محمد دهداری،
سه شنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۸۷، ۰۹:۲۹ ق.ظ،
۳۱ نظر
در چند یادداشت گذشته؛ پدران معنوی عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم فرزند پلورالیزم دینی، قبض و بسط تئوریک شریعت فرزند هرمنوتیک رمانتیک، بسط تجربه نبوی فرزند تجربه دینی، سروش، حقانیت ادیان و مسئله نجات سعی نمودیم تا آراء و نظرات عبدالکریم سروش را به شکلی استدلالی و برهانی نقد و بررسی نماییم.
البته در خصوص نظرات عبدالکریم سروش تا کنون نقدهای بسیاری نوشته شده و حتی درباره شخصیت خود سروش نیز تحلیل های فراوانی صورت گرفته است. لیکن آنچه چندان مورد توجه قرار نگرفته این سؤال مهم است که چرا نظرات چنین فردی با چنان اعتقاداتی بعضاً با اقبال مخاطبین مواجه شده است؟! به واقع چه دلایلی موجب روی آوری برخی افراد قلیل یا کثیر به نظرات سروش و دست نکشیدن آنها از این قبیل اعتقادات، حتی پس از آشکار شدن تقابل صریحشان با اسلام اصیل شده است؟ البته پر واضح است، منظور نظر ما افراد معلوم حالی نیستند که برای طرفداری و یا پا فشاری بر نظرات سروش أغراض و أمراض خاص خود را دارند. کسانی که به خودی خود و بدون دخالت کاتالیزوری مانند تفکرات منحرف این نویسنده و سخنان آن دیگری، سر عناد و دشمنی با تعالیم اسلام ناب محمدی دارند. بلکه محل بحث ما کسانی هستند که این هواداری ها و تعصب های غیر منطقی از ایشان جای سؤال و تأمل دارد.
در پاسخ به این سؤال می توان به عوامل متعددی اشاره نمود. ما در این مجال به هفت علت اساسی این موضوع اشاره خواهیم نمود.
اول؛ طرح پلکانی تفکرات و نظریات
سروش همه نظرات خود را از همان ابتدا و به صورت بی پرده و صریح بیان ننموده است. نظرات وی از زمانی که به عنوان یک روشنفکر در جامعه ما مطرح شده تا کنون، مدام در حال بیشتر صریح شدن و البته بیشتر فاصله گرفتن از تعالیم اسلام بوده است. بطوری که اگر بخواهیم منحنی انحراف تفکرات سروش رارسم نماییم، یک قوس صعودی با شیبی ملایم به دست خواهد آمد. البته این بدان معنی نیست که سروش ابتدا جور دیگری فکر می کرده و اندک اندک استحاله شده تا بدینجا رسیده، بلکه ایشان از همان اول همین بوده که اکنون هست و بعدها بیشتر هم مشخص خواهد شد. ولی از آنجا که حرفهای امروز وی دیروز خریدار نداشته و حرفهای دیروز وی امروز، تمام سعی خود را بکار برده تا مخاطبان را اندک اندک با خود همراه سازد. این موضوع با دقت در شجره نامه نظریات فعلی وی و هم خانوادگی آنها با نظریات قبلیش و البته شواهد و قرائن فراوان دیگر به راحتی قابل اثبات است. به عبارت دیگر حرفهای تازه ای که وی به مرور زمان به نظریات قبلی خود افزوده، همه ریشه در همان اعتقاداتی دارند که سروش از ابتدا به آنها مبتلا بوده است. ولی قبلا از بیان صریح آنها اباء داشته و این بیش از آنکه نتیجه ترس وی از عوارض ابراز عقایدش بوده باشد ناشی از این واقعیت بوده است که اگر وی از همان اول عقاید اصلی خود را مطرح می ساخت به کلی توسط مخاطبان خود طرد می گشت. برای اثبات این مدعا علاوه بر دقت در تبار شناسی نظریات وی شاید دلیلی بهتر از ادعاهای خود سروش در این رابطه وجود نداشته باشد. چرا که سروش خود استحاله شدن خود و نیز تغییر و تحول بنیادین در نظریاتش را قبول ندارد. این ادعا را بگذارید در کنار تناقضات فاحش و غیر قابل اغماضی که در نوشته های وی مشهود است. تناقضاتی که منطقا یا ناشی از تغییر و تحولی مبنایی در تفکرات متفلسفانه و متکلمانه وی است - که سروش آن را در مورد خود، رد کرده است - و یا ناشی از همان تاکتیک غیر اخلاقی کذایی که نقل آن گذشت و برای فریب دادن مخاطب!(مثلا وی در یک کتاب تعریفی از یک مفهوم اساسی مانند معرفت دینی یا وحی و ... ارائه داده و در کتابی دیگر تعریفی متناقض با آن)
به هر روی ، چه تغییر و چه تاکتیک، سروش به مرور زمان حرف های جدیدی از پی حرف های قبلیش آورده و همین امر موجب شده تا اعتقادات مخاطبانش هم، پا به پای نظریات وی، تغییر یابد(چنانکه مثلا درباب وحی از تجربه دینی بودن آن شروع و به الهام بودن و خطا پذیر بودن و عدم عصمت نبی اکرم(ص) ختم نموده است).
دوم؛ مبهم گویی و سوء استفاده از ادبیات
سروش همواره نظرات خود را مبهم و در لفافه مطرح نموده است. وی این کار را با استفاده از ابزارهای گوناگون مانند شعر، نثر مسجع و ادبیات عارفانه و صوفیانه انجام داده است. متاسفانه این واقعیت تلخ که در زمانه ما تفکر، هنر و ادبیات به گونه ای نابجا و نه به تناسب و به شایستگی، در قلمرو هم دخالت می کنند و طریق حقیقت را غبار آلود، در اینجا هم مصداق دارد. سروش در مباحثی که جای تعقل صرف، صریح و بی پیرایه است، از شعر و نثر مسجع و ادبیات عرفانی، نه به عنوان شاهد مثال و ابزاری برای بیان بهتر منظور خود، بلکه به مثابه چوبی برای گل آلود کردن آب زلال قوه فاهمه مخاطبان و سوء استفاده از احساسات در مقابل عقلانیتشان بهره می جوید. ناشایستتر آنکه وی در مقابل نقدهای منطقی و علمی که بعضا به نظریاتش می شود هم معمولا به همین راه ها متوسل شده و منتقدان را به مبهم گویی مفرط آثارش حواله داده و اینگونه توجیه می کند که شما منظور من را نفهمیده اید و یا اینکه فلان کس که نظر ما را نقد کرده، مطلب را متوجه نشده است و الخ.
نتیجه این روش غیر علمی سروش این است که پی بردن ابتدا به ساکن به غرض اصلی مباحث او و آنچه وی نشانه گرفته، کاری بس سخت و دشوار گشته، تنها از یک کارشناس دینی زبده و کارکشته بر می آید. مخاطب وی معمولا وقتی به اصل مطلب پی می برد که مدتها با آن اعتقاد (هرچند به طور سطحی) زندگی کرده و بر آن پافشاری ها نموده و برای او به یک عادت فکری بدل گشته است و ترک عادت هم که ... . همین امر موجب ایجاد نوعی تعصب عوامانه در طرفداران سروش شده که ریشه در جهل مرکبی دارد که آثار وی در تفکر آنها بوجود آورده است. سوء استفاده سروش از ادبیات در حوزه عقلانیات کاربرد دیگری نیز برای سروش دارد. مخاطبان وی معمولا چنان مسحور هنر قلم و کلام وی هستند که حتی تناقضات بعضاً فاحش موجود در آثار سروش را نیز متوجه نمی شوند.
