سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت امام(ره)» ثبت شده است

خم می نی

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ، ۰ نظر

می فروشی گفت کالایم مِی است
رونق بازار من ساز و نِی است

من خمینی دوست میدارم که او
هم خُم است و هم مِی است و هم نِی است...

* شعر منتسب به مقام معظم رهبریست.

لا مؤثر فی الوجود إلا الله

محمد دهداری، يكشنبه، ۲۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۲ ق.ظ، ۰ نظر

با هر زحمت و ریاضتی شده در قلب خود به قلم عقل نگارش ده که: لا مؤثر فی الوجود إلا الله.

حضرت روح الله(ره)

*صرفاً جهت خالی نبودن عریضه! وگرنه ما کجا و این معانی!

سیاست دینی یا دیانت سیاسی؟!

محمد دهداری، جمعه، ۲۳ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۲۳ ب.ظ، ۱۴ نظر

شهید مدرس

سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما. همه این جمله زیبا و پر معنا را که اول بار توسط شهید مدرس بیان شد و امام خمینی(ره) آنرا احیا و عملی نمود شنیده ایم. اما آیا مفهوم آنرا نیز به درستی درک کرده ایم. یا با سلایق و تمایلات شخصی خود آنرا تفسیر و تاویل نموده ایم. اگر در شعار فوق تامل نماییم متوجه ابهامی خواهیم شد که کمتر به آن توجه شده است و آن اینکه؛ برون داد چنین طرز تفکری چه باید باشد؛ دیانت سیاسی یا سیاست دینی؟! به عبارت دیگر بر اساس جمله فوق این سیاست است که باید نحوه نگرش ما را به دین مشخص کند و یا دیانت است باید راهگشای امور سیاسی ما  باشد و اینکه از این دو مفهوم، یعنی سیاست و دیانت کدام یک اعم است و کدام اخس ؟
ممکن است پرسیده شود که حال چه فرقی می کند؛ دین سیاسی و یا سیاست دینی؟! در پاسخ باید گفت تفاوت این دو، تفاوتی بسیار مبنایی و مهم است و عدم توجه به آن بسیار خطرناک که البته متأسفانه به وفور مورد بی توجهی قرار می گیرد. چه بسیار سیاسیونی که به دلیل عدم شناخت صحیح از اسلام و نداشتن مبانی اعتقادی محکم و استوار، قبل از اینکه خود را در چارچوب شرع مقدس قرار داده و ببینند اسلام از آنها چه نوع جهت گیری سیاسی را می خواهد، بنا به تشخیص عقل خود - که گرفتار انواع و اقسام خطاها و قصورهاست اگر نگوییم هوسها و تقصیرها - خط مشیی سیاسی را بر گزیده اند و سپس تفسیری از دیانت را که به سیاستشان بخورد یافته یا بافته و آنرا به این الصاق نموده اند و چه انحرافی از این خطرناک تر و چه کسی از اینان ظالمتر که "وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا".
به شخصه گاهی که به روش اینگونه افراد انتقادی نموده ام؛ اول چیزی که با آن به محاجه پرداخته اند فریاد وا اماما و وا مدرساشان بوده که مگر نه سیاست ما عین دیانت ماست؟! و الخ. جمله مبارکی که مصداق واقعی "کلمه حق یراد بها الباطل" است. نتیجه این تفسیر غلط چیزی نیست جز بیماری خطرناک التقاط. بیماری صعب العلاجی که اگر درمان نگردد به تقابل با اسلام اصیل ختم خواهد شد. تقابلی که از تعارض نظری با اسلام و انقلاب شروع و به نفاق و نهایتا تعارض عملی با ارزشهای دینی و سیاسی منجر خواهد گردید* و البته همه اینها ریشه در همان ضعف اعتقادی و عدم شناخت از اسلام دارد.
متاسفانه خیل عظیمی از سیاسیون ما به همین ضعف شناخت و همان بیماری التقاط مبتلا هستند. در این میان و با توجه به آنچه در سالهای اخیر تجربه نموده ایم سهم فعالین سیاسی جبهه به اصطلاح اصلاحات بیش از بقیه جریان هاست. چنانکه در سالهای پس از انقلاب به خوبی نشان داده اند ارزش و اهمیتی که برای اجتهادهای شخصی و دگراندیشانه خود در عرصه دیانت و سیاست، قائلند برای هیچ چیز دیگر و حتی برای نصوص دینی نیز قائل نیستند چه رسد به فرامین رهبران دینی و ولی فقیه و ... . کسانی که تا امام(ره) در قید حیات بودند شدیداٌ ولایت فقیهی بودند ولی پس از رحلت امام(ره) و به محض مخالفت مقام معظم رهبری (مد ظله) با امیال و مقاصد سیاسی و اجتهادها و تفاسیر اعوجاجیِ دینی شان، از تبعیت از ولی فقیه سر باز زدند و اینها همه نتیجه دین سیاست زده آقایان بود.
