد منازعه نمی شوند. حداقل تا وقتی در جنگ های نیابتی به نتیجه واضحی(برد کامل یک طرف) دست نیافته اند جنگ مستقیمی رخ نخواهد داد.
شاید همین قاعده موجب شد بحران موشکی کوبا به جنگ جهانی سوم ختم نشود و البته آمریکا بر اساس همین قاعده و به درستی به سراغ قدرت نرم و کار فرهنگی و تقویت مخالفان سیاسی رفرمیست (اصلاح‌طلبان) داخل شوروی رفت و این راهبرد ختم شد به دوران سازش و تحقیر شوروی به دست گورباچوف و نهایتا یلتسین آخرین میخ را بر تابوت شوروی سوسیالیستی کوبید.
سخن از جنگ ایران و آمریکا همان قدر مضحک است که بولوف مسخره ای به نام «جنگ ستارگان» در واپسین سالهای قبل از فروپاشی شوروی! و همان کارکردی را دارد که آن بولوف داشت:
ترساندن مردم برای پیوستن به صف مخالفان نظام مستقر و حمایت از رفرمیست ها!
این در حالی است که آمریکا در پس این آدرس غلط همان استراتژی که به فروپاشی شوروی ختم شد را در مورد ایران نیر اجرا می کند:
تکیه بر قدرت نرم، کار فرهنگی و حمایت از رفرمیست ها!
جالب اینکه در هر دوی این موارد هم، دو راهکار فشار اقتصادی و تحریم برای هدایت مردم به مسیر دلخواه غرب به کار گرفته شده است.
تجربه نشان داده تنها راه نجات ازین گرداب، اتحاد و مقاومت و عدم اعتماد به آمریکاست.
دولتمردان باید به این یقین برسند که سازش راه چاره نیست. درست است که مقاومت هزینه داد ولی سازش هم هزینه خواهد داشت و اتفاقا بسیار بیشتر! هزینه ای برابر با موجودیت ما!
اگر باز به سراغ نسخه های قبلی برویم چه بسا سرنوشتی مانند شوروی در انتظار ما باشد و آرزوی دشمنان ایران محقق شود و ایران ایرانستان...

امیدوارم دولت تغییر کند!

محمد دهداری، يكشنبه، ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ب.ظ، ۰ نظر

امیدوارم دولت از امروز به بعد، رویه سابق را تغییر دهد! از رهبر عزیزمان حرف شنوی داشته باشد! به وعده هایی که داده و در رأس آنها وعده نهصد و پنجاه هزار شغل جدید در سال عمل کند! بیش از اهتمامی که به صورت تام و تمام به واردات داشته به تولید و تولیدگران رسیدگی کند! با فساد سازمان یافته درون خودش مقابله کند! با به کارگیری افراد جوان و توانا(حتی نمی گم از مخالفانشان! از جریان سیاسی خودشان) که دستی در جیب بخش خصوصی نداشته باشند مشکلات اساسی مملکت را مرتفع کند! چشم امیدش به توانایی های داخلی باشد نه اینکه برای در قدرت ماندن به قدرتهای خارجی التماس کند! عزت و حکمت را در دیپلماسی نصب العین قرار دهد که اگر بخواهد مانند گذشته عمل کند خطر جنگ تحمیلی دیگر بسیار زیاد است! به جای پایین نگه داشتن تورم بواسطه رکود به فکر چرخش واقعی چرخ اقتصاد و اشتغال زایی باشد! با مخالفین و منتقدین خود اخلاق مدارانه برخورد کند! با سوء استفاده از پول نفت برای پایین نگه داشتن قیمت دلار مردم را فریب ندهد بلکه ارزش پول ملی را با سیاست های صحیح پولی بالا ببرد! به فکر قشر مستضعف و فقرا باشد و کمک به آنها را به ایام ماقبل انتخابات موکول نکند! پول حاصل از هدفمندی یارانه ها را به بخش تولید و یارانه دهک های پایین جامعه هدایت کند نه اینکه در مصارف کذا به صورت غیر قانونی هزینه کند! از هنرمندان و ورزشکاران استفاده ابزاری نکند! و در آخر فکری به حال رسوایی اخیر درخصوص مدرک تحصیلی رئیس جمهور بکند که مایه آبروریزی بین المللی مان شده است!

