تو را دارم حسین...
خسته ام از دست این و آن ولیکن باز هم
در میان این شلوغی ها تو را دارم حسین(ع)
* تک بیت های این بنده
- ۹۵/۱۱/۱۱
- دسته بندی شده در: شعر.
بنده؛ دانشجویی علاقه مند به اسلام، انقلاب اسلامی و گفتمان سیاسی-اجتماعی حضرت روح الله(ره) هستم. حیطه تأملاتم مسائل زیادی را دربر می گیرد. خصوصاً مسائلی که در معرضشان قرار دارم، از کهن مثل دین و فلسفه گرفته تا نو مانند اینترنت و سینما و ... . البته این بدان معنا نیست که از همه اینها سر در می آورم، بلکه تلاش می کنم سردرآورم.
به شعر و ادبیات نیز علاقه مندم. ضمناٌ از بحث و جدل استقبال می کنم. البته بالتی هی أحسن. باز البته اگر توفیق رفیق راه باشد و زبان الکن و قلم قاصرم یاری کند.
سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن همین دغدغه ها و پرسشهای با جواب و بی جواب فکری، مذهبی، سیاسی، فلسفی و فرهنگی بنده. شاید کسی پیدا شود و در حل معماهایم یاریم دهد.
به امید روزی که پاسخ همه نادانسته های بشر ظهور کند.
إن شاء الله.
یک توضیح؛ مـدتـها در فـضای مجازی و از جـمله وبلاگ قبـلی ام، با نام مستـعار محمدجواد مهدوی فعالیت می نمودم و اگر امکان داشت همین رویه ادامه می یافت لیکن نظر به اینکه بر اساس برخی مطالب وبلاگ، مقالاتی برای کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی تدوین نمودم و این تفاوت اسمی ممکن بود عاقبة الامر دردسر ساز شود، تصمیم گرفتم با نام حقیقی خود «محمد دهداری» بنویسم.
لازم به ذکر است برخی مطالب بنده در باشگاه اندیشه و دیگر سایت ها هنوز با همان نام مستعار محمدجواد مهدوی مندرج هستند.
از کلیه دوستانی که وبلاگ من را با نام مستعارم لینک نموده اند خواهش می کنم اصلاح فرمایند.
أیضاً توضیح؛ قبل از وبلاگ حاضر حدود پنج سال در پرشین بلاگ، وبلاگ چالش های مجازی را می نوشتم. تا اینکه آشنایی با سرویس خوب و حرفه ای بلاگ.ir موجب شد تا از چالش های مجازیم دست کشیده و به سَـــبیل حقیقت درآیم.
خلاصه اگر خواسته اید به چالش های مجازی وارد شوید و از سَبـــیل سردرآورده اید تعجب نکنید، چرا که وبلاگ قبلی به آدرس فعلی فوروارد شده است.
پیدایی حق ننگ دلایل نپسندد
خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش
*بیدل دهلوی
خسته ام از دست این و آن ولیکن باز هم
در میان این شلوغی ها تو را دارم حسین(ع)
* تک بیت های این بنده
عباراتنا شتى و حسنک واحدٌ
وکلٌ إلى ذالک الجمال یشیرُ
ای از جمال حسن تو عالم نشانه ای
مقصود، حسن توست و دگرها بهانه ای
* بیت اول ظاهرا از عبدالغنی النابلسی هست و بیت دوم از مولوی.
شاعر اگر سعدی شیرازی است!
بافته های من و تو بازی است!
حضرت امام خمینی(ره)
*مدتی است درگیر اشعار این استاد سخن شده ام.
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را*
می فرماید ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه...
*سعدی
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
سعدی
إن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ
وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ
وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ
وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء
وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ
آل عمران ۱۴۰
می فروشی گفت کالایم مِی است
رونق بازار من ساز و نِی است
من خمینی دوست میدارم که او
هم خُم است و هم مِی است و هم نِی است...
* شعر منتسب به مقام معظم رهبریست.
بنویسید مرا مست ابا عبدالله
گریه کن، عاشق دربست اباعبدالله
من که از مادر خود تا به ابد ممنونم
که سپرده ست مرا دست اباعبدالله
پدرم یاد به من داد حسینی باشم
نوکرش باشم و پابست اباعبدالله
به یل ام بنین حضرت عباس قسم
هست، هستی من از هست اباعبدالله
*شاعر رو نمی شناسم
قال رسول الله(ص):
اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ
فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً؛
همانا در طول زندگی شما نسیمهایی از سوی پروردگارتان میوزد.
هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود هیچ گاه بدبخت نگردید.
سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۵
* به مناسبت روز عرفه
پرونده/ تحول در علوم انسانی؛ رؤیایی از یاد رفته
این صفحه حاوی کلیه مقالاتی است که بنده در خصوص یکی از مهمترین مسائل فعلی جامعه دانشگاهی نگاشته ام. تحول در علوم انسانی راهی است که اگر بخواهیم به سوی تمدن اسلامی گام برداریم دانشگاه های ما ناگزیر از طی آن خواهند بود و همگی موظفیم جهت تحقق آن طی طریق نماییم. حقیر نیز به نوبه خود مطالبی در این خصوص نوشته ام و باز نیز خواهم نوشت. مطالب این صفحه به یاری خدا در حال تکمیل است.
۲نظر
۲۱ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۲۳
پرونده/ دکتر سروش؛ از آغاز تا انتها
لینکهایی که در این صفحه به ترتیب قرار داده شده، در واقع تحقیق کلاسی بنده درباره عبدالکریم سروش بوده اند. سعی کرده ام در این تحقیق با بررسی مختصر سه نظریه مهم سروش یک سیر سروش شناسی مختصر و کاربردی ارائه نمایم. لازم به ذکر است مقالات موجود در این تحقیق همگی بازبینی عمقی و ویرایش شده اند. اگر دوستان از این مطالب جایی استفاده نموده اند، لطفا تغییرات را لحاظ کنند.
۴نظر
۲۰ ارديبهشت ۹۲ , ۱۰:۴۴
و این گونه می گوید بزرگ مرد فکه:
تصورنکنید که من با زندگی به سبک وسیاق متظاهران به روشنفکـــری ناآشنا هستم.
خیر من ازیک «راه طی شده» باشماحرف میزنم.
من هم سالهای سال دریکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام، به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام، موسیقی کلاسیک گوش داده ام، و ساعتها ازوقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانستم گذارنده ام. من هم سال ها باجلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام، ریش پروفسوری وسبیل نیچه ای گذاشتم و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را _بی آنکه آنزمان خوانده باشم اش_ طوری دست گرفته ام که دیگران جلد آن را ببیند و پیش خودشان بگویند: «عجب، فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی می فهمد!»
اما بعدخوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشده ام رودربایستی را نخست باخودم و سپس بادیگران کنار بگذارم و عمیقا بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی شود، و حتی بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی آید؛ باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس به راستی طالبش باشد آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
و حالا از یک راه طی شده باشما حرف می زنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست.
حقیر هرچه آموخته ام ازخارج دانشگاه است. بنده بایقین کامل می گویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر!
قبل از انقلاب بنده فیلم نمی ساخته ام اگرچه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگرچه چیزی -اعم ازکتاب یامقاله- به چاپ نرسانده ام. باشروع انقلاب حقیر تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و ... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاورم.
۳نظر
۱۹ اسفند ۹۱ , ۰۹:۰۶
حجة الاسلام انجوی نژاد را قبل از این کتاب با کانون فرهنگی رهپویان وصال شیرازش می شناختم. وقتی حماسه یاسین را دیدم کنجکاو شدم بدانم ایشان از آن دست علمای پشت جبهه ای بوده یا خط مقدم را هم تجربه نموده است. این کتاب خاطرات انتقال ایشان و گروهی از دوستانشان از گردان تخریب به گردان غواصی یاسین است و حالات معنوی و روحانی و تفریح ها و بگو بخندهای رزمندگان را به خوبی روایت کرده است. نویسنده از معدود کسانی است که از این گردان زنده مانده است.
کتاب به شکل داستان نقل شده و به جرأت می توان گفت علی رغم حجم کمش، یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین کتابهای حوزه دفاع مقدس است.
پس از سال ها، هنوز هرگاه آیه «سارعوا إلی مغفرة من ربکم» را می شنوم به یاد فراز ذیل حماسه یاسین می افتم:
«برادر جلیل با صورتی خندان و نورانی وارد شد و پشت تریبون قرار گرفت و با چشمانی اشک آلود گفت: بسم رب الشهداء والصدیقین... و سارعوا الی مغفره من ربکم و... سربازان امام زمان! بار دیگر موعد امتحان پس دادن است. اگر می خواهید لیاقت خود را به آقایتان نشان دهید، اگر می خواهید انتقام همسنگرانتان را در گروهان ستار بگیرید، اگر می خواهید دل امام را شاد کنید، حال موعدی است که مرد از نامرد مشخص می شود... غوغایی به پا شد که بیا و ببین. بعضی از بچه ها چند دقیقه در آغوش هم گریه کردند.»
۲نظر
۲۹ شهریور ۹۳ , ۰۲:۳۷