همان دین سیاست زده آقایان بود که موجب شد تا بعد از رحلت امام(ره) حتی بعضا اینگونه استدلال کنند که ما ولایت مطلقه فقیه را هنوز قبول داریم ولی آن را ردایی می دانیم که فقط به قامت امام(ره)  برازنده است!! در حالی که اگر تبعیتشان از امام(ره) نیز حقیقی می بود می بایست پس از ایشان هم همچنان پیرو دستورات حضرتش باقی می ماندند که نماندند چنانکه حتی در زمان حیات امام (ره) هم کارنامه قابل قبولی در ولایت پذیری از خود بر جای ننهاده اند.
همان دین سیاست زده آقایان بود که باعث شد در زمان حیات امام(ره) و برخلاف نظر ایشان مملکت را به چپ و راست تقسیم کنند و در سازمان مجاهدین انقلاب سر ناسازگاری با نماینده امام(ره) گذارند و نخست وزیر خودشان را به دولت آیت الله خامنه ای تحمیل نمایند و مخالفان خود را پیرو اسلام آمریکایی بنامند و بر اساس تفکرات التقاطی خود سوسیالیزم و اسلام را در هم آمیزند و محصول آنرا در تمام دوران مسئولیتشان با کوپن به خورد ملت دهند و با تند روی مردم را به نظام و اسلام بدبین کنند و نهایتا جام زهر را به امام(ره) بنوشانند.  
همان دین سیاست زده آقایان بود که سبب شد تا اندک اندک، بیشتر و بیشتر از نسخه اصیل اسلام فاصله بگیرند تا جایی که برای تفسیرپردازی از اسلام جهت توجیه انحراف های سیاسی خود آشکارا دست به تحریف بزنند و در این میان حتی دست به دامان نظریه های تاریخ مصرف گذشته غربی شوند و حتی تر مقابل نصوص آیات قرآن و روایات معصومین (ع) اجتهاد نمایند و همه اینها را به نام نو اندیشی دینی انجام دهند و مخالفان خود را نیز عطف به ماسبق، به باد توهین و تمسخر گرفته و متهم به خشکه مقدسی و تحجر و ارتجاع نمایند.
و همان دین سیاست زده بود که این تعارضات نظری را اندک اندک به نفاقی در دل این آقایان بدل نمود. به نحوی که سالها با این تفکرات زندگی می کردند ولی ظاهر خود را اسلامی جلوه می دادند و سالها بر علیه انقلاب فعالیت می نمودند ولی ظاهر خود را انقلابی نشان می  دادند و سالها با بیگانگان دوستی داشتند ولی ظاهر خود را بیگانه ستیز می نمایاندند. تا اینکه زمینه برای تعارض عملی و عصیان و سرکشی آنها فراهم گشت.
و باز همان دین سیاست زده بود که دیگر اثری از دین در آنها باقی نگذاشت به گونه ای که بسیاری شان رسما خود را سکولار و لیبرال معرفی کردند و آن شعار کذایی سیاست ما عین دیانت ماست را دیگر حتی برای ظاهر سازی نیز به کار نبردند و آشکارا مقابل اسلام و انقلاب صف آرایی نمودند.
مسلما اگر کسی اسلام را به درستی بشناسد، در این مسئله مهم و اساسی شک نخواهد کرد که دین و دیانت به واسطه اتصال به منبع لایزال و زلال معرفتی یعنی وحی نسبت به سیاستِ منتجِ از عقلانیت اومانیستی و تفکر سکولاریستی، جهت طرح ریزی دستورالعمل زندگی فردی و اجتماعی انسان اولاست و اینکه  باید افسار سیاست را نیز مانند دیگر وجوه زندگی فردی و اجتماعی انسان و بیش از تمام آن وجوه به دست دین داد. چه آنکه منظور نظر مرحوم مدرس نیز از جمله محل بحث دقیقا همین بوده و وی نیز بر اساس اعتقاد به پاسخگو بودن اسلام برای همه مسائل بشری، سیاست را عین دیانت دانسته است. متاسفانه این حقیقت تا این اندازه واضح به دلیل زنگاری که بر تفکر و عقلانیت برخی سیاسیون ما نشسته جای خود را به سرابی از اجتهادهای غیر علمی و برخاسته از نفسانیات داده است.
اینگونه است که انحراف در آن مبانی فکری و اعتقادی مهم و انتخاب سیاست دینی بجای دیانت سیاسی به چنین نتایج وخیم و دهشتناکی منجر می گردد و همه اینها از نشناختن اسلام سرچشمه می گیرد، از جهلی مرکب نسبت به اسلام و مبانی اسلامی و جهل مرکب هم که می دانید؛ مرضی است صعب العلاج اگر لاعلاج نباشد!