در نهایت امیدوارم مردم در انتهای این دوره چهارساله از انتخابشان پشیمان نباشند تا جناب روحانی مجبور نشود با حربه توسل به شعار آزادی های غیر متعارف و اعتراض به اعدام منافقین آدمکش و تهمت و توهین به رقبا و بسیج استانداری ها و فرمانداری ها و مدیریت تعرفه ها و هزار تخلف دیگر برای آقای جهانگیری رای جمع کند! امیدوارم دولت حاضر به قدری در راه آبادی ایران موفق باشد که چهار سال بعد جهانگیری یا هر فرد متبوع دیگر دولت بدون رقیب رای آورد!

این دعا کنایه نیست! مشابه همین دعا را چهار سال پیش در حق دولت اول روحانی کردم با این تفاوت که آنموقع واقعا امیدی به استجابت داشتم!

خورشید و چراغ!؟

محمد دهداری، چهارشنبه، ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۴۷ ب.ظ، ۰ نظر

پیدایی حق ننگ دلایل نپسندد
خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش

*بیدل دهلوی

انسان واقعی یا واقعیت انسانی!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ق.ظ، ۰ نظر

امشب دکتر دینانی در برنامه معرفت جمله قصاری فرمود:
تفکر پدیدارشناسی یا فنومنولوژی که از کانت به بعد شکل گرفت منجر به این می شود که به جای اینکه انسان را واقعی کنیم واقعیت را انسانی کنیم!
بعد التحریر:
بنده اضافه می کنم همین امر باعث تشدید شک گرایی در غرب تحت تاثیر معرفت شناسی پدیدارشناسانه کانتی و نیز به محاق رفتن هرچه بیشتر مسیحیت و متافیزیک شد
کانت معتقد بود حقیقت پدیده های (نومن های)عالم خارج به گونه ای غیر از آنچه هستند بر ما نمود می یابند و این نمود رو پدیدار(فنومن ها) نام نهاد
حال چرا؟
چون ایشان معتقد بود و بهتر بگوییم مدعی بود ادراک ما از پدیده های عالم خارج، ابتدا از دو کانال زمان و مکان و سپس از فیلتر دوازده مقوله پیشینی عبور می کنند تا به قوه دراکه ما نشسته و درک گردند
لذا هر یک از این دریچه ها و فیلترها رنگی به درک ما می افزایند و لذا آنچه درک میشه با اونچه واقعا وجود داره تفاوت خواهد داشت و این ناشی از تاثیر دریچه ها و فیلترهای ذهن بشر بر واقعیت محض هست
به همین خاطره که دینانی میگه فنومنولوژی به معنی بشری و انسانی کردن واقعیته!
به معنی نسبی کردن حقیقته!
بنده باز اضافه می کنم این طرز تفکر منجر به نوعی شک گرایی افراطی از یک سو و بی اعتباری هرآنچه غیر زمان مند و مکان مند و مقوله مند هست خواهد شد که شده لذاست که معنویت و به طور عام متافیزیک در پرتو این معرفت شناسی پدیدارشناسانه ارزش خودش رو از دست میده و به مفاهیمی شخصی و غیر عقلانی و صرفا احساسی و در بهترین حالت ایمانی بدل میشه.