سوم؛ کم اطلاعی مخاطبان سروش نسبت به علوم دینی
قاطبه مخاطبان سروش نسبت به مسائل و مبانی علوم اسلامی مانند منطق، فلسفه و علی الخصوص کلام و فلسفه دین کم اطلاعند اگر نگوییم بی اطلاع. نظریات سروش در فضای کلام جدید و دین پژوهی مطرح شده اند لذا محقق و پژوهش گر حقیقی اگر بخواهد از دریچه تفکر انتقادی با آنها مواجه شود می بایست توانایی نقد این نظریات را از دو منظر برون دینی و درون دینی داشته باشد. بسیاری از مخاطبان سروش از این هردو بی بهره اند و در بهترین حالت شاید بتوانند از منظر برون دینی مباحث مطروحه توسط سروش را بررسی نمایند. آن هم اگر ابتدائیاتی در فلسفه و منطق بدانند.
ولی بدون شک قریب به اتفاق آنان از نقد درون دینی آثار سروش عاجز هستند. چرا که این موضوع نیازمند تخصص اسلام شناسی است. این در حالی است که هیچ کس نمی تواند ادعا کند برای مطالعه آثار سروش بی نیاز از نقد درون دینی است. زیرا سروش حداقل هنوز خود و نظریاتش را در دایره اسلام می داند لذا حتی اگر تفاسیر و اجتهادات کلیه دانشمندان مسلمان را نیز قبول نداشته باشد ولی نمی تواند مصرحات اسلام را نیز نادیده بگیرد و هرچه می خواهد بگوید یا بنویسد. به عنوان مثال وی نمی تواند در حالی که نص صریح قرآن بر کلام الله بودن کتاب آسمانی مسلمانان تأکید دارد ادعا کند آیات قرآن ساخته و پرداخته خود پیامبر اکرم(ص) است. حال اگر کسی بخواهد این ادعای سروش را بررسی کند و از آیات متعددی که در قرآن در تقابل با مدعای سروش وجود دارد بی خبر باشد، حتما در تحلیل خود مرتکب خطا خواهد شد.
این مشکلی است که اکثریت هواداران سروش با آن مواجه هستند. چه بسیار دانشجویان فرهیخته ولی کم اطلاع در امور دینی که تحت تاثیر تعابیر آراسته و مسجع و منظم سروش، اسلام حقیقی را رها و به اسلام اخته شده وی روی آورده اند. افرادی که به اعتقاد نگارنده اگر حداقل اطلاعاتی مبنایی در علوم فوق الذکر را می داشتند، هیچگاه به چنین راهی قدم نمی گذاشتند. چه آنکه برخی از این افراد پس از آشنایی با ماورای واقعی نظرات سروش و آنچه این آراء از آن حکایت می کند، آنها را در تقابل با اعتقادات یقینی و عقلی خود یافته و از آنها رویگردانیده اند.
چهارم؛ سیاست زدگی
در خصوص این دلیل عوام و خواص به دو گونه متفاوت عمل می کنند. لازم به ذکر است منظور از عوام و خواص در اینجا عوام و خواص علمی است. توضیح اینکه برخی افراد عامی که غالبا هم از نظر علمی هیچ از مدعیات سروش سر در نمی آورند، بیش از آنکه هوادار فکری وی باشند فقط و فقط به دلیل معارض بودن وی و همسویی سیاسیش با منویات ایشان طرفدار وی هستند. این طرفداری های سطحی بیشتر بابت بغض های سیاسی و حتی بعضا اقتصادی است و نه از باب حب علمی نسبت به نظریات سروش! متأسفانه این قبیل اغواء شدگان درصد کثیری از حامیان سروش را نیز تشکیل می دهند و بیشتر مشتمل بر جوانان و دانشجویان کم اطلاع در حوزه تخصصی نظریات سروش می باشند.
در همین راستا برخی دیگر هم که در سطوح بالاتر علمی قرار دارند از آن جهت که نظریه های کلامی- فلسفی سروش زمینه مساعدی برای تئوریزه کردن تمایلات سیاسیشان به دست می دهد با وی هم نوا و همگرا شده اند. چه آنکه بسیاری از به اصطلاح روشنفکران غربزده، سکولار، لیبرال و اعضای اپوزوسیون های خارج نشین از آن جهت که سروش به تخطئه حکومت اسلامی و تایید لیبرال دموکراسی می پردازد از وی حمایت می کنند و هیچ دلیل علمی و برهان عقلی ورای حمایت متعصبانه ایشان وجود ندارد. تا جایی که سروش را به عنوان تئوریسین دینی خود پذیرفته اند.
در واقع قریب به اتفاق حامیان سروش ابتدا گرایش سیاسی مورد نظر خود را بر اساس عقل ابزاری و آلوده به قصورها و تقصیرهای خود، برگزیده اند و قوه عاقله خود را جهت توجیه آن پیش فرضهای سیاسی سرکوب کرده اند و سپس نظریه پرداز و نظریه پردازی های مورد نیاز خود در حوزه دین پژوهی را انتخاب نموده اند. مسلما انتهای چنین مسیری به مدعیان سیاست زده ای مانند سروش و امثال سروش ختم خواهد شد که نه تنها برای علم بما هو علم ارزشی قائل نیستند بلکه حاضرند برای دست یابی به مقاصد شوم سیاسی خود بر روی واضح ترین و روشن ترین حقایق علمی و دینی پا گذاشته و آنها را و پیروان خود را قربانی سازند.
پنجم؛ بیماری میل به تمایز
دلیل پنجم که نگارنده عنوان بیماری میل به تمایز را بر آن نهاده به یک مشکل روانشناختی اجتماعی باز می گردد و آن اینکه برخی مردم به نحوی بیمار گونه می پندارند تفکرات و اعتقادات شاذ و خلاف مشهور، همواره نشانه تام و تمام تجدد و روشنفکری بوده و سخن تازه و متمایز گفتن، همیشه دلیل بر حقانیت گوینده است. به عبارت دگیر اینان برای خاص و متمایز بودن ارزشی ذاتی قائلند و از این رو نه تنها به نظریه های سروش اعتماد کامل نموده و آنها را جا و بی جا تکرار و تبلیغ می کنند، بلکه مخالفان و منتقدان وی را نیز بدون هیچگونه تحقیق و غور علمی تخطئه می نمایند. البته تبلیغ تفکرات سروش توسط اینان بیش از آنکه از روی دغدغه انتشار حقیقت باشد از آن جهت است که خدای ناکرده تجدد و تنور فکریشان و قلمبه جاتی که از کتب سروش از بر کرده اند، مستتر در ذهن مبارک و پنهان از نظر دیگران باقی نماند. این در حالی است که خاص بودن یک طرز تفکر یا نظریه یا هر چیز دیگر به هیچ عنوان دلیلی عقلی و یا حتی عقلایی بر صحت یا رجحان آن نمی تواند باشد. این بیماری، در واقع مغالطه ای است که در کنار همزاد نامیمون خود یعنی «مغالطه توسل به کثرت» تا کنون، لطمات فراوانی به حقیقت و حقیت جویان متوجه ساخته است. ریشه این نوع مغالطه که انسانها بعضا در ذهن خود و با خود نیز مرتکب آن می شوند را باید در نفسانیات و میل به خود نمایی افراد جستجو نمود. این هوای نفس است که دیده بینای عقل فرد را غبار آلود می کند تا به جای تجزیه و تحلیل عقلانی مسائل، تحت تاثیر این قبیل معیارهای سلیقه ای بی پایه و اساس، به سوی ترکستان لا ابالی گری علمی طی طریق نماید.