پی نوشت:
* با اندکی الهام از مصاحبه ای با دکتر جواد لاریجانی که مصاحبه کننده رو فراموش کرده ام.

مرگ بر سازشکار

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۶:۳۰ ب.ظ، ۱ نظر

سردار رشید اسلام حاج ابراهیم همت

بسم الله
قبل نوشت:
ایامی را پیش رو داریم که یادآور رادمردانیست که با خون خود درخت اسلام را آبیاری نمودند. بمناسبت این ایام و سالروز عملیات بیت المقدس و بمنظور یادآوری برهه ای از تاریخ این مرز و بوم و جفاهایی که شیطان بزرگ بر ایران اسلامی روا داشت و دشمنی هایی که ابدا به دوستی تبدیل نخواهد شد و نیز یادآوری رفتار منافقانه بعضی افراد و گرو ه ها و ... و هم تذکر به کسانی که کور کورانه در سراشیبی وابستگی های سیاسی و حزبی پشت سر بعضی افراد خودفروخته ی سازشگر ِ خائن براه افتاده و حتی عقلشان را به دست احساسات فلسفی تحقیر شده در برابر غرب سپرده اند؛ در این یادداشت یکی از سخنرانی های شهید بزرگوار حاج محمد ابراهیم همت را وبلاگی می کنم و اینکه آنهمه مقصود و منظور چگونه در این سخنرانی جمع شده را اگر بخوانید،  خواهید فهمید.
نوشتار:
سخنرانی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله ص برای بسیجیان دریادل قبل از شروع عملیات پیروزمندانه والفجر:

صحبت را با نام خدا آغاز می کنیم؛ با درود بر خمینی عزیز، این زاهد پرهیزگار و متقی رنج کشیده سالیان دراز، ولی فقیه و آقا و سرور؛ و با سلام بر همه شهدای گلگون کفن تاریخ اسلام... .
قبل از صحبت از مانور، بهتر است به رویدادهایی که درمملکت پیش آمد و نظامی که درگذشته داشتیم اشاره کنیم. آمریکا در منطقه خاورمیانه از ایران و مصر و اسرائیل مثلثی تشکیل داده بود... . سقوط رژیم شاه بواسطه آن حرکت عظیم و آن شتاب سریع و پویای انقلاب اسلامی، چنان آمریکای جنایتکار را به وحشت انداخت که قدرت تفکر و خلاقیت و طراحی منسجم و منظم را از او گرفت. این یکی از خصلتهای ویژه و بزرگ انقلاب است. آمریکا که نمی توانست این جریان را با این عظمت تحمل کند، به انواع دسیسه ها دست زد. دسیسه اول به سازش کشیدن انقلاب بود و آمریکا در یک مجموعه کلی، رسیدن به دو هدف را دنبال می کرد. که یکی کند کردن حرکت انقلاب اسلامی و دیگری به سقوط کشاندن انقلاب اسلامی بود.
در روند اول کند کردن انقلاب ، با شیوه های سازش و نهایتا با تحمیل جنگ خواست به مقصود برسد. آمریکا شیوه ها را یکی یکی تجربه می کرد. و در این تجربیات مداوم، از حرکتهای سیاسی و اقتصادی و نظامی هم بی بهره نبود. ابرقدرت جنایت کار توسط مارهایی که از قبل پرورش داده بود(اقدام به اینکار کرد)، و در تمام انقلابهای دنیا به محض اینکه در یک کشور مستضعفی انقلابی رخ داده و حرکتی شده با عناصر از پیش تربیت شده، حتی چریک تربیت شده آمریکایی دست بکار شده تا باعث توقف حرکت و سقوط انقلاب شود.
از آنجا که انقلاب اسلامی با عظمت تر پویا تر و با محتواتر و بدون وابستگی مطرح شده است، آمریکا مجبور شد که دستش را رو کندو می خواست نظیر حرکتی که درزمان مصدق شد، در زمان استقرار نظام جمهوری اسلامی هم بشود؛ یعنی یک روند به سازش کشیدن با استفاده از گروهک هایی چون نهضت آزادی یا جبهه ملی به همراه توطئه های عناصر آمریکایی مورد نظر بود و ما آن زمان را فراموش نمی کنیم.
ای بسیجیان عزیز بخاطر دارید که قطب زاده مزدور، این مطلب را عنوان می کرد که « ما به فانتونم نیاز نداریم و فانتوم ها را بفروشید.» داریوش فروهر با یک حرکت کوچک نظامی موجب زمینه سازی پاگیر شدن نیروهای نظامی در کردستان گردید. او به کردستان رفت و بجای مذاکره با ملت مستضعف کردستان، با عناصر ساواک و وابسته به آمریکا و عناصری که از قبل با رژیم در ارتباط بودند، ارتباط برقرار کرد و لذا عناصری چون دموکرات و کومله و رزگاری درکردستان شروع به فعالیت و نسخه پیچی کردند و برای براه انداختن یک جنگ کوهستانی در غرب و کردستان و مشغول نمودن قسمت مهمی از توان نظامی مملکت آماده شدند. حرکتی که در کردستان شد نمونه دیگری ازنتیجه عملکرد دولت موقت بود و در کنار مسئله وضعیت قوای نظامی و حمایت از صلح اقدام به اجرای بازی های سیاسی در قبال این امت رزمنده به منظور دور کردن امت از صحنه و به نتیجه رساندن جریان سازش و دریافت یک لقب آمریکایی نمود که به حول قوه الهی و با تلاش ملت و با بیداری و هشیاری امام و با حرکتی که دانشجویان خط امام کردند این توطئه شکست خورد.
حرکت بعدی آمریکا به انحراف کشیدن انقلاب بود و این از کسی ساخته نبود مگر بنی صدر. شاید برادران بخاطر داشته باشند درزمانی که بنی صدر روی کار آمد مردم _ همان زمان که دوره بازرگان بود_ بنی صدر را مردی لایق می دانستند که می تواند کار کند. بنی صدر انتخاب شد ولی حرکت بنی صدر و راهی که او می پیمود و در کنا آن حرکت منافقین، که مدارکش موجود است، نشان داد که چنین نیست. طبق مدارک، از بیست و چهار ساعت بعد از ریاست جمهوری بنی صدر، منافقین مستقیما با او ارتباط برقرار کردند و نامه نوشتند که«ما جانب تو را داریم، با ما تماس بگیر و از ما نظر بخواه.» این نشاندهنده این است که بنی صدر آلت دوم حرکت آمریکاست بر علیه انقلاب اسلامی و تلاش او برای به انزوا کشیدن انقلاب و به سقوط کشیدن آن.