دستورالعملی برای چگونه گناه کردن!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ، ۱ نظر

ابتدای امر این توضیح لازم است که نوشته حاضر نوشته یک فرد گناهکار سراپا تقصیر و قصور است. نوشته ای در خصوص گناه از فردی آلوده به انواع گناه! و اینکه در واقع قصدم آموزش چگونه گناه کردن نیست لیکن می خواهم به افرادی که مانند خودم توانایی گناه نکردن ندارند یاد بدهم چگونه کمتر گناه کنند و در همین راستا چه گناهانی را کاملا کنار بگذارند. به نظرم جا دارد که یک رساله جامع راجع به این موضوع نوشته شود. بنده مدتها به آن فکر کرده ام و آنچه می نویسم از سر دقت و تأمل فراوان است. اصل مطلب این است که گناهان و معاصی هرچند آز آن جهت که همگی نافرمانی در محضر خدای تعالی شأنه هستند، با هم تشابه دارند، لیکن از منظری دیگر تفاوت هایی نیز دارند. تفاوت هایی که توجه به آنها شاید سبک گناه کردن ما و به قولی زندگی ما در بعد معصیتی! آنرا(در مقابل بعد طاعتی) دچار تغییر کند. تفاوت مد نظر این نوشته ناشی از سطح و میزان اختیاری است که فرد گناهکار در ارتکاب گناه از آن بهره مند بوده است.

به تعبیر بهتر گناهان از این منظر دو دسته اند:
یک دسته گناهانی هستند که انسان به گونه ای تحت فشار یا اضطرار یا به سبب رفع نیازی مادی به آنها دست می آلاید. البته منظور از اضطرار اینجا آن اضطراری نیست که اصل گناه بودن فعل را مرتفع نماید!

مثلا کسی که به جهت فقر دزدی می کند و البته اگر اراده قوی و عزم جزم داشته باشد می تواند یک کار شرافتمندانه هم دست و پا کند که البته سختی هایی به همراه خواهد داشت. ولی به هر حال دزدی را به جهت رفع نیاز مادی انجام می دهد. یا جوانی که به دلیل عدم برطرف شدن نیاز های غریزی اش و تحت فشار بسیار زیاد شهوت افکار یا اعمال ناصواب ازو سر میزند. یا فردی که در زمان عصبانیت و تحت فشار عصبی گناهی را مرتکب می شود و حال آنکه واقعا اختیار چندانی بر رفتار خود نداشته است. یا کسی که به دلیل نیاز مالی شدید نزول می کند یا رشوه می گیرد یا می دهد و ... .
ولی دسته دیگری از گناهان هم هستند که انگار افراد کاملاً بی دلیل و از روی سرخوشی و بیخیالی و شاید هم عادت انجام می دهند. این دسته گناهان در واقع از روی مرض مورد ارتکاب قرار می گیرند و گناهکارانی که مرتکب آنها می گردند به واقع مریض هستند. چرا که این قبیل معاصی هیچ نیازِ حتی مادی از گناهکار برطرف نمی کنند و فرد گناه کار، در کمال اختیار و فارغ البال و البته با کمال میل در محضر خدایِ متعال و مقابل چشمِ فرشتگانِ الهی، کل جهان خلقت را به سخره گرفته و مرتکب آنها می شوند.