ششم؛ قیاس به نفس بسیاری از طرفداران سروش
قیاس به نفس بدین معنی که افراد با اینکه از انحراف یا خطای بزرگی مطلع می شوند یا بدان ظنین می گردند لیکن از آنجا که این انحراف یا خطا بسیار بزرگتر از آن است که بتوانند آن را در مورد خود تصور نمایند، لذا در خصوص فرد منحرف یا خطا کار نیز احتمال وقوع آن را نمی دهند. هواداران سروش، خود را و نیات و اخلاقیات خود را می نگرند و از اینکه شکی در حقیقتجو و بی غرض و مرض بودن خود ندارند به صحت نظریات سروش و دروغ بودن آنچه منتقدین بر علیه وی می گویند، پل می زنند. به عبارت دیگر باور نمی کنند که ممکن است کسی پیدا شود - آن هم در مقیاس سروش - و عاملاً، عامداً، اینگونه به خدا و رسول خدا(ص) دروغ ببندد و از دین و ابزاری به نام روشنفکریِ دینی برای منافع شخصی و سیاسی خود سوء استفاده کند. البته پرواضح است که منظور نگارنده به هیچ وجه توصیه به سوءظن نمی باشد. بلکه منظور این است که وقتی همه قرائن و شواهد بر منحرف بودن و تحریف گر بودن کسی صحه گذاشت دیگر جای حمل بر صلاح نیست. باید او را درست شناخت و شناساند تا دیگران را گمراه ننماید. این مغالطه ای بزرگ است که خیلی ها در مسائل سیاسی نیز مرتکب می شوند.
هفتم؛ ضعف ایمان
در ورای همه دلایل فوق الذکر دلیلی دیگر نهفته است و آن همانا نقص در ایمان است که اگر ایمانی کافی وجود می داشت؛ جایی برای چنین شک و شبهه هایی آن هم به این شکل غیر علمی و ضد عقلی باقی نمی ماند. چرا که بسیاری از نظریات سروش واضحا و صریحا در مقابل نصوص یقینی دین مبین اسلام قرار دارند و از یک مسلمان مؤمن و معتقد بسیار بعید است که به چنین سخنانی - حداقل بدون تحقیق و تفحص علمی و دقیق - وقعی بگذارد.
البته هیچکدام از این دلایل به هیچ عنوان توجیهی برای بستن چشم و گوش و راه افتادن به دنبال کسی که نه اسلام شناس است و نه هیچ اسلام شناسی را حتی برای نشستن پای میز مناظره قبول دارد، به حساب نمی آید. عمق فاجعه وقتی بیشتر مشخص می گردد که در کنار اثرات اعتقادی این وضعیت تراژیک، به تبعات آن بر تفکرات سیاسی افراد نیز توجه نماییم. پرواضح است اصولا مقصود و منظور اصلی سروش و امثال سروش هم در این معرکه، دقیقا همان اهداف سیاسی است و نه مباحث اعتقادی و فلسفی. ولی همین اعتقادات، جهانبینی و تفکرات فلسفی انسان هستند که گرایشات سیاست نظری و عملی وی را معین می نمایند و سروش و امثال سروش نیز کاملا به این نکته واقفند.
پس در این روزگار شرک و شبه و این زمانه تهاجم فکری و فرهنگی آیا بهتر نیست تا اعتقادات خود را بجای گندآب از سرچشمه های زلال سیراب نمایم؟!
از این منظر نگارنده، موضع گیری های اخیر سروش و هتک حرمتها و گستاخی های وی نسبت به مقومات و مبینات دین مبین اسلام را به فال نیک می گیرد. چرا که پس از این، حجت بر مسخ شدگان زبان و قلم فریبنده وی تمام شده و امید است موجبات بیداریشان را فراهم سازد.
پی نوشت:
نوشته های اخیر بنده درباره سروش:
یادداشتهایی که لینکشون رو این زیر می بینید سلسله نوشته هایی هستند که در اصل یک تحقیق کلاسی بوده اند. من برای اینکه بتونم اون تحقیق رو وبلاگی کنم، قسمت قسمتش کردم و به صورت یک سیر سروش شناسی درش آوردم.
ضمنا بهتره این نوشته ها به ترتیب خوانده شوند:
١- پدران معنوی عبدالکریم سروش
٢- صراطهای مستقیم فرزند پلورالیزم دینی
٣- قبض و بسط تئوریک شریعت فرزند هرمنوتیک رمانتیک
۴- بسط تجربه نبوی فرزند تجربه دینی
۵- سروش، حقانیت ادیان و مسئله نجات
۶- چرا سروش؟!
پاسخ:
این یادداشت به هیچ وجه نقد آراء و نظرات سروش نبوده
بنده در مطالبی که هم ابتدای این یادداشت و هم در انتها لینک آنها را قرار داده ام به تفصیل نظریات اصلی سروش را به طور استدلالی نقد و رد کرده ام
البته دلیل تجاهل شما و نادیده گرفتن آنها رو درک می کنم
اکثر طرفداران سروش همانطور که در همین مطلب ذکر شد اصلا آن توانایی علمی را ندارند که حرفهای ایشان یا نقدهای وارده به ایشان را متوجه شوند
چه رسد به اینکه از نظر علمی از او دفاع کنند
نکته دیگر اینکه شما به اشتباه تصور کرده اید این یادداشت در نقد سروش نوشته شده است و البته به دلیل تعصب حتی یک بار هم متن را به درستی نخوانده اید چون سوال اصلی یادداشت که پاسخ های هفتگانه در جواب آن طرح شده همان ابتدای نوشته درج شده است و عجیب است که نخوانده اید:
"چرا نظرات چنین فردی با چنان اعتقاداتی بعضاً با اقبال مخاطبین مواجه شده است؟!"
موضوع اصلی این یادداشت علت یابی اقبال برخی افراد ساده دل به آثار این نویسنده است نه نقد دقیق و علمی نظریات یا شخصیت سروش!
بله در موارد هفتگانه مذکور خود سروش هم مقصر است ولی تقصیر وی در واقع تقصیری عارضی و در سوء استفاده از این عوامل است!
این نکته و پاسخ اصلی کامنت متعصبانه شما!