این حرکت را آمریکا زمانی تجربه می کرد که در کنارش تحریم اقتصادی نیز به اقتصاد مملکت ضربه می زد و عدم تبادل بازرگانی توسط کشورهای خارجی، ما را در مضیقه قرار داده بود.
زمانی که دولت بنی صدر روی کار آمد و لانه جاسوس هم در پایان عمر دولت موقت بازرگان تسخیر شده و دست آمریکا رو شده و گروگانها تحویل داده نمی شوند، از شش ماه قبل از این جریانات عراق بطور کامل آماده بود که به ایران حمله کند... .
... آمادگی قبلی به عراق داده می شود. هیچ کشوری به اندازه آمریکا خبر از سیستم نظامی کشور ما نداشت... . آمریکا، در رژیم شاه در بطن تشکیلات ارتش بود. چنان که اگر زمانی به دولت ایران، یعنی دولت شاه، دستور داده می شد، عراق و کلا دولت بعث عراق تهدید شود و از مرزهای غرب کشور ... ارتش وارد(عراق) شود و بغداد را تصرف کند(اینکار شدنی بود). وقتی که آمریکا بطور کامل از تمام این موارد خبر دارد، این صحنه ها را به عراق تذکر دادند؛ تمام اینها (به عراق) گفته شده بود و این بنا به گفته خود اسرای عراقیست. آنها که در قبل از حمله گوش کرده بودند به تهدید های سیاسی دولت عراق متوجه هستند که عراق آمادگی حمله داشت و غیر از عراق هیچ کشوری این آمادگی را نداشت و آمریکا منتظر فرصت بود. برنامه آمریکا این بود که اگر بنی صدر خائن نتوانست نظام جمهوری اسلامی را به انحطاط بکشاند و سبب سقوطش بشود و اگر آن حرکتهای منافقین در دانشگاه تهران و سخنرانی ها و حرکت های نظامی و آن خیانتهایی که آن در شروع جنگ٬ موجب تأمین نظر آمریکا نشد، جنگ را آغاز کند؛ چرا آمریکا جنگ را آغاز کند؟ بعلت اینکه نظام یک مملکت و سیستم یک مملکت، کمر آن مملکت است و اگر این سیستم و نظام شکسته شود، در حقیقت کمر آن شکسته می شود. و شما برادران عزیز هوشیار باشید ... .
لذا آمریکا این خط را به صدام داد که عراق از غرب تا جنوب 1300 کیلومتر مرز با دشمن که اسمش را گذاشته دشمن فارس، دارد. آمریکا این فکر را به صدام داده بود که ای صدام، تو در مملکتت در شروع جنگ دوازده لشکر داری؛ پنج لشکرت زرهیست، پنج لشکرت پیاده هست و دو لشکر مکانیزه هست و دست نخودره و لشکرهای کامل و از پشتیبانی ناسیونالیستی کشورهای عربی خاورمیانه بهرمندی و پشتیبانی ابرقدرت آمریکا را خواهی داشت. در جنوب، ایران یک لشکر بیشتر ندارد که آن هم بنام لشکر 92 زرهی است. حمله کنید و این لشکر را از هم بپاشید و در عرض 48 ساعت جنوب را از ایران جدا و خود مختار کنید. این حرکت در غرب نیز همینطور پیشبینی شده بود ... . ای عزیزان در شروع حرکت عراق پیش بینی شده بود که در همدان رادار حساسیست و می تواند تمام نیروهای عراقی را که وارد ایران میشوند شناسایی کند. لذا این پیش بینی شده بود که قبل از حرکت، یک کودتا در نوژه بشود که شد و رادار از کار بیفتد و حتی این پیش بینی شده بود که برای تسریع سقوط انقلاب در حرکت نوژه جماران هم هدف قرار گیرد، یعنی همزمان با حرکت نوژه همدان در حین آمادگی دولت و ارتش صدام در نوژه کودتایی شود و هواپیما بلند شود و جماران را بمباران کند و دولت ساقط شود و امام از بین برود و بدنبال این حرکت ارتش عراق وارد ایران شود و گروگانها نجات پیدا کنند و انقلاب ایران ساقط گردد... .