نکته مهم آنجاست که اتفاقا این دسته دوم از نظر کمیت، اکثر گناهان ما را شامل می شوند. مثلا اکثر غیبت کردن ها! مثلا دروغ های بی دلیلِ بعضا از روی عادت! مثلا بددهنی و فحاشی های روزمره که برای بعضی ها تبدیل به نوعی شوخی شده! مثلا حرف لغو و چرند و پرند گفتن های بی جهت! مثلا بدحجابی های هنجارشکنانه! مثلا گوش دادن به موسیقی های حرام! مثلا قضاوت های بی جا و اظهار نظر های سوء و بدون اطلاعات کافی راجع به دیگران(خصوصا در مسایل سیاسی)! ترک عباداتی مثل نماز آنهم در کمال اختیار!
و...
زیاد پیش آمده که راجع به برخی از این گناهان دسته دوم به برخی رفقا تذکر داده ام. معمولا جوابشان این بوده که ای بابا! بی خیال! مملکت را دزدها و اختلاس گران بلعیده اند، تو به این یک گناه ناچیز ما گیر داده ای!؟ یا اینکه حالا ما همه کاراهایمان درست است فقط مانده همین یک گناه را ترک کنیم!؟
بنده هم در پاسخ مکرراً گفته ام:
من در زندگی شخصی خود یک دستورالعمل برای گناه کردن دارم! بله! دستورالعملی برای چگونه گناه کردن! سر دفتر این دستوالعمل نیز یک جمله قصار از خودم نوشته ام و آن اینکه: «گناه هم اگر می کنی، گناهی بکن که بیارزد!»
به عبارت دیگر در ابتدا سعی می کنم گناه نکنم. کلا! لیکن از آنجا که اراده همچو منی حد و وسعی دارد و انسان ممکن الخطاست تمام سعی خود را صرف می کنم تا از این قسم گناهان دسته دوم که به ظاهر کوچک هستند و البته ضرورتی هم ندارند مرتکب نشوم. بد نیست این را هم بگویم که از این منظر است که انسان حکمت برخی احادیث را که مثلا گناه به ظاهر کوچکی مثل غیبت را مانند "زنای با محارم در خانه خدا" عنوان نموده اند درک می کند. چرا که انسان در ارتکاب این قبیل گناهان هیچ گونه جبری و هیچ درجه ای از ضرورت ندارد. و در کمال اختیار و کاملاً از روی بی توجهی و دهن کجی به فرامین الهی، مرتکب این گناهان می گردد و این به نظر حقیر، فراتر از معصیت است و شاید بتوان گفت نوعی توهین به محضر خداوند متعال محسوب شود. نستجیر بالله!

باری! فایده اصلی دستورالعمل مذکور این است که اگر روزی هم مجبور شدیم در حضور اضطراری، گناهی از آن گناهان دسته اول انجام دهیم چوب خطمان پیش خدای غفارالذنوب پر نشود و جایی برای توبه باقی مانده باشد إن شاءالله.

فایده دیگر این شیوه گناه کردن نیز آن است که روحیه انسان با گناه انس نمی گیرد و وقتی هم گناهی از وی سر زد خرابکاری خودش را خواهد فهمید و راحت تر به مسیر توبه بازخواهد گشت!

و فایده سوم نیز اینکه از قِبَلِ فایده اخیرالذکر، گناهان کوچک و بزرگ خود را توجیه نخواهد کرد و منکر معاصی خود نخواهد شد که این نیز از آفات ویژه حیات دینی انسان مسلمان معاصر است. امروزه دیگر کسی زیر بار گناه بودن معاصی خود نیز نمی رود و به طرق مختلف و با توسل به انواع و اقسام توجیهات عوامانه و حتی شبه علمی، گناه بودن آنها را زیر سؤال می برد و منکر می شود. و این مهم است که بدانیم پذیرش خطا اولین گام در بازگشت از آن و عدم ارتکاب مجدد آن است.
نکته آخر اینکه امید فرد گنهکاری مثل بنده حقیر بر آن امر استوار است که اگر آدمیزاد، همین گناهان کوچک بی دلیل را ترک کند، چه بسا اندک اندک خداوند اراده ترک آن گناهان بزرگ و اضطراری را نیز به وی عطا نموده تا آن زمانی که تحت فشار است، آنجا که همه میلغزند نیز مقاومت نماید.
شخصی از مرحوم آیت الله بهجت، رضوان‌الله تعالی علیه پرسید: "شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هرکاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار اوست جلوگیری کند؟"
آن پیر روشن‌ضمیر در پاسخ، جمله‌ای کوتاه بیان کرده‌اند که به واقع راه نجات انسان در آن نهفته است: "در آنچه تحت اختیار اوست، اختیارا خلاف رضای خدا را به‌جا نیاورد، همین راه نجات است." (پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد اول)
بی‌شک این منطقی‌ترین راه برای تقویت ایمان و عملی‌ترین آنهاست. امید است که شخص با به کار بستن این دستورالعمل به مرور بر نفس خویش غلبه کرده و زمام آن را به دست گرفته و همین راه نجات واقعی انسان خواهد بود.

خدا به همه مان توفیق ترک گناه بدهد. إن شاء الله.