و اما پاسخ نکات شماره بندی شده شما:
1؛
طرح پلکانی نظرات به دو شرط ایرادی ندارد:
یکم اینکه محتوای آن نظریات منحرف نباشد
و دوم اینکه طرح پلکانی به شیوه ای نباشد که متضمن دروغگویی و تزویر و تظاهر به مطالبی گردد که فرد اصلا بدانها اعتقادی ندارد
این هر دو در مورد سروش وجود ندارد و اتفاقا تقصیر وی همین است
2؛
واضح و روشن سخن گفتن و پرهیز از مبهم گویی و دو پهلوگویی به معنی شعاری حرف زدن نیست
شما در واقع دچار مغالطه سیاه و سفید شده اید
به معنای دیگر امر دایر نیست بر شعاری حرف زدن یا سروشی حرف زدن
شیوه سومی هم هست و آن صریح و صحیح و متقن گویی است
به فرمایش قرآن و قولوا قولا سدیدا
ایشان دوپهلوگویی می کند و هرگاه به سخنان وی ایراد فلسفی یا کلامی وارد می کنند از همین دوپهلوگویی سوء استفاده کرده و سخنان خود را توجیه می کند و آخر الامر می گوید دیگران نمی فهمند من چه می گویم. اصولا اندیشه ای که غیر از خود اندیشمند از آن سر درنیاورد به چه دردی می خورد؟!
3؛
کسی هم نگفت به ایشان ربط دارد
مستندات را هم بنده بیان کردم
تجربه شخصی است بنده از بحثهای مکرر با امثل شما دوست عزیز است که به اندازه ارزنی از فلسفه و کلام اطلاع ندارید ولی فریاد هواداری تان از سروش گوش عالم را کر کرده
شاهد مثال همن مطالب سیر سروش شناسی که احدی یافت نشد ذیل آنها دو کلمه حرف علمی بزند و استدلالات یادداشت های قبلی را رد کند(باز تاکید می کنم مطلب حاضر بیش از نقد آراء سروش ریشه یابی روی آوری دوستانی مثل شما به وی است. شما اگر طالب بحث جدی و علمی هستید مطالب قبلی را نقد و رد کنید)
4؛
اگر بغض نسبت به یک جریان دلیل خوبی برای سیاست زدگی و کینه ورزی سیاسی توسط یک فیلسوف! می باشد بنده دیگر حرفی برای گفتن ندارم
بله سیاست ما عین دیانت ماست ولی ما باید سیاستمان را دینی ببینیم و در سیاست پیرو معتقدات دینی باشیم و نه دیانتمان را سیاست زده ببینیم
قبلا در مطلبی با عنوان «سیاست دینی یا دیانت سیاسی» به تفصیل در این خصوص نوشته ام
5؛
بیماری میل به تمایز یک مرض است
البته باز اشتباه کردید و تصور کردید آنرا به سروش نسبت داده ام
بله! ممکن است وی نیز چنین مرضی داشته باشد ولی اینجا منظور طرفداران وی بوده است
کسانی که به خاطر متمایز جلوه کردن دنبل قلنبه جاتی از سنخ کتب و سخنان سروش هستند و نه به سبب عطش حقیقت!
باطل بودن چنین شیوه ای واضح تر از آن است که نیاز به اثبات داشته باشد
بی ربط بودن چنین عاملی به حقانیت و حقیقت آیا کافی نیست؟!
6؛
در مورد قیس به نفس هم که صرفا گفته اید غلط است و ضعیف است و کذا
بنده هم در مقابل عرض می کنم صحیح است و قوی است و کذا
7؛
باز شما تصور کرده اید که منظور از ضعف ایمان، ضعف ایمان خود سروش است
در حالی که منظور ضعف ایمان مخاطبان وی است
شوربختانه شما حتی یک بار هم متن بنده را درست نخوانده اید
واضح است کسی که حوصله خواندن یک متن چند خطی و کوتاه را نداشته هیچ گونه مطالعه عمیقی در حوزه فلسفه اسلامی و کلام هم نداشته است و عجیب اینکه فردی مثل شما چنین ادعای گزافی می کند که: «دین سنتی برای انسان مدرن پاسخی ندارد و پاسخ های کلیشه ای فقه و کلام اکثرا جواب گوی مردم نیست»
جسارتا می تونم بپرسم شما چه میزان مطالعاتی در زمینه فقه، کلام و فلسفه اسلامی داشته اید که چنین ادعای کذبی می کنید
محض اطلاع شریفتان بنده هم کسی بودم از سنخ خود شما و هوادار سروش
ولی با اندک مطالعه ای در فلسفه و کلام جدید به مسخرگی نظریات ترجمه ای ایشان و حقانیت اسلام ایمان آوردم و از این فرد منحرف روی گردان شدم
توصیه ام به شما هم همین است
دستاز تعصب کور بردارید و مطالعه کنید
نظریات مخالف سروش را بی طرفانه و بدون پیش فرض های صلب و دگم بخوانید تا ببینید چقدر این فرد منحرف است
پاسخ:
۱. بنده نگفتم ایشان مسلط به کلام و فلسفه هستند. ضمنا اسلام شناسی نیازمند تبحر و تخصص در شاخه های مختلفی از علوم مانند فقه و اصول و کلام و تفسیر و رجال و درایه و غیره است که علما طی سالیان سال تحقیق و مطالعه بدان ها دست میابند. نظریات سروش نشاندهنده فقدان چنین تخصصی است.
۲. اولا سروش خود مدعی است که از مخالفان انقلاب فرهنگی بوده و دوما وی از همان ابتدا چنین نظریات شاذی داشته و اینگونه نبوده که آن موقع مثلا در صراط مستقیم بوده باشد و بعدها منحرف شده باشد! این موضوع رو در مطلب حاضر مبسوطا توضیح داده ام ولی انگار شما مطالعه نکرده اید! سوما بالفرض که ایشان در تدوین متون درسی دانشگاهی پس از انقلاب هم نقشی داشته اند این چه فضیلتی برای ایشان به همراه می آورد در حالی که نظریات وی صریحا در مقابل مقومات دین مبین اسلام مطرح شده و تازه متون درسی دانشگاهی علوم انسانی ما نیز عموما با آنچه باید باشند فرسنگ ها فاصله دارند و صرفا ترجمه های بدور از خلاقیتی هستند از منابع دسته چندم غربی که بعضا در خود غرب هم مشتری ندارند!
۳. بنده ایشان را تکفیر نکرده ام چون صلاحیت اینکار را ندارم ولی نمی دانم نظر مراجع در خصوص وی چیست
۴. باز مشخص است حتی ابتدای مطلب را درست نخوانده اید. بنده طی چندین یادداشت علمی و با دلایل عقلی و نقلی برخی نظریات سروش را نقد نموده ام. شما اگر دنبال نقد ما قال بنده اید آن مطالب را نقد کنید.
پاسخ:
دوست گرامی اتفاقا شما اگر به قدر بنده حقیر آثار سروش رو میفهمیدید با بنده هم نظر میشدیدسخن بر سر نفهمیدن بنده نبود بلکه بر سر کلی گویی و مبهم گویی به جهت اعوای مخاطب استاینجاست که ادبیات حکم یک سلاح را پیدا می کند
,
پاسخ:
ای کاش برای ادعات دلیلی هم می آوردی
سروش چرا متعلق به آینده است؟!
اتفاقا او متعلق به گذشته است
چون حرفهای دانشمندها و متکلمین مسیحی دوران رنسانس رو طوطی وار تکرار کرده
یا حرفهای پوپر رو تکرار کرده
چیزی از خودش نداره
پاسخ:
جواب دیگه ای نداری؟!
همین؟!