حرکت بعدی، (درباره) همین لشکر 92 زرهی در جنوب بود_که با توجه به خیانتهای دولت موقت، در آینده باید تحلیل شود و درمورد آن کتابها نوشته و در تاریخ انقلاب آورده شود_ و آن این بود که در نظام ارتشی_آن برادران عزیز که خدمت کرده اند خبر دارند_ راننده تانک اگر از اهالی قزوین است ممکن است در لشکر 92 زرهی اهواز خدمت کند. حال اگر این شخص را به شهرستان خودش بفرستند مجبور است از لشکر زرهی برود و در لشکر پیاده خدمت کند. یعنی شخص اگر خدمه تانک هست، باید برود در شهر خودش، در قسمت پرسنلی کار کند و این را آمریکا دقیقا همانطور که در ارتش و سیستم خودش اعمال کرده در ارتش زمان شاه نیز پیاده کرده بود. بعد از انقلاب، دولت موقت این را آزاد کرد و این یک خیانت آشکار بود به انقلاب و شهید سپهبد قرنی به این وضع خیلی اعتراض داشت و آن عزیزانی که از دست رفتند و آن افسران مؤمنی که از اول جنگ بودندو بعد شهید شدند، همه اعتراض داشتند به این مطلب که رها کردن نیرویی که در یک واحد تخصص داشت و سالیان دراز از بودجه مملکت هزینه شده تا آنها نهارت پیدا کنند، اگر اینها را برداریم و بفرستیم شهرستان خودشان، میروند در یک واحد دیگر که در آن تخصص ندارند و این کار بیهوده ای است. بسیاری از واحدهای ارتش که پس از انقلاب به هم ریخته بود و تازه می خواستیم آنها را متشکل کنیم به این صورت به هم ریختند... . اینکار در رابطه با لشکر 92 شدت بیشتری گرفت. یعنی قبل از حمله، یک تیپ از این لشکر در «عین خوش» و تیپ دیگرش در «فکه» بود. روی این لشکر حساب شده بود که در کودتا از آن استفاده شود و چنین شد و شکست طرح کودتا باعث شد که 50 در صد کادر این لشکر اخراج شوند و این لشکر کارایی نظامی خودرا از دست بدهد.
تمام زمینه ها برای یک حمله گسترده آماده شده بود و حمله های هوایی پیشبینی شده بود. مانند حمله اسرائیل به اعراب در جنگهایی که داشت، عراق می خواست در عرض 48 ساعت نظام ایران را بر بزند و باعث سقوط ایران شود و چه شد که دشمن نتوانست که اینکار را بکند؟ با توجه به اینکه دو لشکر را به غرب اعزام نمود و با بیش از هشت لشکر به طرف جنوب حرکت کرد. چه عاملی باعث شد که دشمن در کرخه ماند؟ چه عاملی باعث شد که دشمن در 20 کیلومتر اهواز ماند؟ پس از توطئه بنی صدر که نگذاشت برادران ما کالاهای ما را از گمرک خرمشهر عبور دهند و بیست و یک میلیارد دلار کالا در آنجا توسط عراق به غارت رفت و نگذاشت قطعات فانتوم از پادگان تحویل شود و بسیاری از قطعات فانتوم در آنجا به غارت رفت، بعد از این تفاسیر، چرا عراق در 20 کیلومتری اهواز ماند؟ چرا عراق نتوانست کاری از پیش ببرد؟ چرا عراق بی فکری کرد و از قسمت امام زاده عباس با یک گردان حرکت نکرد تا در پل دختر جبهه جنوب را ببندد و جنوب را جدا کند؟ و ... و بسیاری از این چراها.
عراق در قسمت جنوب در دو محور، حرکت خودش را برای داخل شدن آغاز کرد... در قسمت خرمشهر جناح اصلی دشمن دو قسمت می شد؛ یکی از قسمت شلمچه بود به سمت خرمشهر و دیگری از اهواز و عبور از کوشک و طلائیه و جغیر و آمدن به سمت اهواز. این محورهایی بود که عراق از روزهای اول حمله مورد استفاده قرار داد. در مقابل آنها هم نیرویی نبود. یک افسر نیروی هوایی عراق گزارش می کند که:« من با جیپ از کنار کرخه عبور می کردم و رفتم به سمت اندیمشک و به جایی رسیدم که با چشم خود پادگان نیروی هوایی را دیدم و برگشتم.» می گوید:« من پادگان نیروی هوایی را دیدم.» در این پادگان نیروی هوایی چه تجهیزاتی بود و چقدر نیرو بود.؟ هیچ. در اندیمشک که بود؟ هیچ کس. این افسر عراقی برای رده های بالای خود گزارش می نویسد و  چنین تحلیل می کند که: «بنظر می رسد دشمن کمین گذاشته باشد و این یک نقشه باشد. یعنی بنظر می رسد که دشمن می خواهد نیروهای عراقی به سمت شرق کرخه بروند و از پشت راهشان را ببندد.» لذا نیرهای عراقی در غرب کرخه باقی می مانند و این وضعیت سبب فتح المبین می شود. آنان اگر به سمت شرق کرخه می آمدند، ما یک عملیات جداگانه را باید انجام می دادیم.
در سمت اهواز نیز نیروهای عراق براحتی از سمت جغیر عبور می کنند و می آیند به سمت اهواز و پادگان حمید را هم به راحتی می گیرند، ولی در 15 یا 20 کیلومتری اهواز می مانند. یعنی جرأت قدم گذاشتن به داخل شهر را ندارند.