پاسخ:
سلام
کاش به جای این حرفا یه دو کلمه جواب مطالب بنده رو می نوشتید
پاسخ:
1. اگر معتقدید نظرات من پایه علمی نداره مطالب من در خصوص نظریات سروش رو نقد کنید. این مطلب بیشتر تحلیلیه تا علمی. صرف اینکه ادعا کنید نظرات من علمی نیست که چیزی مشخص نمیشه.
2.آیا ممکن هست عقاید کسی تغییر نکنه؟! معلومه که ممکنه! اصولا غالب اندیشمندان عقایدشون در طول زمان ثابت میمونه. البته عقاید کلیشون رو نباید با نظرات جزءی خلط کرد. مثلا شما چندتا دانشمند سراغ دارید که ابتدا مطلق گرا بوده و بعد نسبی گرا شده و برعکس! ایشون اوایل خودش رو طرفدار حکومت اسلامی جازده بود در حالی که همون ایام با برخی بزرگان بر سر مدل حکومتی اسلامی بحث و جدل داشت ولی مردم چیزی نمی دونستند. ایشون اینطوری میان مخاطبان جابازکرد.
3.در مورد طرفدارای سروش بخشی از نظرات من تجربه عینیه که اتفاقا جامعه آماری من کوچیک هم نیست و بیشتر هم در فضای مجازی سیر کرده ام. بخش دیگرش هم عقلیه و بر مبنای مطالب قبلی نوشته شده. ما در مطالب قبلی ثابت کرده ایم نظرات سروش نه تنها اشتباهات فاحش داره بلکه این اشتباهات با اندک دقت و معلومات دینی و فلسفی قابل شناساییه! حال چرا با این وجود وی طرفدارهایی داره که هنوز از وی روی گردان نشده اند!؟این انسان رو به سمت
,
دلایلی می بره که منشاء علمی ندارند.
4.برای اثبات انحرافات سروش رو ما به فهم دینی خود و یا حتی فهم دینی غالب نیازی نداریم. اعتقادات ایشون با متن بدون تفسیر دین هم سازگار نیست. مثلا قرآن کریم تصریح داره که قرآن کلام خداست. ما آیه های فراوانی در این خصوص از قرآن شاهد آوردیم. بعد ایشون میاد میگه نه کلام پیامبره!! این دیگه نیاز به فهم دینیه خاصی نداره هر بچه ای می فهمه که اگر ایشون از درون دایره اسلام چنین ادعایی رو مطرح میکنه این حرف غلطیه. چون با متن بدون تفسیر خود قرآن تناقض داره.
5.راجع به کامنت خصوصیت باید بگم شما که سهله در حال حاضر جریانات سیاسی برانداز نظام هم در کشور هم فعالیت میکنن هم روزنامه دارند و هم سایت و وبلاگ. شما هم نترس هرچی بگی کسی کار بهکارت نداره تا وقتی توهین نکرده باشی و توطءه نکرده باشی
,
پاسخ:
علیکم السلام1. البته می دونی که "مناعت طبع" در اینجا معنا نداره. ادبیاتت ضعیفه برادر.2. قریب به اتفاق آثار سروش از ابتدا تا انتها با سوء استفاده از ادبیات نوشته شده اند. ولی برای مثال به تعابیر سروش از معرفت دینی در کتب وی مراجعه کنید. اگر این تعاریف را کنار هم بگذارید می بینید که با هم تناقض دارند. ولی چنان زیبا و شیوا طرح شده اند که اگر دقت نظری در کار نباشد متوجه این تناقضات فاحش نخواهید شد.3. دلیل سوم من مبنی بر کم اطلاعی طرفداران سروش حاصل ساعت ها بحث و جدل با این دوستان بوده. اینکه این توهینه ادعای شماست. همین که تا به حال حتی یک نفر نیومده و در این وبلاگ از نظرات سروش به صورت علمی دفاع نکرده شاهد بنده بر این کم سوادی طرفدارای سروشه.4. اینکه ما بقی دلایل بنده شبیه تهمت و .. است هم خب باز ادعاست و باید ثابت کنی. ببین برادر من تحلیلی در خصوص چرایی طرفداری برخی افراد از سروش ذکر کرده ام. اگر می خوای این تحلیل رو رد کنی این راهش نیست. اینکه صرفا بگی اینها تهمت و افتراست که نشد حرف. مثلا ب
,
مثلا بگو نمونه هایی که دیده ای اینطور نبوده اند و من هم به تبع جواب خواهم داد اونایی که من دیده ام بالاتفاق جزو یکی از این چند دسته بوده اند. تازه با همه اینها بنده هیچ وقت هم ادعای مطلق بودن این تحلیل را نکرده ام. دقیقا هم در ابتدای دلایل آورده ام "غالب طرفداران سروش" اینگونه اند و الخ. 5. باز هم میگم این یادداشت تحلیلیه و درباره طرفدارای سروش، ولی از این بحث مهمتر نظریات سروش هستند که من در تحقیق خودم در یادداشت های قبلی نقدهای جدی ای در خصوص این نظریات طرح کرده ام. سؤال اساسی اینه که چرا حتی یک نفر از دوستانی مثل شما به مباحث صرفا علمی(و غیر تحلیلی) بنده در یادداشت های قبلی که طی اونها سه نظریه مهم و اساسی کلامی - فلسفی سروش رو نقد کرده ام تعریضی نزده و نقدی نفرموده اند. چرا حتی یه نفر نیومده و این نقد ها رو زیر سؤال نبدره! 5. در واقع تمام حجت من بر صحت تحلیل هام در این یادداشت همون بحثهای علمی ایه که در مطالب قبلی طرح کرده و پاسخی درخور که ندیده ام. من و شما دعوامون در اصل یک دعوای کلامیه برادر. تا شما مطالب قبلیم رو نخوندید و رد نکردید؛ من بر سر این نوشته با شما بحثی ندارم. اگه می گم سروش
,
اگه می گم سروش دروغ گوست به خاطر اون مباحثه. به خاطر اینه که بر من مسجل شده ضد و نقیض گفتن هاش و آسمون و ریسمون بافتن هاش. به خاطر اینکه یقین دارم راهش راه تحریفه دینه. اگر اینطور نبود برای تحلیل انگیزه های طرفدارانش به سراغ اینجور به قول شما تهمت ها و توهین ها نمی رفتم. این نکته خیلی مهمیه که تا مطالب قبلی رو با دقت نحونید درک نخواهید کرد.6. لازم به ذکره که این نوشته ها روزانه بازدید کننده های زیادی دارند که با سرچ نظریات سروش به اونها وارد میشن.
,
پاسخ:
سلام علیکم- مشخصه ذوب در سروش شدی برادربه جای نقد علمی شعر می خونی و نصیحت می کنی- رفقای دیگه ای هم مث شما اومدن از این چیزا نوشتنیه نفر، برای مثال حتی یه نفر هم پیدا نشد بیاد یه استدلال منطقی و عاقلانه بیاره و بزنه توی دهن بنده هیچی ندون و نقدهای تحقیق من رو نقد کنه- برادر عزیز علمای منطق به این کامنت شما می گن مغالطه توسل به بزرگان.شما استدلالی ارائه ندادیفقط نوشتی سروش خیلی خوبه و تو هنوز برات زوده نقدش کنی و اینا...یه چیزی بگو. حرفی بزن که به درد بخورهخب منم در جواب می تونم بگم برای شما زوده که بخوای مقابل امثال آیت الله جوادی آملی حرفی بزنیاصا یه چیز دیگه!: به سروش می گم برات زوده که مقابل این همه دانشمند پدر مادر دار بیای نظریه در بکنی!!این هم شد استدلالبرادر، بزرگی و کوچکی شخصیت سروش یا قشنگی و زشتی شعرایی که می خونه و می خونی، بخشی از استدلال نیستدلیل بیارنحن أبناء الدلیل
,
پاسخ:
1. بابا تو که فرق علم کلام و کلام فرشته و پری رو نمی دونی برو پی یه تفریح دیگه بگرد جای سرک کشیدن تو بحثای علمی!2. چون تو نمی دونی پس نیست!! چون تو خبر نداری که همه گزاره های دینت عقلی هستند پس عقلی نیست!! چون تو نمی فهمی وقتی وجود خدا رو عقلا اثبات کنند و بعد عقلا اثبات کنند که این خدا باید پیامبر داشته باشه و این پیامبر باید کتاب داشته باشه، اونوقت اون کتاب و گفتار و رفتار اون پیامبر عقلا برای ما حجت میشه؛ اینها همه عقلانی نیست چون تو نمی فهمیشون؟من باید چند جلد کتاب کلام و فلسفه رو برات توی کامنتهام بذارم تا کمی فکرت به کار بیفته! نه! تو طالب فهمیدن نیستی! برای تو نظریات همون سروش ملعون کفایت می کنه تا با تظاهر به داناییت سرگرم باشی.خودت خوب می دونی و هر کی هم این کامنتها رو بخونه به راحتی می فهمه هیچی در چنته نداری از لحاظ علمی(وگرنه حدقال یکی دو جمله از همون سروش علیه العنه نقل می کردی تا پز بدی). پس تو رو خدا با خودت روراست باش. اگه نمی دونی برو مطالعه کن. بپرس. بعد بیا با هم بحث می کنیم. من این هم برای تو وقت گذاشتم. تو هم برای من نه برای خودت وقت بذار و کمی از این لجاجت دست بردار.
,
پاسخ:
برادر خیلی ساده است.پیامبر با معجزه قبلا پیامبری خودش رو به مردم اثبات کرده بود.وگرنه مردم عرب جاهلی صد سال هم حرفهاش رو قبول نمی کردن.انگار شما همون کتابای دوره دبیرستان رو هم نخوندین!! نه!ضمنا اگه نمی دونی بدونعلم کلام علمی نیست که در اون درباره کلام و گفتگو و ... اینا حرف بزننعلم کلام علمی هست که سعی داره با دلایل عقلی و نقلی(درون و برون دینی) از اعتقادات دینی دفاع کنه.شیر فهم شد؟!دیگه حوصله بی ربطیاتت رو ندارم.آقا من کم آوردم.سروش خیلی با حالهبرو پی کار خودتاگه کامنت بذاری می دم مخابرات بگیردت هاآبروی هر چی بحث علمیه بردی
,
پاسخ:
سروش هم مثل شما در جواب نقدهایی که به او میشه جز ادعای های بی دلیل و در آخر هم توهین به مخالفان چیزی نداره که بگهالبته اون باز یه دو کلمه حرف علمی قاطی نظریات غیر علمیش می کنههرچند به هیچ کدوم از حرفاش نمیشه گفت استدلالشما که حتی سواد تظاهر به علم رو هم نداریناین همه بد و بیراه به من و همه منتقدهای سروش گفتیددریغ از یک خط؛ نه یک جمله استدلالحتی استدلال ظاهرا علمیبا توهین و ادعا چیزی ثابت میشه که من بتونم از تو قبول کنم؟!
,
پاسخ:
1.من نقدهای علمی ام رو قبلا طرح کرده ام تا به این تحلیل رسیده ام. دیلیل نمی شود میان نقد علمی و سیاست زده دانستن وی یکی رو انتخاب کنم! من هم با افکارش کار دارم و کارهام رو هم مستدلا درمطالب قبلی نوشته ام و هم با شخصیتش. من هم کار علمی می کنم و هم کار سیاسی ولی سیاست من با سیاست شما و سروش فرق داره.2.من مشکلی ندارم ولی مثل اینکه شما ...3.با این استدلال قوی شما پس هیچ کس نباید کس دیگه ای رو نقد کنه چون همه دلیل هاش بی فایده است وگرنه چرا اصلا نقد کرده طرف رو؟!!4. هنوز هم می گم امان از یک حرف علمی و استدلالی...امان....
,
پاسخ:
نه برادر!شما خوب نمی خونیچشم و گوشت رو به روی هرچی خلاف نظرت هست بستی و ...1. مثل اینکه شما هم در بحث به سروش رفتی! نماز دو رکعته چون پیامبر گفته؟؟؟؟!!!!! واقعا که! بابا تو که هنوز الفبای بحث دینی رو بلد نیستی اصلا چرا وارد میشی؟ نماز دو رکعته چون دستور خداست که اینطور باشه. بله همین گزاره دینی هم عقلانیه. ما اصول عقاید رو با عقل قبول کردیم. بعد فروع رو بر مبنای اصول اجتهادا فهمیدیم. تا به این گزاره فقهی رسیده ایم. نماز دو رکعته چون پیمابر گفته؟!2. بعید می دونم سروش در این کتابها چنین چیزی گفته باشه! من که در قبض و بسط ندیدم. میشه آدرس بدید! فرضا هم که گفته باشهّ اولا بی جا گفته. حرف نا بجاییه. ما برای واجب دونستن عمل به دستورات پیامبر حجت عقلی داریم. این بحثها همه در کلام حل شده است. دوما شما خودت هم داری میگی سروش این ماجرای شاخ دار رو فقط به پیامبرا بسته! پس چه جای طرحش راجع به سروشه. من که نگفتم اون گفته حرفام رو قبول کنید چون من منم. نوشته ام که برای حرفاش دلیل عقلی طرح نکرده. 3.نه برادر! خوابیده رو می شه بیدار کرد ولی شما رو که خودت رو به خواب زدی خیر! اگه نمی خوای نقدهای من رو در مطالب قبلی ب
,
3.نه برادر! خوابیده رو می شه بیدار کرد ولی شما رو که خودت رو به خواب زدی خیر! اگه نمی خوای نقدهای من رو در مطالب قبلی به سروش بخونی خوب نخون! من که زورت نکردم!!!به نظرم وقتت رو هم برای این چیزا تلف نکن. برو پی یه کار دیگه. مثلا برو فیلم ببین. فوتبال بازی کن. از این کارا دیگه.