در سمت آبادان هم، آن شهر را محاصره می کنند؛ آن هم نه با یک یا دو لشر بلکه با هشت لشکر این کار را انجام می دهند. در برابرشان هم هیچ چیز نیست. در طرف ما هر کس دوستانش را بر می داشت و یک تعداد اسلحه می گرفت و به جبهه می رفت و هیچ انسجامی نداشتیم. نه ارتش آمادگی داشت و نه سپاه و نه مردم. چرا عراق در اطراف آبادان ماند؟
« و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً، فاغشیناهم و فهم لایبصرون.» اعجاز الهی در این حرکت دیده می شود. چرا عراق ماند و چراعراق کار را تمام نکرد؟ شما به این نتیجه خواهید رسید که خداوند بر این مظلومیت شیعه که در طول تاریخ اسلام محرومیت کشیده دلش خواهد سوخت و سوخت. به این نتیجه خواهید رسید که خداوند دلش بر آن خونهای پاکی که ریخته شده سوخت و جلوی دشمن را سد کرد.  وحال آینده سازان باید بنشینند در تاریخ بنویسند. عراق دربرار خود سدی دید و ماند. آنهم با وجود توطئه های بنی صدر برای جلوگیری از بسیج شدن مردم، که ما مرتب بحث می کردیم که اینها در چه واحدی باشند و او نمی گذاشت بسیج شکل بگیرد و سپاه را هم اصلا قبول نداشت. توظئه های بنی صدر در جنوب و غرب یکی پس از دیگری شروع شد. نمی گذاشت بجنگیم و در تمامی صحبتهایش که در یک جلسه بخاطر دارم، تز او فقط این بود که:« ما زمین می دهیم و زمان می گیریم» یعنی تز کهنه شده نظامی در جنگهای جهانی که ما زمین را بدست دشمن می دهیم، خرمشهر را می دهیم و بعد منتظر میشویم تا هر وقت آمادگی پیدا کردیم، آنرا پس می گیریم و دیگر مهم نیست دشمن با خرمشهر چه می کند و ببینیند که چه آبرویی از اینها رفت... .
بمحض اینکه بنی صدر کنار رفت آن خط نجنگیدن و سازشکاری شکست. یعنی آن خطی که او اعمال می کرد و منافقین در جامعه ترویج می کردند، یعنی خط آمریکا شکست. آمریکا که شکست خورد چاره ای نداشت جز اینکه جنگ را ادامه دهد و گسترش دهد. یعنی اوج حرکت نظامی بر علیه انقلاب بیشتر شود. چرا که آمریکا از حرکت های سیاسی و اقتصادی سودی نبرد، تنها حرکتی که می توانست برای سقوط انقلاب به آمریکا امید دهد یک حرکت گسترده نظامی بود... .
... آمریکا درحرکتی که با عنوان جنگ شروع کرد _و این سومین حرکت آمریکا برای سقوط انقلاب بود_ تمام کشورهای عربی خاورمیانه و خلیج فارس و نیز کشورهای دیگر نظیر انگلیس و فرانسه را وادار به کمک به عراق برای تداوم جنگ نمود... . برادران رزمنده، برای ادامه جنگ معلوم بود و از قبل هم ثابت شده بود که عراق به تنهایی قادر به حمله به ما و تداوم جنگ نبود ما را در یک وضعیت بد اقتصادی قرار داده بودند تا آمریکا قادر به حمله باشد در آن زمان ذخایر ارزی ما کمتر از دو میلیارد دلار بود و ما در بدترین وضع اقتصادی بودیم و از نظر نظامی هم همانگونه بود که خدمت شما گفتیم و از نظر سیاسی هم بواسطه تبلیغات صهیونیستی و آمریکایی و کمونیستی در دنیا کنار زده شده بودیم و وجهه ای نداشتیم. در بین ملتها بر ضد انقلاب اسلامی و ایران تبلیغ شده بود. لذا همه چیز آماده بود تا عراق بتواند یک جنگ را بشدت ادامه دهد ولی به حول و قوه الهی از آنجا که دست خدا در کار است و بخاطر اخلاص و اعتقاد به آخرت و دنیای غیب و غیبت و اینکه تمامی جریانات این جهان و هستی در ید قدرت خداست٬خدا قادرست پیروزی و شکست دهد، رستگاری دهد یا ذلت دهد و ید الله فوق ایدیهم، همه این توطئه ها یکی پس از دیگری شکست خورد.
پس از سقوط بنی صدر، ارتش و سپاه هماهنگ شدند و حملات یکی پس از دیگری مثل ثامن الائمه و طریق القدس انجام شدند و فتح المبین با آن شکل روحانی و معنوی و آن ابهت و بزرگی که داشت و اصلا نامش را عملیات نظامی نمی توان گذاشت، دشمن را گیج و مبهوت کرد و تلفات زیادی به آن وارد آورد و دزفول و شوش ازاد شدند. در عملیات بیت المقدس و فتح المبین در مجموع نه هزار کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی ایران آزاد شد. یک چیزی که عجیب و تاریخیست و شاید در دنیا سابقه نداشته این است که کمتر از صد روز فاصله بین این دو عملیات بود.