,
پاسخ:
1. چطور می تونست در دایره حکومت بمونه وقتی بیرونش کرده بودند؟2.طرفدار میخواد چیکار؟!! سروش توی هوا که کتاب نمی نویسه! مکتب بدون پیرو به چه درد می خوره؟! سروش برای این جامعه برنامه داره! ارباب هاش هم همینطور. اگه طرفدار نمی خواد چرا در جلسات حزبی و صرفا سیاسی و در حلقه های توطئه از جمله حلقه سیاسی فکری کیان حضور پر رنگ داشته؟! بابا شما انگار پرت پرتی! آیا این همون حلقه ای نیست که بعد از دو خرداد مدعی شدند ما از دهه 60 برای آینده ایران برنامه داشتیم؟ طرفدار میخواد چیکار؟! طرفدار میخواد تا اهداف سیاسیش رو به پیش ببره! طرفدار میخواد تا توطئه های ارباب هاش رو عملی کنه! طرفدار می خواد تا عقد هاش رو از انقلاب ارضا کنه!2. آخه مرد حسابی کدوم احمقی میاد بگه این حرف رو از قبول کنید چون من میگم؟4.آها این حرف خوبیه! "چون صحبت خودش نیست غلطه؟" نه به این دلیل غلط نیست. به این دلیل غلطه که صحبت های غلطی رو نقل کرده. صحبت کسانی رو که در فضای فلسفه دین و دین پژوهی مسیحیت پروتستان قلم زده اند و با دین اسلام نظرییاتشون هیچ سنخیتی نداره. ضمنا ما هم این نظریات رو اول نسخه اصلشون رو و بعد نسخه اسلامیزه شده سروش رو
,
ضمنا ما هم این نظریات رو اول نسخه اصلشون رو و بعد نسخه اسلامیزه شده سروش رو از نظر منطقی، معرفت شناختی، کلامی و فلسفی نقد کردهایم.(به مطالب سیر سروش شناسی رجوع کنید)3.بله فلسفه اسلامی از فلسفه یونانی تاثیر پذیرفته ولی اولا اون بحث فسفه است و نه دین پژوهی که تفاوت ادیان اشکال ایجادکنه و دوما فلسفه اسلامی کتب معدود و فلسفه کوچک و اندک یونانی رو در خودش حل کرده و یک نظام فلسفی بزرگ ساخته که برای مهمترین سوالات بشر پاسخهای عقلانی بسیار محکمی داره. سوما آنچه از فلسفه یونانی به فلسفه اسلامی راه یافته بارها و بارها مورد نقادی قرار گرفته و خیلی از ابوابش رد شده و چیزهای جدیدی که به هیچ وجه در اون زمان مطرح نبوده بهش وارد شده اند به نحوی که به قول شهیدمطهری تعدا مسائل فلسفی در اسلام که جدید هستند اصلا با فلسفه یونانی قابل مقایسه نیست. ولی سروش اینکارها رو نکرده شما ببینید نظرات وی رو در باب تجربه دینی عینا نظریات شلایر ماخره، در باب هرمنوتیک و قبض و بسط عینا نظریات گادامر و نظریات پلورالیستیش عینا نظریات جان هیکه، نظریاتش در دانش و ارزش عینا نظریات پوپر و هیوم هست. هیچ ابدعای در آثار سروش رخ نداده مگر نثر زیبا.
,
پاسخ:
اتهام! اتهام! اتهام!برادر گرامی! من نمی دونم شما به چه مسلک و تفکری اعتقاد دارید ولی اگه عقل رو به عنوان بهترین حکم قبول دارید و لینک ده ها مطلب عقلی و انتقادی وبلاگ بنده رو راجع به نظریات سروش دیدید چطور باز مدعی هستنید که من اتهام زده ام. البته که من هم معتقدم دو +دو=چهار. ولی شما باید ثابت کنید تفکرات اعوجاجی مریدتون مصداق دو+دو هست!!!شما چرا حتی یک خط نقد ب این همه مطلب انتقادی ننوشته اید!شما چرا چند خط از همین کتابی را که مدعی هستند به درد مخاطبان می خورد را برای ما ننوشته اید! مگر اینکه شما هم از آن دسته طرفدارانی هستید که فقط از سروش و تفکاتش نام وی را و نیز دک و پزش را آموخته اند؟!!این مطلب آخرین مطلب سیر سروش شناسی من است.من هم اکیدا به خوانندگان این صفحه توصیه می کنم مطالب سیر سروش شناسی این بنده حقیر را که اسم رو رسمی هم ندارد و هر چه را هم که نوشته از آن خودش نبوده و علمای فن نوشته اند و او بازگو کرده بخوانند و خود قضاوت کنند حق با کیست.
,
پاسخ:
1. مفروض که حرف شما را قبول کنیم. به قول علما اثبات شیء نفی ما أدا نمی کند!چون دیگری کاری کرده باشد دلیل نمی شود که سروش را از آن مبری بدانیم.2. این در حالی است که نظام و نظریه حکومت اسلامی یک مسئله فردی نیستند که کسی بخواهد با تبلیغ آن نفع شخصی کند. مسئله اسلام و جامعه اسلامی مطرح است. مثلا من از اینکه این نوع مسائل را تبلیغ کنم چه طرفی بسته ام جز اینکه از جانب اساتید نافهمم تحت فشار قرار بگیرم و از کلاس بیرون شوم و درسم حذف و نمره ام کم شود؟!ولی سروش که برامواج رسانه ای غرب خود و تفکرات منحرفش را تبلیغ می کند چه! آیا غیر از نفع شخصی و کاملا مادی هدفی دارد؟ کسی که حتی به قرآن و رسول اکرم ص هم رحم نمی کند و چرندیات کلام مسیحی را به دین اسلام منتسب می کند آیا به دنبال فضیلتی می گرد؟!کمی تفکر بدک هم نیست! نه!
,
پاسخ:
آفرین!!احسنت!!!تازه آمدیم سر اصل مطلب؛واقعا از کجا معلوم؟ما مهم همین را می گوییمآقای سروش بیاو به نقد هایی که از نظرات بی سر و ته و صد من یه قازت شده و هیچکدام هم مال خودت نیست دفاع کن تا طرفدارانت بفهمند حق با توست یا با دیگران.شما هم اگر می خواهی بفهمی حق با کیست علاوه بر کتب سروش نقدهایی که بر وی شده را هم بی غرض و بدون پیش فرض و ذهنیت بخوان تا بفهمی این ماییم که احساس مردم را به بازی سیاست گرفته ایم تا به بهانه دانایی دروغین خود به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه فحشدهیم و عقده های خود را تخلی کنیم یا این سروش است!!2. اینگونه اتهام زدن!! مرد حسابی یا خانم گرامی من 100 صفحه نقد کلامی و فلسفی نوشته ام تا به قول شما به این اتهام رسیده ام. من تنبلم یا شما که چشم و گوش بسته بدون اینکه کمترین درکی از مباحث مورد دعوا داشته باشید دیگران را متهم می کنید؟!3. یافتن حقیقت موضوع، اینقدرها هم که شما خود را به گیجی می زنید کار سختی نیست. من هم زمانی مثل شما بودم. خواندم. خواندم و خواندم. والبته پرسیدم. به قول هیدگر پرسیدن، پارسایی اندیشیدن است. ولی انگار شما هم از خواندن نقدهای علمی من ترس دارید که بر روی آ
,
4.من هم به نظرات شما شک دارم. طوری نوشته اید انگار اصلا انبوه مطالب استدلالی و علمی بنده در رد نظریات سروش و لینکهای فراوان آنها که در پی نوشت گذاشته ام به رویت مبارکتان نرسیده. بعید می دانم ندیده باشید!
,
پاسخ:
1.اینکه من نفهمیدم سروش چی گفته یا شا دوست گرامی رو میشه از مطالبی که در سیر سروش شناسی گرد آورده ام فهمید. بنده به خوبی به کنه نظریات سروش واقفم. شاهدم هم این همه نقدیه که در وبلاگ بر آراء سروش آورده ام. ولی بعید می دونم شما اصلا اهل مطالعه آثار خود سروش هم باشید. چرا که از این همه یادداشت علمی که من در رابطه با سروش دارم عدل آمده اید در این یادداشت تحلیلی حرفهای صرفا ادعایتان را طرح کنید. چرا که در یک بحث تحلیلی بهتر میشود بدون استدلال حرف زد.2. سروش فقط ادعای عقلانیت می کند. اتفاقا سروش بیش از هر اصطلاحا روشنفکر زمانه ما ضد عقل است. سروش در دانش و ارزش همنوا با پوزیتیویست های افراطی مانند هیوم و بر مبنای مغالطه "باید هست" موضوعی کاملا ضد عقلی مقابل فلسفه اخلاق می گیرد. وی همچنین در قبض و بسط نیز جایگاه عقل رو در مباحث دین پژوهی به علم داده. این هم باز موضعی ضد عقل است. سروش به هیچ عنوان نمی تونه عقل گرا باشه چون استدلالاتش بیش از هر چیزی بر پایه سه مغالطه منطقی توسل به بزرگان، توسل به شعر، توسل به کثرت و تحریف استوارند. من این مسئله رو در تحقیقم اثبات کرده ام. به مطالب سیر سروش شناسی مراجعه کنی
,
به مطالب سیر سروش شناسی مراجعه کنید.4. من با بحث علمی و استدلالی اثبات کرده ام ایشان اغراض سیاسی دارد و اتفاقا هیچ هم دلش به حال حقیقت نمی سوزد. از این بیشتر که با کمال بی حیایی مطالبی را به خدا، رسول خدا و کتاب خدا بسته است که خدا خود در کتابش این نسبتها را محکوم کرده و کسی که این نسبتها را به قران بزند را ظالمترین فرد و مستجب بدترین عذاب معرفی کرده است.(مراجعه کنید به مطلب بسط تجربه نبوی فرزند تجربه دینی من) چنین کسی آیا می تواند به فکر حقیقت باشد. البته من این ادعاها را به طور علمی رد کرده ام و بعد از اینکه بر ثابت شد وی کذاب محض است و خود نیز می داند چه می گوید دارم اینگونه وی را متهم می کنم پس شما هم تا مطالب سروش شناسی من را نخوانده اید من را متهم به نگاه غرض آلود نکنید.5.برادر من بحث حقیقت که شما طرح کرده اید اینقدر سطحی و ساده انگارانه نیست. بلکه مسئله ای معرفت شناسانه است که من کاملا موضع سروش را در این رابطه نقد کرده ام(به مطالب سیر سروش شناسی مراجعه کنید.) منظور از حقیقت آن چیزی نیست که شما آن را متاعی نمی دونم چی چی خوانده اید. مسئله اکان کسب معرفت (هرگونه معرفتی) توسط آدمی است. این یک بحث هرم
,
این یک بحث هرمنوتیکی از یک طرف و پلورالیسمی از طرف دیگر است. امثال سروش امکان کسب معرفت را چه دینی و چه غیر دینی نفی می کنند و از این بابت آب گل آلودی برای دین تهیه کرده اند که فقط یک طایفه را مجاز به ماهی گرفتن از آن می دانند و آن روشنفکران یا به قول سروش پیامبران زمانه ما هستند(جالب اینکه سروش مدعی است به معصومین ع نه در زمان پیمابر ص و نه در زمان ائمه وحی نازل نمی شده ولی به روشنفکران در هر زمانه ای می شود.)مسئله این نیست که آیا همه انسان ها از همه حقایق آگاهند یا خیر. این که امری بدیهی است. مسئله این است که آیا انسان می تواند به حقیقت دست یابد یا خیر؟لااقل نظرات کسی را که از وی طرفداری می کنید خوب بخوانید تا مدعای وی را بدانید و وقت دیگران را بیهوده نگیرید.
,
پاسخ:
علیک سلام1. اتفاقا سروش به شدت دنبال طرفدار جمع کردنه. دلیل شما مه برای رداین موضوع مردوده. چرا؟ چون سروش تا وقتی بهش اجازه دادن از امکانات حکومتی هم برای این موضوع بهره برد. تا اون زمان هم عقایدش رو واضح بیان نمی کرد. ولی وقتی از شورای انقلاب فرهنگی کنارش گذاشتند دیگه شروع کرد به در و دیوار زدن.2.خیر. هدف سورش کاملا سیاسیه. هیچ ربطی هم نه به حقیقت و نه به زعم خودش نداره. بله! اون به اعتقاد خودش هم کاری نداره. چرا که آنچه گفته بی کم و کاست از آن خودش نیست. بلکه همگی نظریه های متکلمان مسیحی و فلاسفه غربیه. تمامی نظریه هاش مال دیگرانه. همه اش. سیر سروش شناسی من کلا در همین رابطه است.3.اتفاقا من در این نوشته گفتم که تفکرات سروش تغییر نکرده. فقط به مرور علنی شده. این چه فضیلتیه که سر مخاطبانش کلاه بذاره؟! خب از اول می گفت چیکاره است. این رو که من نگفتم خود سروش گفته. هر بار که تناقضات فاحش کتابهاش رو بهش گوشزدکردند منکر اونا شده و گفته شما متوجه حرف من نشدین و اینکه نظر من هنوز هم همونه که بود.آخه این دنب خروس رو چطور می خواید پنهان کنید؟!!
,
پاسخ:
سلاممن در مطالب اخیرم راجع به سروش بحثهایی کاملا علمی و کلامی رو طرح کردمیعنی همه فهم و شعور شما از تعقل اینه که با فحاشی بگید هر کی طرفدار امام خمینی ره هست عاقل نیستخدا شما و ما رو راهنمایی کنه------------------------------------------تنها طریق مشروعیت حاکمیت در زمان غیبت همین جمهوری اسلامیهشما اگه راه دیگه ای سراغ داری بگوهرچند مطمئنا اصلا نمی فهمی مشروعیت حاکمیت یعنی چی!
,
پاسخ:
بله. در بعضی موارد از این هفت دلیل همینطوره
,
پاسخ:
ببین اگر می خوای نقد کنی هویجوری که نمیشه داداشدلیل بیارنحن أبناء الدلیلاینکه من قبول ندارم که شد همون حرف سروشسروش هم هویجوری الکی خیلی جاها گفته من قبول ندارم یا من فلان چیز رو قبول دارمپس عقل این وسط چوغه!شما حتی نگفتی کجای نوشته من رو قبول نداری که من بتونم از خودم دفاع کنم!!ضمنا این نوشته یک بحث جامعه شناختی رو دربر می گیره و من مباحث معرفت شناختی، فلسفی و دین پژوهی ام رو در مطالب قبلی به تفصیل مطرح کرده اماین نوشته بر اساس استدلالات نوشته های قبلیم بنا شدهشما می گی غلطه! اول اون نوشته ها و بعد این رو نقد استدلالی کن
,
پاسخ:
حاج حامد هدف ما همونطور که خوت هم می دونی سرویس کردن دهن یه فرد نیست بلکه ثابت کردن بطلان یه تفکرهیا حق
,