آزادی خونین شهر که ابدا توسط ما تبلیغ نشد٬ اینقدر اهمیت و اثر این عملیات شدید بود که در دنیا تکانش را دیدیدم. اثر این عملیات در سوریه و لبنان طوری بود که مانند آن را ما در تهران و اصفهان ندیدم و این بخاطر عظمت عملیات بود. مسشاران روسی و آمریکایی در خونین شهر طرح دفاعی خونین شهر را برای بیست سال ریخته بودند. خاکریر از کارون تا جاده اهواز و از جاده اهواز تا شلمچه، یک خاکریز ممتد شرقی غربی و کانال ها و میادین متعدد مین سبب این شده بود که دشمن تصور از دست دادن خرمشهر را هم نداشته باشد. خود خونین شهر غیر از گردانهای تانک با هفده گردان محافظت می شد. دشمن اصلا تصور سقوط را هم نداشت و بجاست که خدمت شما بسیجیان پاک پاک پاک این نکته گفته شود که مغزها خسته شده بود و در مرحله سوم بیت المقدس، همانطور که در صحبتهای قبلی خدمت شما گفته شد، نمی دانستیم چه تصمیمی بگیریم. آیا باید داخل خونین شهر شد یا نه؟ کیفیت ها پایین آمده بود. تلفات داده بودیم؛ آیا اگر ما داخل خونین شهر برویم موفق می شویم؟ دیگر قدرت تصمیم گیری نبود، تا اینکه برادران خدمت امام رسیدند و به امام عرض کردند که خونین شهر این سختی ها را دارد و ما هرچه پیش بینی می کنیم باز نیرو کم داریم. وضع اینگونه است و نمی توانیم حمله کنیم. نمی توانیم تصمیم بگیریم. شما نظر دهید گه چه کنیم، حمله کنیم یا نکنیم؟ تمام این صحبتها را کردند و امام در جواب برادران گفته بود که تا توکلتان چقدر باشد. برادران دیگر ننشسته بودند و بطرف جنوب حرکت کرده بودند همه لشکریان خسته بودند و وقتی گفته امام را برای آنها باز گفته بودند، همه بگریه افتادند و گفتند حال که امام فرموده اند بخدا توکل می کنیم و امام راست می گویند که ما توکل به خدا نداریم و به این علت سست هستیم.
تصمیم گرفته شد که با آن نیروی کم و با آن حرکت معجزه اسا عملیات بیت المقدس انجام شود و دیدید که چقدر اسیر، هزار هزار اسیر. ولی باز ما متوجه نبودیم که چه شد. همانطور که گفتم در خارج از ایران این عملیات اینقدر تکان داده بود که وقتی با حافظ اسد صحبت می کردیم سخت تحت تاثیر قرار گرفته بود. سیستم نظامی سوریه و لبنان، شیعیان لبنان، فلسطینی هایی که مؤمن به انقلاب و معتقد به انقلاب بودند و نه در خط یاسر عرفات، همه اصلا بهت زده شده بودند که ایران چه قدرتی دارد.
این حرکت اینقدر اعجاز انگیز بود و آنقدر ابهت در آن بود که آنچنان آمریکا را به وحشت انداخت که از ترس رشد انقلاب و صدور انقلاب بود که اسرائیل به لبنان حمله کرد. تا به این ترتیب قدرت آمریکا برای کشورهای عربی به نمایش گذاشته شودو به آنها فهمانده شود که آمریکا قدرت دارد و نظرها از جنگ ایران به جنگ اعراب و اسرائیل منحرف شود و همچنین صدام هم این وسط نجات پیدا کند...
... در زمانی که تانکهای دشمن بی مهابا و وحشیانه به خاک ما تاختند، به ناموس ما تاختند و در خونین شهر و سوسنگرد و قصر شیرین، آن جنایات را آفریدند و با آن حرکتی که کردند و آن بی بند و باری ها و آن غارتها و تجوزات به زن و بچه مردم، و به اسارت گرفتن آنها، و از بین بردن حیثیت ما، عراق بر اسب خواسته هایش سورا بود. ای رزمندگان دلاور اسلام، توسط همین بسیجیان حزب الله، صدام به زیر کشیده شد... .

پی نوشت:
این سخنرانی را من مدتی قبل خواندم و از بصیرت بالای این سردار رشید اسلام بسیار بهت زده شدم و طی اتفاقاتی که اخیرا در عرصه سیاست کشور افتاد چندین بار به یاد مطالب مورد اشاره شهید همت در این سخنرانی افتادم و نیت کردم بخشهایی از این سخنرانی را روی وب بیاورم ولی فرصت نشد تا امروز که خلاصه سخنرانی مزبور را تهیه و در وبلاگ قرار دادم.
امیدوارم اونایی که بدردشون می خوره بخونند.